یک خاطره از بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ بانکوک برایتان تعریف کنم. ما یک بازی خوب انجام داده بودیم و با خاکپور یا کسی دیگر باید برای تست دوپینگ میرفتیم. متأسفانه هرقدر آب خوردیم، نشد که تست دهیم. سه ساعت اتوبوس ایران را به خاطر ما نگه داشته بودند تا ما تست دوپینگ بدهیم. یک خاطره دیگر هم از همین مسابقات دارم. ما اوقات فراغت را در دهکده المپیک میگذراندیم؛ جایی که ورزشکاران همه کشورها بودند. بعدازظهرها جشن برگزار میشد اما ما معذوریت داشتیم و نمیتوانستیم در آن شرکت کنیم. به هر حال با نام ایران که میروید، باید یک سری مسائل را رعایت کنید. ما در آن 20 روزی که آنجا بودیم، همه سرگرمیمان موتورهای سهچرخهای بود که حمید استیلی سوار میشد و ما 6 نفری روی گردنش مینشستیم و اینگونه اوقات فراغتمان را پر میکردیم.
و اما چه شد که استقلالی شدم؟ پرسپولیس و استقلال به دنبال من بودند و پیشنهاد 20 میلیونی از پرسپولیس داشتم. یکی از مسئولان استقلال هم آن زمان گفت موسوی بازارگرمی میکند. من رفتم مشهد و شبی که به تهران برگشتم، دیدم مسئولان استقلال در فرودگاه منتظر من هستند. خلاصه همان شب رفتیم و استقلالی شدم. من از بچگی استقلالی بودم و عاشق بازی مرفاوی. 13، 14 ساله بودم که خودم را با مرفاوی مقایسه میکردم و میگفتم میشود 20 سالگی به استقلال بروم و در کنار مرفاوی بازی کنم؟ که همینطور هم شد.