نظرسنجی

صعودکننده به مرحله بعد جام حذفی؟
۰
شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۷
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

ده سال بعد بود که برانکو برگشت و مایلی‌کهن این بار، خیلی سر به سرش نگذاشت چون در نبرد با غول آخر، دنبال متحد می‌گشت.

عکس| دشمن دشمن من ،دوست من است!

اگر میخواهی در اینترنت مصاحبهای علیه برانکو ایوانکوویچ پیدا کنید که امضای محمد مایلیکهن رویش باشد باید چند سال برگردید به عقب. به روزهایی  که برانکو ایوانکوویچ سرمربی تیم ملی بود و مایلیکهن و خیلیهای دیگر منتقدان اردوهای او و بازیکن دعوت کردنهایش! 
باید آنقدر بروید عقب تا در فضای مجازی ردی بیابی از مصاحبههای آتشین محمد آقای بدون ترمز که تازه آنوقتها جوانتر بود و داغتر و صد البته صفر تا صد داغ کردن رگ گردنش کمی زودرستر بود نسبت به الان. تاثیر سن است و البته گذر سالیان و صد البته اثر نتایج هم هست. حاجی مایلی دیگر مویی سفید کرده و این روزها در انزلی وقتش را با داد زدن بر سر تماشاگرانی میگذراند که شلوغ میکنند و ناسزا میگویند و بطری آب پرت میکنند.
با این همه، روزهای دیگری هم بود، روزهایی که همین حاجی کمی آرامتر این روزها، شهرآشوب یگانه و منحصر به فرد فوتبال ایرانی به حساب میآمد. همزمان در سه جبهه وارد جنگ میشد تا دایی و برانکو و قلعهنویی را بزند و باروتخانهاش آنقدر مهمات داشت که بی کوچکترین تردیدی جنگ را به جبهههای چهارم و پنجم و ششم هم بکشاند.
آنوقتها، روزنامهها برای تیتر یک کردن فریادهای او بیتاب بودند و البته چه میدانستند هر چه بیشتر این غوغاها را تیتر کنند، دودش توی چشم خودشان میرود که رفت. فوتبال دهه هشتاد با آن سکوهای پر و تیراژهای افسانهای کجا و این روزهای بی قیل و قال کجا؟
آن روزها گذشت. حاجی مایلی دشمنهای جدیدی پیدا کرد، دیگران را به نبرد دعوت کرد و بعد از تحمل دستبند روی دستانش و کمی هم سر زدن به سلول اوین، آمد بیرون و رفت سراغ غول آخر بازی یعنی کارلوس کیروش. با این همه کیروش پوست کلفتتر از این حرفها بود. ۶ سال روی این نیمکت ماند و دیگر حرفی هم نزد.
من هنوز آن روز را یادم هست. روزی که محمد مایلی کهن علیه برانکو مصاحبه کرده بود و سرمربی وقت تیم ملی در حالی که میکوشید تا خودش را کنترل کند از رضا چلنگر خواست تا این حرفها را برایم ترجمه کند،« من سرمربی تیم ملی هستم.تیم ملی ایران را تمرین میدهم و چند ماه دیگر در جام جهانی بازی داریم. این همکار محترم کجا هستند؟ کدام تیم را تمرین میدهند؟ اسمشان را روی نیمکت کدام تیم  میشنویم؟»
این متلک یا کنایه جنتلمن مابانه برانکو خطاب به مایلیکهنی بود که تیم نداشت. نوعی دفاع جوانمردانه از نظر برانکو که لابد فکر میکرد همین که به خانهنشین بودن حاجی اشاره کند، او سکوت خواهد کرد. حاجی البته سکوت نکردف آتشش را دوباره و چندباره روی برانکو تنظیم کرد و آنقدر به شلیک ادامه داد تا برانکو رفت و دیگر برنگشت. ده سال بعد بود که برانکو برگشت و مایلیکهن این بار، خیلی سر به سرش نگذاشت چون در نبرد با غول آخر، دنبال متحد میگشت و اساسا برای اویی که دیگر جان جوانی را هم نداشت، زدن شکار بزرگ شیرینتر بود تا زدن شکارهای کوچک تر!
حالا میبینیم که دست انداختهاند دور گردن هم. به رفقای دبستانی میمانند هر دو. موها سفید شده و چهرهها چروک آورده. ده سال قبل که سینه به سینه میشدند موهایشان کلاغی بود و صورتشان کمتر به چین و چروک روی خوش نشان میداد. حالا اما این دو دیگر چیزی ندارند بر سرش بجنگند. تا سال بعد که ملوان بیاید بالا و این دو بخواهند انتخاب کنند که شاخ به شاخ بشوند یا نه، معلوم نیست چه بشود و چه نشود و چرخ روزگار چگونه بگردد. 
این تصویر را ده سال قبل محال بود بتوانید ثبت کنید. ده سال قبل اگر این دو به یک قدمی هم میرسیدند باید صلوات نذر میکردید برای اینکه کار به برخوردهای فیزیکی نکشد. حالا اما دست میاندازند دور گردن هم و لبخند میزنند برای مخاطب خاص!
  
 آنکه میگفت «دشمن دشمن من ،دوست من است» آدم باهوشی بود انگار!

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

صعودکننده به مرحله بعد جام حذفی؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی