1-استقلال، حتی نیازی به ریسك مرزی و بازی خطرپذیرانه هم ندارد! تیم منصوریان، بهترین نفرات، جورترین افراد و هماهنگترین حالت تیمی خود را میشناسد!
استقلال، این مزیت و این برتری توأم با قدرت، آن هم قدرتی برگرفته از حركت و سرعت را دارد كه بهترین تركیب تیمی خود را بشناسد و از بهترین زوجها برخوردار باشد!
نفت آبادان، كه در آبادان 3 گل میخورد و بدترین شكست خانگی را متقبل میشود، در اصل تیم نالان و ناتوانی نیست! ولی...
در كف شیر نر خونخوارهای / غیرتسلیم و رضا كو چارهای! استقلال در آبادان یك تیم همه چیز تمام بود كه میدانست چه میكند! میدانست چه باید بكند! و چگونه دنبال پیروزی باشد!
به شكل ساده و با عباراتی دمدستی، میتوان گفت استقلال مزد جوانگراییاش را گرفت ولی حقیقت بازی، چیزی و چیزهایی فراتر از اینهاست!
در استقلال، میدان به دست بازیكنان بهتر و نفرات برتر افتاد! در استقلال، منصوریان مؤثرترین اهرم پیروزیساز خود- بازیكنان طالب بازی و تشنه بازی- را رو كرد! حالا دیگر، زور مدعیان او، به او نمیرسد! با این تیم و با این بازی، كه ملاكش آماده بودن و بیشتر دویدن است، منصوریان و ایدههای درست تكنیكیاش، رویین شد! با این بازی و این فوتبال كه بازیگرانش گوش به فرمان مربی دارند، منصوریان و آنچه در سر دارد، بیمه شد!
2- با تكرار این بازی و مكرر كردن این نمایش، دست آنها كه دست دراز كردهاند تا دستدرازی كنند، كوتاه شد! منصوریان نشان داد كه یك من ماست چقدر كره دارد! او جنم و جربزه، او جگر و دل بزرگی یك مربی بزرگ را نشان داد! او معلوممان كرد كه برای فرماندهی در استقلال، چیزی كم ندارد و در سایه اسم نامداران بزرگ قرار نمیگیرد!
منصوریان، رسیده است به آن مرحله از قدرت كاریزمایی، كه خود را برتر از همه و استقلال را مهمتر از دیگران بداند!
منصوریان را، باور میكنیم كه خود را باور كرده است! منصوریان را میبینیم كه یك جوان در حال نوخاستن را بر یك بزرگ اسمی ترجیح میدهد! منصوریان را میبینیم كه برابر باورش، حركت و عمل میكند!
استقلال از این راه است كه حق عدول ندارد! استقلال، در این راه است كه برنده بودن و برنده شدن را تجربه میكند! استقلال به همین ترتیب است كه حركت پیروزمندانهاش را تكرار میكند و تضمین میكند! فقط از این راه!
استقلال قدر خودش را و قیمت تیمش را به جا میآورد!
3- درباره صنعت نفت هم حرف اول و حرف آخر را پیشتر گفتهایم:
آبادانی نیستند! آبادانی بازی نمیكنند! تكنیك آبادانی ندارند! مهارت آبادانی ندارند! از خودویژگیهای فوتبال «دهداری» و از استیل فوتبال «سالیا» خبری و اثری نیست!
فوتبال شهر آبادان مهر و امضای آبادان را ندارد! بچههای شهر آبادان، هنری از هنرهای تكنیكی آبادان را، انگار ندیدهاند!
كار آبادانی شدن فوتبال آبادان سخت است! خیلی هم سخت است!
