۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

سال‌ها زندگي در ايران و به موازات آن علاقه‌مندي به تاريخ و تمدن كهن باعث شده حالا برانكو ايوانكوويچ با فرهنگ ايران و عادات ما ايراني‌ها آشنا باشد، آن‌قدر آشنا كه وقتي 10 دقيقه دير سر قرار مي‌رسيم، مي‌گويد احتمالاً خيلي ترافيك بود و البته بعد از آنكه حدسش را تأييد مي‌كنيم، با شيطنت خاصي ادامه مي‌دهد‌؛ ترافيك در ايران يك بدي دارد و يك خوبي، بدي‌اش اين است كه كلافه مي‌كند، باعث تأخير مي‌شود و خوبي‌اش هم همين است كه هر وقت سر هر قراري دير برسي، بهانه داري!

برانکو: شما در يك پاركينگ بزرگ در حال رالي هستيد!

به گزارش خبر ورزشی، انگار وقت آن رسيده او به جاي امپراتور وعدهها، مشتش را باز كند و بگويد: ايران و ايرانيها را مثل كف دست ميشناسم.

آنچه ميخوانيد شايد از اندك گفتوگوهاي غيرفوتبالي برانكو باشد، درباره عيد نوروز، زندگي در ايران و رفتار ايرانيها... با ما باشيد تا انتهاي اين گپ نوروزي با سرمربي كروات پرسپوليس... 

* شما سالها در ايران زندگي كردهايد، در دو مقطع و حالا طبيعي است به طور نسبي با عيد نوروز آشنا باشيد اما دوست داريم به ما از اولين مواجهه خود با اين عيد بگوييد... 

من اولين بار از طرف بلاژويچ به كار در ايران دعوت شدم. وقتي چيرو به من پيشنهاد داد با هم به ايران برويم و يك ماجراجويي تازه را تجربه كنيم، طبيعي بود درباره كشوري كه قرار است در آن زندگي كنم، تحقيقي داشته باشم. قبل از ما، مربياني در ايران فعاليت ميكردند كه آن زمان غير از وينگو، با بقيه ارتباط نداشتم و به بگوويچ اين دسترسي نبود كه تماس بگيرم و حرف بزنم. دوستي در زاگرب داشتم كه از منطقه سكونت من در كرواسي دور بود اما ميشد او را از طريق تلفن پيدا كرد. او اصليت بوسنيايي داشت و سالها در ايران به عنوان دانشجو و مقطعي هم كارمند سفارت فعاليت ميكرد. چند روز به شكل پراكنده درباره ايران حرف زديم. به موازات اينكه فهرست بازيكنان تيم ملي شما را زير و رو ميكردم، فيلم بازي شما با يوگسلاوي، آمريكا و آلمان در جامجهاني را ميديدم و صحنههايي از بازي دوستانه خودمان با شما در ذهنم بود، درباره زندگي در ايران هم اطلاعات ميگرفتم. يكي از اولين چيزهايي كه متوجه شدم، همين بود كه تقويم شما بر اساس تاريخ ميلادي نيست و يك تقويم خورشيدي داريد كه با بهار شروع ميشود و دوباره با آغاز بهار به پايان ميرسد. برايم جالب بود كه محور در اين تقويم طبيعت است. همانجا چيزهايي درباره عيد نوروز شما شنيدم. اين اولين باري بود كه اسم نوروز به صورت جدي به گوش من خورد.

* اين دوست شما، ديگر چه چيزهايي درباره ايران گفت؟

خيلي چيزها، درباره آب و هواي ايران كه با چند ساعت رانندگي از يك منطقه گرم به يك منطقه سرد ميرسيد يا وقتي سوار هواپيما ميشويد، براي يك پرواز داخلي تنها پيراهني كه به تن داريد براي آن هوا زياد هم هست اما وقتي يك ساعت بعد از هواپيما پياده ميشويد، نياز داريد خودتان را با لباس گرم بپوشانيد. درباره مردم شما حرف زد كه آن زمان جمعيت جوان بيشتري داشتيد و اين دوست من، ايران را يك كشور جوان ميدانست. درباره خونگرمي مردم، علاقه مردم به فوتبال و سينما و موسيقي... اينكه از هر اتومبيلي صداي آهنگ ميشنوي و مردم اقشار مختلف را در سينماها ميبيني. البته يك چيزي يادم آمد، اين دوستم وقتي به من از عيد نوروز شما گفت، ذهنيت قبلي داشتم، سالها قبل در مطالعاتي كه پيرامون تمدنهاي كهن داشتم، با اين عيد به عنوان يك آيين باستاني آشنا شده بودم ولي با حرفهاي اين دوست، به شكل جديتر به نوروز فكر كردم.

* البته منظور ما از مواجهه با نوروز، اولين سالي بود كه در ايران اقامت داشتيد.

در ايران ديگر چارهاي نداشتم جز اينكه همه چيز را از رضا چلنگر بپرسم (خنده). اگر او ميگفت خوب است، باور ميكردم و اگر ميگفت بد است هم چارهاي نبود. نميدانيد رضا چقدر به همين شكل روي من نفوذ كرد. (خنده)

* يعني چلنگر شما را در ايران با عيد نوروز آشنا كرد؟

اين كه شوخي بود. خواستم يادي كنم از رضا كه خيلي چيزهاي خوب ايران را به من آموخت. بگذاريد يك موضوع جالب را براي شما تعريف كنم. ربطي به نوروز ندارد اما جالب است. شما ايرانيها عادتي داريد كه موقع ورود به جايي، براي عبور از در، تعارف ميكنيد. آن اوايل كه رضا اين كار را ميكرد، من متعجب بودم، ميگفتم يعني آنطرف در اتفاق غيرمنتظرهاي در كمين ماست كه رضا دوست ندارد اول خودش وارد شود. شايد هم رضا از در ميترسيد. (خنده) بعد فهميدم اين يك نوع احترام و ادب است. در فرهنگ شما جا افتاده و هميشه وقتي پياده هستيد حق تقدم را به همراه خود ميدهيد اما موقعي كه پشت فرمان مينشينيد، اين كار را نميكنيد!

* خوب نيست آدم كمبود رفيق خودش را به رويش بياورد (خنده) داشتيم درباره نوروز صحبت ميكرديم... به همان بحث برگرديم، بهتر است... 

ترافيك و رانندگي در ايران جذاب است. شما انگار در گرماگرم يك رالي و يا در يك پاركينگ بزرگ هستيد. بگذريم، اولين بار وقتي در زمستان، خيابانها ناگهان شلوغ شد و تكاپوي مردم زياد شد، متوجه شدم در حال نزديك شدن به يك روز خاص هستيم و رضا براي من توضيح داد اين همان نوروز است كه در برنامهريزي فدراسيون ميگويند ميتوان در آن برنامه اردو گذاشت. آنجا بود كه متوجه شدم مردم ايران در آستانه نوروز لباس نو ميخرند، اگر توان مالي داشته باشند، اتومبيل خود را عوض ميكنند، لوازم خانه را تغيير ميدهند و بعد هم با تعطيلات نوروزي آشنا شدم. اينكه ناگهان خيابانهاي تهران خلوت شد و سالهاي بعد آرامآرام خودم هم در فضاي نوروز قرار گرفتم. سال اول از بيرون تماشا ميكردم. سالهاي بعد داخل ماجرا بودم.

* الان چقدر با نوروز آشنايي داريد؟

دروغ نباشد تقريباً به اندازه خود شما!

* يعني الان شما هم دغدغه خانهتكاني و خريد لباس عيد داريد؟

نه ديگر در اين حد. (خنده) ما عادت نداريم براي مراسم و عيد يا جشن لباس بخريم و بهتر ميدانيم بهترين لباس خودمان را در اين روزها بپوشيم. يعني الزامي به خريدن لباس نيست.

* ميشود هرچه درباره نوروز ميدانيد بگوييد.

عيدي است كه ريشه در تاريخ كهن شما دارد. نماد نو شدن طبيعت است. به شوخياش اين ميشود كه شما هرچه كار داريد، ميگذاريد براي روزهاي منتهي به نوروز و با شتاب آماده عيد ميشويد. خارج از شوخي هم نوروز براي شما حكم ورود به سال نو را دارد و دوست داريد وقتي وارد سال نو ميشويد، مرتب و شيك باشيد. حداقل در ظاهر نسبت به سال قبل فرق كنيد. اين چيزي است كه من دريافت كردم.

* درباره سفره هفتسين چطور؟

در باور مردم ايرانزمين، به وقت نوروز سفرهاي پهن ميشود از انواع خوراكيها و نمادهايي كه با حرف «س» فارسي آغاز ميشود. البته گل هست، آيينه و ماهي هم هست و خوراكيهايي كه جاي انار شب يلدا در آن خالي است. (خنده) من فكر ميكنم شما بايد انار را هم با خودتان سر سفره هفتسين داشته باشيد. هم قرمز است و هم خوشمزه!

* شما تا به حال در ايران سفره هفتسين پهن كردهايد؟

خودم نه، من در ايران حتي درختچه كريسمس هم تزئين نكردم. نه اينكه آدم بيذوقي باشم، نه اصلاً اينطور نيست اما اين مدل كارها را همسرم معمولاً انجام ميدهد. البته حداقل سه تا چهار بار پاي سفره هفتسين بودهام. يك بار باشگاه اين كار را كرد، يك بار فدراسيون، بار ديگر در هتل محل اقامتمان براي ما اين سفره را تدارك ديدند و يك بار هم دستيارانم و من از هركدامش خاطره دارم.

* از خوراكيهاي هفتسين شما كدام را دوست داريد؟

من آجيل را ترجيح ميدهم. البته انار شب يلدا هم هست. شب يلدا يك بار تلويزيون دعوت بودم، هر كار كردم، نتوانستم جلوي خودم را بگيرم و انار را خوردم و لباسم هم قرمز شد! سيب قرمز، ماهي قرمز و انار قرمز كنار هفتسين باشد بهتر است.

* چهارشنبهسوري چي؟ با چهارشنبهسوري هم آشنايي داريد؟

اين كه جشن نيست، جنگ است. در مطالعات تاريخي خوانده بودم چهارشنبهسوري جشن ايرانيهاست اما با سر و صدايي كه راه ميافتد، بيشتر به ميدان جنگ شباهت دارد و ترجيح آدمها اين است كه به جاي شركت در اين جشن، اصلاً از خانه بيرون نروند! البته ما هم در كرواسي جشني مشابه چهارشنبهسوري شما داريم.

* شما هم از آتش ميپريد؟

نه، مثل مراسم قاشقزني كه در ايران انجام ميشود و بچهها صورت خود را با پارچه ميپوشانند و به خانه همسايهها ميروند و آجيل و شكلات ميگيرند، در ماه دوم ميلادي، هر سال ما در يك شب خاص، چيزي شبيه همين داريم كه جوانان در حالي كه صورت خود را پوشاندهاند، با يك ظرف جلوي در خانه ميآيند و صاحبخانه از خوراكيهايي كه در خانه دارد، به آنها ميدهد.

* شما در ايران عيدي ميدهيد و ميگيريد؟

سالهاي اول خيلي خوب بود چون فقط عيدي ميگرفتيم اما حالا عيدي ميدهم. چند برابر عيديهايي كه ميگيرم عيدي ميدهم.

* پول نقد عيدي ميدهيد؟

من به هيچوجه دنبال ارزش مادي هديهاي كه رد و بدل ميشود، نيستم. هديه بايد همراه يك حس خوشايند باشد. من و خانوادهام در كريسمس هم به يكديگر عيدي گرانقيمت نميدهيم. امكان ندارد چنين كاري كنيم. شكلات، كراوات، قهوه، سيدي و محصولات فرهنگي و كتاب چون دوست نداريم به كسي هديه گرانقيمت بدهيم و او براي جبران كردن به زحمت بيفتد. هديه نبايد كسي را آزار بدهد. من گاهي اوقات عطر هديه ميدهم و بيشتر شكلات و قهوه... 

* در حرفهايتان به خلوت شدن تهران در ايام نوروز اشاره كرديد، انگار از ترافيك بيزار هستيد؟

بيزار كه نه، ترافيك، جزئي از زندگي در يك كلانشهر است. البته تهران ديگر از كلانشهر فراتر رفته و ابرشهر شده است. دوره قبلي كه من در ايران زندگي ميكردم، تهران كلانشهر بود اما حالا با ساختمانهاي بزرگ، شهرسازي نوين و شلوغي سرسامآور و سرعت بالاي زندگي، از كلانشهر فراتر رفته است. تهران حالا جايي براي كار است، نه زندگي.

* نسبت به دوره قبلي كه در ايران بوديد، مردم ايران چه تغييري داشتند؟

مردم ايران همچنان باعاطفه و خونگرم هستند، به خصوص در قبال من خيلي بامحبت رفتار ميكنند اما در مجموع همان سرعت زندگي كه گفتم، باعث شده مردم فرصت زيادي براي وقت گذراندن با هم نداشته باشند و خانوادههاي چندنفره و جمعهاي چندنفره تبديل به اجتماع چند آدم تنها شده است. اين خوب نيست. اين خوشايند نيست. كشوري كه فرهنگ و تمدن غني دارد، نبايد اجازه بدهد تكنولوژي عليه خودش عمل كند. شما همين الان به ميز بغلي دقت كنيد. اين دو نفر احتمالاً يك زن و شوهر جوان هستند كه به كافيشاپ هتل آمدهاند تا با هم وقت بگذرانند. رابطهشان هم ظاهراً بايد خوب باشد كه الان كنار هم هستند اما اكثر دقايق هركدام با گوشي مشغول هستند. شما اين را جدي نميگيريد.

* شما چه توصيهاي داريد؟

من معتقدم اعضاي خانواده وقتي دور هم جمع ميشوند، بايد گوشي تلفن همراه را كنار بگذارند. اين چيزي است كه به آن معتقدم. شما ميتوانيد يك سبد تهيه كنيد و همانطور كه وقتي وارد خانه ميشويد، سوئيچ اتومبيل را كنار ميگذاريد، لباس بيرون را از تن درميآوريد، تلفن همراه خودتان را هم داخل اين سبد بگذاريد.

* راهكار جالبي بود... حتماً ميدانيد مردم ما سر سفره هفتسين دعا ميكنند، يكجور آرزو... اگر شما عيد ايران باشيد، چه دعا و آرزويي ميكنيد؟

آرزوي سلامتي براي خانوادهام. اعضاي خانواده در فعاليتهاي خود موفق باشند، ساعتهاي بهتري را با هم بگذرانيم. از حريم و همبستگي خانواده دفاع كنيم. براي خودم هم در فوتبال آرزوهايي دارم، مثل قهرماني با پرسپوليس در ايران و آسيا و براي همه مردم هم سال سلامتي، صلح و آرامش را آرزو ميكنم، با رفاه و آسايش بيشتر...

توضیح: این گفتگو پیش از سال نو انجام شده بود. 

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی