صنف دارند، انجمن دارند، در دو، 3 و حتی 5 نشریه یا سایت و هفتهنامه حضور دارند اما اغلب بیمه ندارند! حق بازنشستگی ندارند و هر روز هم متهم میشوند و باید جوابگوی فلان مدیرعامل، بهمان مربی و فوتبالیست و ورزشكار مطرح باشند.
راستش مطلب امروز چرا به رشته تحریریه درآمد به واسطه شادروان عباس عبدالملكی است. مردی كه سالها در عرصه قلم و ورزش خوندل خورد و دست آخر آن چه نصیبش شد قطعهای از بهشت زهرا (س) بود؛ در قطعه نامآوران!
آری، این همه دلخوش كند جماعتی است كه از صبح تا شب باید اطلاعات درست و دقیق به مردم بدهند. پای اصول خود بایستند. ایمان و اخلاق را سرلوحه كار خود قرار بدهند. نردبان پیشرفت و ترقی این و آن شوند بالاخره هم فراموش شوند.
ازدحام بیهنران(!) روی نردبان روزنامهنگاران نه مربوط به امروز است و نه دیروز. احتمالاً فردا هم وضعیت به همین عنوان خواهد بود. دوستی پس از درگذشت عباس عبدالملكی نوشته بود؛ كجایند كسانی كه عباسآقا نردبان ترقی آنان شد؟ كجایند كسانی كه ناصر احمدپور نردبان پیشرفت آنان شد؟ و...
یك عالم گله و گلایه كه با شعر و شعور نویسندگی درآمیخته بود. از دل برآمده بود و بر دل هم لاجرم نشسته بود. اما چاره چیست؟
جملگی صاحب عزا بودیم و بعدتر هم خواهیم شد. مطلبی از سوز جگری مینویسیم و دوباره نردبان میشویم. حداقل پیشنهاد من این است كه خودمان قدر خودمان را بدانیم. به یكدیگر احترام گذاشته و پیشكسوتان را ارج بگذاریم كه خوشبختانه به نظر میرسد روزنامه وزین خبرورزشی چنین رویهای پیش گرفته است. مخلص كلام پول آنچنانی نداریم، ماشین گرانقیمت نداریم و خیلی مزایا نداریم و حداقل رفاقت داشته باشیم.