به گزارش خبوررزشی، ژابي آلونسو، امروز و در بازي بايرنمونيخ-فرايبورگ از دنياي فوتبال خداحافظي ميكند. يك فوتباليست شيك، درجه يك و توانا كه حتي صحبتهايش در مورد فوتبال هم جذاب است. آلونسو بعد از خداحافظي در مادريد زندگي را دنبال خواهد كرد و به زودي وارد دنياي مربيگري خواهد شد. به همين بهانه روزنامه ماركا گفتوگوي ويژهاي را با او انجام داده كه خواندنش خالي از لطف نيست.
* زمان خداحافظي رسيده. فكر ميكني هنگام خداحافظي واكنشت چه باشد؟
اين سؤالي است كه از خودم هم ميپرسم. قطعاً در آن لحظه احساسم تركيبي از همه چيز خواهد بود: از يك سو، حس شادي دارم كه ميتوانم آن را با افرادي كه دوستشان دارم به اشتراك بگذارم؛ از طرف ديگر حسي نوستالژيك دارم كه همه چيز تمام ميشود. اين بخشي از زندگي من بود. ناراحت هم خواهم شد. نميدانم آيا اشكي از كنترلم خارج خواهد شد يا نه. آنچه بايد بشود، ميشود
* فكر ميكني هواداران از تو چگونه ياد خواهند كرد؟
به عنوان يك بازيكن فوتبال ناب و خالص. براي من مهم خود فوتبال است و نه حواشي و سروصداهاي جنجالي اطراف آن. دوست دارم در جو فوتبال در كشورهاي مختلف زندگي كنم. به اين ورزش و همتيميهايم احترام بگذارم. اينگونه زندگي كردهام و طرفدارش هستم. ديدگاه كلي مردم قابل كنترل نيست. اين جسارت را ندارم كه از طرف آنها به خودم نمره بدهم. اگر از من بپرسيد كه امتحانت چطور بود؛ ميگويم كه راضي بودم. به نظر خودم بد نبود.
* جام يا افتخاري بوده كه به آن دست نيافته باشي؟
اولين بار، در فصل 2003-2002 با رئال سوسيهداد در يكقدمي قهرماني بوديم ولي نشد. ناكامي با ليورپول در ليگ برتر هم ضربه ديگري بود؛ چون با اين تيم قهرمان جام حذفي، سوپركاپ و ليگ قهرمانان اروپا شدم. با بايرن هم دوست داشتم قهرمان ليگ قهرمانان اروپا بشوم كه نشد. اگر همه اين جامها را ميبردم، همه چيز تمام و كمال ميشد ولي جاي اين 3 افتخار در ويترين افتخاراتم خالي است.
* براي احترام به خودت و فوتبال، در اوج خداحافظي ميكني؟ چون هنوز پيشنهادات زيادي براي بازي كردن داشتي.
پيشنهاداتي هستند ولي اينكه بتواني در اوج بازنشسته شوي و خودت در اين باره تصميمگيري كني، چيزي بود كه مدتهاست به آن فكر ميكردم. كساني كه اين كار را ميكردند را تحسين ميكردم و با خودم ميگفتم: «اميدوارم من هم بتوانم اينگونه رفتار كنم.» و خوشبختانه توانستم.
* رژيم غذايي سخت و زندگي مملو از محدوديتي داشتي. اولين كاري كه يكشنبه ميكني چيست؟
يك موتور ميخرم و موتورسواري ميكنم؛ يك موتور مخصوص جاده. از آزادياي كه موتورسواري به تو ميدهد، خوشم ميآيد. تا قبل از اين نميتوانستم اين كار را بكنم. مطمئنم كه در تابستان اين كار را ميكنم و بعد از آن وقتهاي آزاد بيشتري خواهم داشت و براي انجام كارهايي كه تا الان نميتوانستم انجام دهم برنامهريزي ميكنم؛ دوران تازهاي شروع شده است.
* به مربيگري فكر ميكني؟
الان در شرايطش نيستم ولي اين گزينه را براي آينده رد نميكنم. از مربيگري خوشم ميآيد. ولي فعلاً به آيندهاي آرام فكر ميكنم و بعد از آن بايد خودم را براي مربيگري آماده كنم.
* اگر روزي مربي شوي، فكر ميكني سبك كاريات چگونه خواهد بود؟
فكر ميكنم كمي در خط مياني به مشكل بخورم. از كنترل بازي خوشم ميآيد ولي با تمام ايدههايي كه من خواهم داشت، اين بازيكنان هستند كه بازي ميكنند و بايد از آنها تمام بهره را گرفت. يك سرمربي خوب كسي است كه بتواند با حفظ اصولش، با شرايط وفق پيدا كند.
* از اين به بعد در مادريد زندگي خواهي كرد؟ از تشويق شدنت در ورزشگاه برنابئو حيرت نكردي؟
واقعاً احساساتي شدم. آن بازي برايم مملو از احساسات بود. نه فقط از نظر حساسيت مسابقه، بلكه به خاطر تمام خاطراتي كه در برنابئو داشتم و بازگشتم به شهر مادريد. كمي حيرت كردم و احساساتي شدم كه هواداران مرا، حتي با پيراهني ديگر، مورد تشويق قرار ميدهند. از آنها واقعاً متشكرم.
* چرا در سوسيهداد خداحافظي نكردي؟
از بچگي طرفدارشان بودم و پدرم يكي از اسطورههاي اين باشگاه است. اين تيم براي من همه چيز است. بازي كردن براي آنها، برايم تحقق يك رؤيا بود. خيلي فكر كردم كه در سوسيهداد خداحافظي كنم و اينگونه كارنامهام را ببندم ولي درنهايت چنين تصميمي گرفتم و كمي هم حسرت ميخورم. بالاخره بايد يك جا تصميم بگيري و از آن راضي باشي.
* در ليورپول، فوتبال سنتي را محك زدي.
آنها داستان و افسانه خودشان را دارند. خيلي مجذوب آنفيلد و ليگ برتر شدم؛ در آنجا خيلي تلاش كردم و همه چيز هم خوب پيش رفت. سال اول قهرمان اروپا شديم.
* و در رئالمادريد بزرگي را تجربه كردي؟
بله. اوج شكوه فوتبال را. ابعاد و بزرگي رئال به خاطر افتخاراتي است كه تابه اينجا فتح كرده و مورد تحسين همه دنياست.
* فكر ميكني كه يكشنبه كه سر تمرين نخواهي رفت، چه حسي خواهي داشت؟
ميدانم كه دلم تنگ ميشود. براي صداي توپ وقتي كه به آن ضربه ميزني، جو حاكم بر رختكن، بوي چمن و... دلم براي اينها تنگ خواهد شد. اين را ميدانم كه لحظات نوستالژيك زيادي پيشرويم خواهند آمد. قطعاً در بازيهاي پيشكسوتان شركت خواهم كرد. پيراهني كه امشب ميپوشم را به پسرم خواهم داد. با گذر زمان، ارزشش را خواهد فهميد.
