نظرسنجی

بهترین تیم هفته ۲۴؟
۰
چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۸
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

سال 89- فرشاد كاس‌نژاد، كه از بهترین همكاران و از باوفاترین دوستان من است، مرا به كاری واداشته كه ظاهری آسان دارد و باطنی مشكل. فرشاد خواسته است به اندازه بضاعتم، چیزی بنویسم درباره عطا بهمنش و عادل فردوسی‌پور و مقایسه‌ای داشته باشم میان این دو، كه می‌تواند قیاسی باشد بین دیروز و امروز.

برآوردن توقع كاسنژاد، دشوار است. برای من كه خیلی دشوار است، چگونه میتوانی استاد و معلم خودت را با همكار و دوست خود، كسی كه كار در رسانه را با تو آغاز كرده است، مقایسه كنی؟ چگونه ممكن است كاری را كه یك عمر عطا بهمنش انجام داد، با كاری كه امروز عادل فردوسیپور انجام میدهد، قیاس كرد؟

مگر دیروز و امروز برابرند؟

مگر عطا بهمنش یكدهم، بلكه یكصدم امكاناتی را كه عادل دارد، داشت؟

مگر بهمنش هم میتوانست با كلیك یك دكمه، به دریایی از اطلاعات دست پیدا كند؟

مگر دنیای دهه 20، 30، 40 و 50 به اندازه دنیای امروز كوچك بود؟

كار سخت است. هم نوشتن درباره بهمنش و فردوسیپور سخت است، هم مقایسه كردن این دو، كه هر كدام مظهر و معرف یك دوره خاصند، غیرممكن مینماید.

و من- اردشیر لارودی- عذر مهمتر و مشكل اصلیترم را دوباره تكرار میكنم.

عطا بهمنش، به عنوان معلم یك نسل از ورزشینویسان ایران، استاد بدون تردید من هم هست كه یكی از دهها و صدها شاگرد آموزگار ورزشینویسی دهه 30 و 40 بودم و از او بسیار آموختم.

مردی كه پیشتاز بود و پیشرو

عطا بهمنش را اولین گزارشگر رادیو میشناسیم كه حیطه كارش ورزش بود. بهمنش سپس اولین گزارشگر تلویزیونی شد كه درباره ورزش حرف میزد. بهمنش اصلیترین خصوصیتش این بود: هم خوب حرف میزد، هم حرفهای خوبی میزد. با فطرتش كه به شدت انسانی بود، كار میكرد. بهمنش، قبل از آنكه گزارشگر رادیو و سپس تلویزیون باشد، به عنوان ورزشینویس، قلم به دست گرفت. بهمنش از بهترین همكاران مهدی دری و مهدی اسداللهی در كیهان ورزشی بود. در عین حال او، در مجله امید ایران و آسیای جوان یك صفحه ورزشی داشت. كوشش او و مردانی نظیر او بود كه ورزش را از بازیچه بودن به واجب اجتماعی ارتقا داد.

خط زیبا، اطلاعات وسیع و مطالعهای همهجانبه در مورد ورزش المپیكی، عطا بهمنش را متمایز میكرد.

بهمنش، درباره دو و میدانی عمیق مینوشت و عمیق حرف میزد. او خود دونده 400 متر بود. صدای بهمنش به اندازه بازی و هنر بازیكنانی چون جدیكار، وازگن، امیرآل، برومند، امید عراقی، دهداری، بهزادی، شیرزادگان، بیاتی، آقاحسینی، عزیز اصلی، مهراب، امیرآصفی، طالبی، حاجمختار، برمكی، پورجانكی، رنجبر، افتخاری، كلانی، شرفی، حریری و... در جذب و جلب فوتبالدوستان مؤثر بود. بهمنش از اواخر دهه 30 تا اوایل دهه 50، یكی از ستارگان ورزش بود؛ ستارهای كه ورزش را به جلو میراند.

در روزهایی كه تهران بود و یك امجدیه و امجدیه بود و زمین شماره یكش كه 8 هزار تماشاچی را بیشتر در خود نمیپذیرفت، صدای بهمنش خلوت عصرهای خیابانهای تهران، اصفهان، اهواز، تبریز، آبادان و همه جای ایران را باعث میشد. صدای بهمنش كه بلند میشد، همه منتظر فریاد او بودند كه از «شوت سركش» یكی از بازیكنان خبر میداد.

تأثیرگذاری بهمنش

بهمنش اوایل، فقط بازیهای تیم ملی را گزارش میكرد. گاه سالی یك بازی، گاه سالی دو بازی، بعدها كه قرار شد از رادیو ایران، بازیهای باشگاههای تهران هم پخش شود، تأثیرگذاری بهمنش هم به مراتب بیشتر شد. بهمنش، اصطلاحهای چندی را وارد ادبیات فوتبال كرد. شوت سركش، شوت ساعتی، پاس قطری، پاس چشمبسته و نیز به كار بردن لفظ «هوم» و كلمه «حالا» كه با تأنی و كندی به زبان میآمد.

بهمنش وقتی «هوووم مـ مـ م» را كشیده و پرمكث  تقریباً فریاد میكشید، همه میفهمیدند كه یك نفر با قلدری و گردنكلفتی حریف را ناكار و ناكام كرده است. استفاده از كلماتی چون «با قلدری» و با «گردنكلفتی»، جای دیگری داشتند و نمك گزارشهای عطا بهمنش بودند كه كاری به كار حواشی بازی نداشت. او چون با رادیو شروع كرده بود، در تصویرسازی از بازی بسیار دقیق بود و سرشار از وسواس. گزارشهای فوتبال عطا بهمنش «پرت» نداشت. زمانی كه او كار میكرد، نیازی به ایجاد ویراستاری گزارشهای ورزشی حس نمیشد. چرا كه پرت و پلا نمیگفت. بهمنش هنر استفاده از سكوت را داشت كه بسیار كمكش میكرد. بهمنش انبانی پر از واژگان داشت كه هر كدام را به درستی ادا میكرد و بجا به كار میبرد. او به دستور زبان مسلط بود و در سخنانش، غلطگویی دیده نمیشد. بهمنش جویده جویده چیزی نمیگفت و مندرآوردی حرف نمیزد.

او فقط گزارشگر فوتبال نبود

بهمنش در عمر كاری پربركت خود بازیهای مهمی را گزارش كرده است. برای نسلی كه مویی سپیده كردهاند و به مرز 60 سالگی رسیدهاند یا از آن گذشتهاند، گزارش بهمنش در بازی ایران و رژیم صهیونیستی ختم گزارشگری فوتبال بود. او چنان بازی را لحظه به لحظه نقاشی میكرد كه هر كس، در هر جا، خود را در امجدیه حس میكرد.

***

بهمنش، فقط گزارشگر فوتبال نبود. بالاتر گفتم كه از او بهتر- چه میگویم كه با فاصله زیاد نسبت به او- هیچ كس قادر به گزارش مسابقههای دو و میدانی نبود. در مسابقههای وزنهبرداری هم همین حال را داشتیم. آری درست خواندید. هم دو و میدانی، هم وزنهبرداری، آن هم وقتی كه محمود نامجو، صفا سنبلی، فیروز پژمان، محمد رئیسیخواه، رهنوردی، تمرز، برومند، عامیتهرانی و سپس محمد نصیری، داود ملكی، ابراهیم پوردژم، دانیل گورگیز، هالتر میزدند.

شاهكار بهمنش در گزارشگری را باید در كشتی جستوجو كرد. پای رادیو نشسته بودی و گوش خود را به صدای بهمنش سپرده بودی. تو حتی یك قدم به جلو، یا به عقب برداشتن هر كشتیگیری را حس میكردی. بهمنش كشتی را مثل یك مربی كشتی بلد بود. هزار «فن و بند» این هنر شریف را میشناخت. او بود كه برای هر فنی، اسم واقعیاش را به كار میبرد. دست در مخالف، درختكن، كنده یزدیبند و... حضور بهمنش در كشتی یكی از دلایل رونق و اعتلای این ورزش پهلوانی بود. او چنان كشتی را گزارش میكرد كه از زورورزی اثری در آن نمیماند. عاشق فنونی بود كه به قول خودش «سررو» به اجرا درمیآمد. مبلغ كشتی مبتنی بر فكر هموست.

وقتی صدای بهمنش از تلویزیون پخش شد، مثل وقتی كه با صدای او، فوتبال را در تلویزیون میدیدیم، دیگر نیازی به حضور در ورزشگاه نبود. بهمنش كوچكترین اهرم كارتیها را میدید و میگفت. اصطلاحاتی كه بهمنش در مورد كشتی به كار میبرد، برای بسیاری از مربیان دانای كشتی هم تازگی داشت.

بهمنش اولین كسی بود كه در كشتی- و حتی در فوتبال- از ضرورت بدنسازی، از ضرورت تغذیه ورزشی حرف زد و نیز به تمرینهای اختصاصی بارها و بارها اشاره كرد. به ضرورت درست تمرین كردن.

بهمنش، در گزارشهای خود- هم در فوتبال، هم در كشتی- به حریفشناسی اشاره میكرد كه امروز به عنوان آنالیز، یك بحث جدی است.

استاد و معلم بود

بهمنش، آن روزها كه تیمهای فوتبال دو جلسه یا حداكثر سه جلسه در هفته تمرین داشتند، داشتن برنامه تمرینی و تمرینهای مكمل را یك ضرورت میدانست. بهمنش، با گردنكلفتهای ورزش طرف میشد، اما با ورزشكاران كاری نداشت. یعنی كاری داشت و حامی آنها بود. «عطاخان» از سرشاخ شدن با آدمهایی كه عوضی به ورزش آمده بودند، سر سوزنی ترس و ملاحظه نداشت. بیباك بود. یك فوتبالیست و یك كشتیگیر نمیتوان پیدا كرد كه از دست زبان بهمنش بنالد. اما هیچ نامدیری نبود كه هر هفته یك بار، شكایت او را به مدیران صدا و سیما یا بانك ملی نبرد- بهمنش، كارمند بانك ملی، در خیابابان فردوسی تهران بود- ...

***

درباره بهمنش هزار حرف دیگر هم میتوان داشت اما حرف اول و آخرم این است:

او معلم و استاد یك نسل بود.

ورزش را از ریشه و از عمق میشناخت.

دهان گرمی داشت.

بخل نداشت، بخیل نبود، هر چه داشت، به شاگردان خود منتقل میكرد، شاگردانی كه خود استاد شدند!

از دهه 20 برای پیروز شدن مطالعه میكرد.

برای مطالعه كردن وقت نمیشناخت.

برای مطالعه زباندانی را لازم میدانست.

بهمنش، گنجینهای از نشریات ورزشی، از ماهنامه نیرو راستی و تربیت بدنی گرفته تا نشریات دهه 40 و 50 را گرد آورده بود اما ثروت اصلی عطا بهمنش، خود او، معلوماتش، حافظهاش و قدرت استفادهاش از این داشتهها بود.

دلیترین گزارش

بهمنش، مسابقه كشتی غلامرضا تختی و عصمت اتلی را در فینال وزن هفتم المپیك رم گزارش كرد.

این دلیترین گزارش یك رخداد بود. بهمنش گویی میدید كه چه اتفاقی - بخوانید چه بلایی- دارد به زیان تختی رخ میدهد. او صد بار تاكتیك مرحوم بلور را در این كشتی زیر سؤال برد. او غلط را میدید و كاری از پیش نمیبرد. او دلش میسوخت و دل همه را در گزارش خود به درد آورده بود.

در یكی از آخرین نوشتههایش كه در روزنامه صبح ورزش چاپ شد، با این مطلع آغاز كرد:

... كس نیاموخت علم تیر از من

كاقبت مرا نشانه نكرد!

... یا وفا خود نبود در عالم

یا به من كس در این زمانه نكرد

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

بهترین تیم هفته ۲۴؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی