نظرسنجی

ارزیابی شما از تغییراتی که تاکنون قلعه‌نویی در سیستم تیم ملی داده؟
۰
پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۱
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

همين دو سال پيش بود كه مشتري امتياز باشگاه ملوان بندر‌انزلي روبه‌روي يك كارخانه‌دار نشست و به او پيشنهاد داد نام برند چاي خود را روي پيراهن اين تيم شمالي تبليغ كند. كارخانه‌دار براي اين كار شرط گذاشت‌؛ من عاشق علي دايي هستم، دايي را به عنوان سرمربي ملوان انتخاب كن، هم سه ميليارد پول قرارداد دايي و دستيارانش را مي‌دهم و هم 5 ميليارد براي كمك به هزينه اداره باشگاه...

درد مشترک استقلال و پرسپوليس

به گزارش خبرورزشی،اين معامله هرگز انجام نشد چون دايي بعد از تحقيق در مورد داراييهاي مشتري امتياز ملوان از همكاري با او سر باز زد و با انتخاب امير قلعهنويي به عنوان سرمربي ملوان، كارخانهدار و توليدكننده چاي مدعي شد بالاتر از 4 ميليارد تومان براي تبليغ روي پيراهن تيم شمالي نميپردازد و آن شخص هم قيد خريد ملوان را زد و رفت اما همان زمان، اندك كساني كه ماجراي مذاكره با اسپانسر را ميدانستند، از خودشان ميپرسيدند يعني چي؟ مگر ميشود اسپانسر سرمربي تعيين كند؟

قبلاً بازيكن داشتيم كه براي خودش اسپانسر تعيين ميكرد و برند فلان را روي شورت خودش و تيمش ميزد و پولش را به عنوان متمم قرارداد ميگرفت يا سرمربي داشتيم كه سراغ تيمهاي خصوصي و ورشكسته ميرفت و ميگفت من براي شما اسپانسر ميآورم به شرطي كه خودم سرمربي باشم اما نديده بوديم اسپانسر، سرمربي تعيين كند.

البته آن زمان هنوز پاي سامانههاي پيامكي به فوتبال باز نشده بود وگرنه الان ديگر تقريباً طبيعي است كه اسپانسر حتي مديرعامل تعيين كند و مشخصكننده خط و ربط باشگاه باشد! اين دقيقاً همان كاري است كه سامانه پيامكي با استقلال و پرسپوليس كرده است. سامانهاي كه با درج شماره خود روي پيراهن استقلال و پرسپوليس روزانه دويست تومان دويست تومان از هواداران دو تيم ميگيرد و بخش اندكي از اين پول را خرج استقلال و پرسپوليس ميكند و در ازايش قراردادي دارد كه سه – هيچ از تركمنچاي پيش است!

اسپانسر در ازاي پولي كه از هواداران استقلال و پرسپوليس ميگيرد و بخش اندكش را خرج اين تيمها ميكند، خواستههايي دارد كه شامل سهيم بودن در توليد و فروش لباس بازيكنان و محدود كردن گفتوگوهاي رسانهاي آبيپوشان و سرخپوشان و الزام بازيكنان به شركت در پروژههاي تبليغاتي اسپانسر و حتي بعضاً دخالت در سياستهاي باشگاه ميشود. مديران وقت استقلال و پرسپوليس به درخواست وزارت ورزش و جوانان قراردادهاي يكطرفهاي با اسپانسر مشترك بستهاند. البته آن زمان چاره ديگري هم نداشتند. آنها بلد نبودند از برند استقلال و پرسپوليس پول دربياورند و يكي پيدا شده بود كه ميگفت من بلدم. ميگفت من دو باشگاه پرطرفدار و پرخرج تهران را از بودجه دولتي و كمكهاي وزارتي بينياز ميكنم و خرج استقلال و پرسپوليس را از جيب هوادارانش ميدهم و وزارت ورزش به عنوان متولي سرخابيها از بس خسته شده بود، از پول بيحساب دادن به اين دو باشگاه، از مديران استقلال و پرسپوليس خواست با اين اسپانسر مشترك همكاري كنند و مديراني كه ايدهاي براي درآمدزايي نداشتند هم از هول حليم توي ديگ افتادند و هر شرطي كه بود و نبود را پذيرفتند تا نتيجه همين باشد كه حالا هست!

حالا بماند كه در هيچ جاي دنيا دو تيم رقيب در يك ليگ اسپانسر مشترك ندارند و چنين پديدهاي فقط در فوتبال ايران رخ ميدهد كه نه تنها دو تيم كه سه تيم محبوب و پرطرفدارش داراي اسپانسر مشترك هستند. اسپانسري قدرتمند كه از پول هواداران اين تيمها به چنان قدرتي رسيده كه حتي ليگ برتر را تا آستانه تعطيلي پيش ميبرد و براي ايستادن جلوي سامانههاي موازي، جلوي مصاحبه بازيكنان با دوربينهاي تلويزيوني را ميگيرد و براي گفتوگوهاي رسانهاي بازيكنان جريمه ميگذارد تا در ظاهر پايش روي حلقوم باشگاهها و در حقيقت دستش روي خرخره رسانهها باشد!

وقتي راههاي معقول درآمدزايي بسته باشد، آش همين است و كاسه هم همين. راههاي درآمدزايي بسته است و هركس كه پول دارد، تصور ميكند حاكم و مالك بيچون و چراست. اگر استقلال و پرسپوليس از حق پخش تلويزيوني بازيهايشان نفع ميبردند، اگر ورزشگاه اختصاصي داشتند و پول بليتفروشي را خودشان ميگرفتند، اگر سهمشان از تبليغات محيطي ناچيز نبود، اگر مديرانشان ايده براي درآمدزايي داشتند و فقط مدير هزينه نبودند و سرخابيها از ظرفيتهاي محبوبيت و ابزارهاي درآمدزايي كه فقط يكي از آنها همين سامانه پيامكي و خدمات موبايلي است به درستي بهره ميبردند، اگر در يك بازار سالم، محصولات خود را ميفروختند، اگر در فوتبال پايه بازيكن ميساختند و خودكفا ميشدند و به جاي هزينههاي سرسامآور خريد بازيكن، از فروش پديدههاي مازاد آكادمي خود درآمد داشتند، لازم نبود چنين قرارداد خندهداري ببندند و حالا به اين درد مشترك دچار باشند.

واقعاً خندهدار است، پول را هوادار استقلال و پرسپوليس به نيت كمك به باشگاه محبوب خود ميدهد، آنوقت نه تنها بخش اندكي از اين پول به استقلال و پرسپوليس ميرسد بلكه پيمانكار خودش را در جايگاه كارفرما ميبيند و بابت پرداخت همين سهم جزئي از حق واقعي دو باشگاه، شرط و شروط عجيب و غريب هم ميگذارد.

تنها راه برونرفت از اين اوضاع، باز كردن چشمها و تدوين و تعيين راههاي درآمدزايي است كه اين كار هم بدون حضور مديران خلاق و مبتكر در برندسازي و درآمدزايي ممكن نيست. در تمام دنيا تيمهايي كه به پشتوانه محبوبيت مردمي برند شدهاند، نان همين برند را ميخورند اما ما در ايران نان برند را به ديگران ميدهيم و خودمان لقمهاي از آن را با التماس ميگيريم و هر شرطي را هم ميپذيريم.

اين درد مشترك با فرياد درمان نميشود. بايد تدبير داشت.

 

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

ارزیابی شما از تغییراتی که تاکنون قلعه‌نویی در سیستم تیم ملی داده؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی