1-كملطفي در حق همسر فداكار منصور پورحيدري! بيمحبتي و فراموشكاري در حق خود منصورخان، كه خان خانان بود! كه پدر استقلال بود! كه دستش از دنيا كوتاه شد ولي روح بزرگش هنوز هم نگران پسران آبيپوشش است!
آقايان! آقايان! آقايان! حق منصور، خوردني نيست! حقوق منصور، انكار كردني نيست! احترام آقاي پورحيدري ابدي است! احترام گذاردن به آقاي پورحيدري، تا ابد واجب است!
اين ادب و اين آداب را از وزير ورزش بياموزيد!
نفت تهران قرباني نامديران
2- نفت تهران را چگونه از انواع بلاها، بليههاي انباشته رها بايد كرد؟ اين كار- رهاسازي نفت از چنبره دردسرهاي واقعي- با اراده يك يا چند فرد ممكن ميشود، يا به نيروي تشكيلاتي زورمندتر و عقلانديشي دلسوزاني آيندهنگرتر محتاج است؟
اول نفت تهران را بايد از اين گرداب درآورد، يا نخست بايد خود فوتبال را از شر مقررات «مندرآوردي» و راهكارهاي مصيبتزا نجات داد؟
اول مرغ يا تخممرغ؟ همين پرسش ساده، قريب 90 سال است كه دنبال جواب ميگردد و پيدا نميكند! هنوز به اصول ورزش قهرماني پي نبردهايم! هنوز به وجوب ورزش حرفهاي يقين نياوردهايم! هنوز رابطه ورزش حرفهاي و قدرت قانوني و مشروع درآمدسازي از دل ورزش را باور نكردهايم! هنوز هم در نحوه اداره مالي و مديريت پولي فوتبال با مردم روراست نيستيم! با مردم صادق نيستيم! مردم را، محرم اسرار خودشان هم نميدانيم! به مردمي كه بار عاطفي تيمهاي مثلاً حرفهاي را بر دوش دارند، گزارش صحيح نميدهيم!
همهجا پنهانكاري! همهجا تعارف، بلكه همهجا دروغ! هر چه دروغگوتر، انگار كه بزرگتر! نفت هم در همين منگنه له شده و در حال بيشتر له شدن است! حكايتي كه مصاديق واقعي ديگري هم دارد: سپيدرود! ملوان! استقلال اهواز، فجرسپاسي، استقلال خوزستان.
باخت بس!
3- آقاي تاج اصول تئوريك مديريت درآمدساز و ارزش افزودهآور را بلد است!
محمدرضا ساكت هم با اصول اوليه مديريت اجرايي ورزش، به لطف همكاريهاي سالهاي دهه 70، با مجيد نديمي، مهدي اخوان، جواد خليفهسلطان، حسين چرخابي آشنايي براي كار راهاندازي دارد!
اما: چو در تاس لغزنده افتاد مور!
رهاننده را چاره بايد نه زور!
آقاي تاج، جناب ساكت! اين چارهانديشي كه قرار است فوتبال ما را از «بي»چارگي و ناچاري تن دادن به انواع شكستها نجات دهد، مردان دانا و تواناي خودش را طلب ميكند!
اتاق فكري قويتر! اتاق فكري احترامانگيزتر! اتاق فكري، فكرآورتر كه خود فكور باشد كه خود به «فكرباور»ي شهره و شناخته شده باشد! والا آش همين آش است و كاسه همين كاسه!
تلخ و شور و ته گرفته و سوخته و همه جا باخته!
آقاي تاج! نهيبي بزنيد! دستنمازي بگيريد! وضويي بسازيد و فرمان «باخت بس» را در گوش همه باختانديشان و باختباوران، فرياد كنيد! هر كه مرد اين ميدان نيست، بسما... راه را برايش باز كنيد و جاده را دراز! برود تا برود!
فرصت را نسوزانيم
4- عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد!
خدا خواسته است! خدا اسباب برخاستن و فلك را سقف شكافتن و طرح تازهاي را در انداختن، فراهم كرده است! فوتبالشهر ايران، آبستن تغييرات لازم و ضرورتدار است! دستدست نكنيم! فرصت را نسوزانيم! فرصت موجود را غنيمت بدانيم! از همين امروز شروع كنيم! به تيمهاي خود سهلانگاري و فرار از بايدها را نياموزيم!
اقدام خودانگيخته كاوه رضايي و آندو را كليد سلسله اقداماتي بدانيم كه بايد فوتبال ايران را در مناسبترين جايش قرار دهد!
حق با آندو، حق با كاوه، حق با بچههاي تيم نفت، حق با علي كريمي و علي دايي و همه طلبكاران است! بدهكاري و بدهكار كردن خود، مديريت نيست!
