به گزارش خبرورزشی، بين بازيكنان وول بخوريد و بفهميد آن تو چه ميگذرد. ما كار شما را ساده ميكنيم. فقط لازم است اين مطلب را بخوانيد تا چند نكته باحال از تيم ملي دستگيرتان شود.

اجراهاي بيرانوند

باحالترين و بانمكترين بازيكن تيم ملي عليرضا بيرانوند است. با اختلاف جالبترين سوژه تيم ملي آواز خواندن بيرانوند است. او مدام شعر لري ميخواند و معروفترين شعري هم كه در اردوها ميخواند آهنگ بارو بارو بارونه هي. مثلاً بعضي وقتها كيروش براي اينكه بازيكنان را آماده تمرين كند، قبل از شروع تمرين رو به بيرانوند ميگويد: «يك آهنگ لري بيا همه شاد شوند.» بيرانوند هم درجا آهنگ بارو بارونه را ميخواند و بچهها دست ميزنند. پس از چند دقيقه بزن و بكوب، كيروش دوباره دستور ميدهد بچهها بيخيال شوند چون بيرانوند طوري طراحي شده كه قشنگ ميتواند تا سه، چهار ساعت بدون وقفه، آهنگ لري بخواند!

هيأت در اتاق ترابي و محمدي

در اردوي تيم ملي دو بازيكن هستند كه كارشان فقط مداحي گوش دادن است؛ ميلاد محمدي و مهدي ترابي. هر دو 24 ساعت هندزفري تو گوششان است و شك نكنيد دارند مداحي گوش ميكنند. نقل است يك بار در ماه محرم كه تيم ملي در اردو بود، بچههاي تيم ملي فكر ميكردند در اتاق ميلاد محمدي هيأت زدهاند. يكي از بازيكنان تيم ملي ميگويد: «اينقدر صداي مداحي بلند بود و تازه خودش و مهدي ترابي سينه هم ميزدند كه ما فكر كرديم هيأت آمده تو اتاقشان.»

كلكلهاي سردار و جهانبخش

بازيكنان جوان تيم ملي خيلي با هم رفيقند ولي كريخوانيهايشان واقعاً زياد است و خندهدار. مثلاً پورعلي گنجي و رامين رضاييان كه اهل مازندران هستند، اينقدر شوخيهاي شمالي ميكنند كه بعضي وقتها صداي بچهها درميآيد و ميگويند: «آقا كانال را عوض كنيد.» اين وسط كريهاي سال قبل سردار با جهانبخش هم عالي بود. سردار وقتي با روستوف در ليگ قهرمانان بود، مدام به جهانبخش ميگفت: «ايشالا يه روز مياين ليگ قهرمانان. شما يه چند سالي بايد ليگ اروپا بازي كنيد شايد يه روز قسمتتون شه بياين جايي كه ما هستيم!»

 كيروش عاشق دوغ و سيب

ميگويند در تيم ملي هيچكس اجازه ندارد زودتر از كيروش غذا بخورد. اين را وقتي از يكي از اعضاي كادر ميپرسيم جواب ميدهد: «اين فقط به خاطر احترام است نه چيز ديگري.» البته گهگاهي هم شده آنها زودتر از كيروش غذا بخورند. وقتي مثلاً جلسات كيروش طول بكشد، كارلوس خودش به آنها پيغام ميدهد غذايشان را بخورند. كيروش عادتهاي غذايي جالبي دارد. او ديوانهوار سيب را دوست دارد. يعني اگر يك روز سيب نخورد، روزش شب نميشود. كارلوس قبل از ناهار و شام حتماً سيب ميخورد. يك سالاد مخصوص اسفناج هم دارد كه هميشه آن را با غذا ميخورد. دوغ را هم ميپرستد! همانقدر كه علي پروين عاشق كوكاكولاست كيروش هم عاشق دوغ است و به قول يكي از بازيكنان تيم ملي بو كرده و انبار دوغ را پيدا ميكند!

اجراي گل كوچكهاي رضا

رضا گوچي يك عادت خيلي جالبي دارد. در زماني كه همه بچهها در اتاقشان استراحت ميكنند يك توپ كوچك داخل راهروها ميآورد و بچهها را به گل كوچك دعوت ميكند. كيروش هم هميشه جزو نفرات اولي است كه مشتاق بازي گل كوچك است و سريعاً آفتابي ميشود. او در بازي گل كوچك با همه شوخي ميكند.

رامين زلزله آمده؟

يكي از بازيكنان تيم ملي ميخندد و ميگويد: «اتاق ما هميشه نامرتب است. كيروش هم اين را فهميده بود. يك دفعه ديديم در زد و در را باز كرديم. داخل اتاق آمد و ديد همه چيز به هم ريخته. سرش را تكان داد و گفت اي شلختهها.» البته كيروش اين كار را به شوخي انجام داد. او در سال دو، سه بار از اين كارها انجام ميدهد و يكجورهايي وسط شوخي و خنده، به بازيكنان ميفهماند بايد نظم را رعايت كنند. سر اين ماجرا يك بار در استراليا و در زمان جام ملتها اتفاق جالبي افتاد. رامين رضاييان كه تازهوارد بود، كيك خورده بود با نسكافه. كمي پودر نسكافه ريخته بود روي لباسش. كيروش كه او را ديد گفت: «كجا بودي كه زلزله آمده؟ لباست گرد و خاكي شده.»

قانون جريمهها

دست و دلبازترين بازيكن تيم ملي بيشك مسعود شجاعي است. يكي از بازيكنان تيم ملي تعريف ميكند: «واقعاً دست و دلباز است. بعد از حذف از جام ملتها همه ناراحت بوديم و مسعود همه را به مك دونالد دعوت كرد. او كلاً اينطوري بود و حتي براي گرفتن پاداشش هم اصلاً جلو نميرفت.» مسعود در اردوي تيم ملي هم هميشه يك مأموريت دارد. اينكه جريمهها را جمع كند. كيروش در تيم ملي قانون گذاشته بود كه هر بازيكني به اتوبوس دير برسد بايد چند دلار جريمه به كاپيتان تيم ملي بدهد. آخر اردو هميشه چيزي حدود هزار دلار جريمه جمع ميشد، آن را به نيازمندها ميدادند.

بيرانوند پرخورترين

اما پرخورترين بازيكن تيم ملي كيست؟ يكي از بازيكنان تيم ملي با خنده ميگويد: «اصلاً شك نكنيد بيرانوند. او 5 تا ساندويچ مكدونالد را پشت هم ميخورد.»

سيدجلال و ماجراي ترسش

و نكته آخر. بد نيست بدانيد سيدجلال حسيني واقعاً از پرواز ميترسد. يك بار در استراليا كه تيم ملي از شهري به شهر ديگر ميرفت، هواپيما چند تكان بد خورد و در اين لحظات چهره سيدجلال واقعاً ديدني بود. قرمز شده بود و لام تا كام حرف نميزد. ميگويند كيروش هم از پرواز ميترسد ولي اينطور نيست. او آن اوايل كه آمده بود پس از سقوط يك هواپيماي ايراني ميترسيد سوار پروازهاي داخلي شود.