اين انگ قبلاً در ورزش كاربرد چنداني نداشت و معمولاً روزنامهنگار ورزشي را با چوب جنجالسازي و حاشيهپردازي ميزدند و مديراني كه تاب و تحمل نقد را نداشتند، منتقد را به جنجالسازي و حاشيهپردازي متهم ميكردند اما حالا به لطف ورود بيرويه مديران غيرورزشي به عرصه ورزش، چند سالي است ورزشينويسها هم به محض انتقاد به سياهنمايي متهم ميشوند.
درست در روز خبرنگار، يكي از مديران ارشد ورزشي كه مثلاً ميخواسته هم روز خبرنگار را تبريك بگويد و هم درهاي انتقادات بعدي از منتقدان رسانهاي خود را باز بگذارد، در برنامهاي راديويي گفته اميدوارم آن دسته از ورزشينويسان كه فقط مشكلات را ميبينند و دنبال نيمه خالي ليوان هستند، دست از سياهنمايي بردارند و...
اگر نقد كردن عملكرد يك فدراسيون صددرصد ناكام و اشاره به نتايج ضعيف ورزشكاران زيرمجموعه اين فدراسيون و نوشتن از نارضايتي خانواده آن رشته ورزشي از سيستم حاكم بر فدراسيون، سياهنمايي است كه حرفي براي گفتن نميماند و يا ما هنوز خوب توجيه نشدهايم سياه را به خواست اين مدير عزيز سفيد ببينيم و يا ايشان ملاك و معيار خوبي براي تشخيص رنگ سياه از سفيد ندارد اما اگر منظور اين است كه رسانهها به وقت ناكامي، حقيقت را وارونه جلوه بدهند و تعريف و تمجيد كنند، طبيعي است اين كار فقط از دست ناشران بولتن، كارمندان محترم روابط عمومي همان فدراسيون و مشاوران رسانهاي جناب مدير برميآيد و منتقدان هنوز به آن درجه از قدرت و خلاقيت نرسيدهاند كه شكست را به اسم پيروزي به حلق افكار عمومي بريزند.
باور كنيد براي ما همان انگ جنجالسازي وحاشيهپردازي كافي بود، لطفاً وصله سياهنمايي به ورزشينويس جماعت نزنيد. شما اول سفيديها را نشانمان بدهيد، ما هم قول ميدهيم سياهيها را ناديده بگيريم!