نظرسنجی

ارزیابی شما از تغییراتی که تاکنون قلعه‌نویی در سیستم تیم ملی داده؟
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

آن روز، روز تلخي بود... نگهبان دانشگاه با او تماس گرفت: ببخشيد دكتر مزاحم شدم، يكي از كاركنان آشپزخانه همين الان مي‌خواست با يك كيسه مرغ از در دانشگاه خارج شود كه جلويش را گرفتيم! بلافاصله در جواب اين تماس تلفني به نگهبان دانشگاه گفت: هيچ اقدامي نكنيد! همين الان او را به دفتر من بفرستيد! مردي جاافتاده با سري پايين و شرمنده در حالي كه عرق مي‌ريخت، وارد اتاق شد. كيسه مشكي كوچكي در دست او ديده مي‌شد كه ظاهراً مرغ را داخل آن پنهان كرده بود ... دكتر پرسيد: فلاني! هر روز اين كار را مي‌كني؟طرف با شرم پاسخ داد: نه آقاي دكتر! هفته‌اي يك بار براي زن و بچه‌ام مرغ مي‌برم و مي‌دانم كار زشتي انجام دادم. شما به بزرگواري خود ببخشيد. انتظار هم ندارم اجازه بدهيد سر كارم برگردم. فقط آبروي مرا حفظ كنيد تا بي‌سروصدا بروم... دكتر حرف او را قطع كرد و گفت: كجا بروي؟ از اين به بعد به جاي يكي، هفته‌اي سه تا مرغ براي زن و بچه‌ات ببر! داخل نايلون سفيد هم بگذار نه مشكي! مرد ميانسال دعاگويان و خوشحال اتاق معاون دانشگاه را ترك كرد و... آخر هفته دوباره همان نگهبان دانشگاه تماس گرفت: آقاي دكتر! همان فلاني دوباره مرغ از آشپزخانه دزديده و به جاي يكي، سه تا هم برداشته كه بيرون ببرد كه ما او را گرفتيم! اين مرتبه دكتر با عصبانيت بر سر نگهبان دانشگاه فرياد مي‌كشد: «شتر با بارش را جلوي چشمانت مي‌برند و نمي‌بيني! آن‌وقت به يك آشپز بينوا پيله كردي كه هر روز جلوي اجاق گاز گرماي وحشتناك را تحمل مي‌كند ولي نمي‌تواند شكم زن و بچه‌اش را با حقوق اين كار سخت پر كند. خودم اجازه دادم هفته‌اي سه تا مرغ براي خانواده‌اش ببرد و ديگر حق نداريد جلوي او را بگيريد. اين را به بقيه همكارانت هم بگو!»

غرورم را برای رسيدن به پست و مقام زير پا نمی‌گذارم!

داستان قشنگي بود. آن آشپز بينوا عمرش را به شما داده است اما آقاي دكتر امروز روبهروي من نشسته است.

پسر حاجمصطفي پادگان كه يك زماني همه تهران او را ميشناختند. بزنبهادر اول پايتخت بود و اسم و رسمي بين لوطيها داشت. داش مشتي بازار و محله پاچنار كه هنوز هم خاطرات گردنكلفتي و سفرهدارياش ورد زبان قديميهاي تهران است.

مردي كه در اوج شهرت و اقتدار هم فقير چزون نبود و بعدها هم توبه كرد و عاشق امام حسين (ع) شد.

حالا دكتر محمد دادكان پسر حاجمصطفي در تحريريه خبرورزشي جلوي من نشسته است، معاون ورزشي دانشگاه آزاد اسلامي و رئيس اسبق فدراسيون فوتبال كه مثل پدر بسيار رك و بيپرده سخن ميگويد و واهمهاي از تبعات آن ندارد. قضاوت اينكه صراحت بيش از حد كلام و انتقاد از همگان بدون سياستورزي آن هم از سوي يك مدير باسابقه درست است يا نيست را به شما ميسپاريم و يكراست ميرويم سر مصاحبهاي كه نياز به ضبط صوت نداشت.

* آقاي دكتر، بالاخره دادكان يا پادگان؟

فاميلي ما دادكان است ولي از آنجايي كه پدرم آقامصطفي در دوره جواني دوران خدمت سربازي خيلي طولاني داشت، به آن مرحوم لقب پادگان دادند.

* مگر دوران خدمت سربازي پدرتان چقدر به طول انجاميد؟

8 يا 9 سال! پدرم يكي از باستانيكاران و پهلوانمسلكهاي قديمي تهران بود كه علاقه وافري به ورزش زورخانهاي داشت. در جواني شرارتهايي هم داشت ولي بعدها توبه كرد و به اتفاق حاجرمضان رضايي هيئت مذهبي محبان الزهرا را تأسيس كرد.

* شما اصالتاً بچه تهران هستيد يا اينكه...

ما جد اندر جد بچه تهران هستيم. پدرم، پدربزرگم كه سنگتراش بود و در زمان خود پهلوان نامآوري هم محسوب ميشد و پدر پدربزرگم همگي زاده تهران بودند.

* پس از قديميهاي تهران هستيد؟

بله، محله پاچنار كه هميشه براي من خاطرهانگيز است.

* از پدر مرحومتان بيشتر بگوييد. شايد برخيها ندانند كه...

(با شوق عكسي از حاجمصطفي از كيفش درميآورد) اين پدرم حاجمصطفي است. نه اينكه من تعريف كنم ولي همه داشمشتيهاي تهران خاطرات خوبي از او دارند. با وجود بزنبهادر بودن، احترام سادات و ضعيفان را داشت و بعد هم با سفر به كربلا و نجف مسير زندگي ايشان به كل عوض شد و هيئت محبان الزهرا را تأسيس كرد كه امروز من و برادرانم به اتفاق تني چند از دوستان بازاري خادم اين هيئت مذهبي و اهل بيت (ع) هستيم.

* مدتي پيش خاطرهاي با صداي يكي از واعظين شناخته شده در فضاي مجازي منتشر شد كه مربوط به پدر شما ميشد. اينكه ظاهراً واعظ هيئت پدرتان با تأخير ميرسد و حاجمصطفي خودش بالاي منبر ميرود و حرفهايي ميزند كه اشك همه عزاداران حسيني و حتي داشمشتيها و لوطيان حاضر در هيئت درميآيد. خودتان هم شنيديد؟

بله، آقاي دانشمند اين خاطره را خيلي شنيدني تعريف كرد. آن روز واعظ دير نرسيد بلكه خودش از پدرم خواست بالاي منبر برود!

* ميشود اصل ماجرا را از زبان خودتان بشنويم؟

واعظ معروف و محترمي كه به هيئت ما ميآمد، آن روز به پدرم گفت من 9 شب، اينجا حرف زدم و هرچي بلد بودم، گفتم اما كسي گريه نميكند. نميدانم چرا؟ خودت برو بالاي منبر و حرف بزن! پدرم ميگويد زبان اين جماعت را بايد بلد باشي و... خلاصه آن كه ياحسين ميگويد و ميرود بالاي منبر حالا گوش تا گوش جماعت داشمشتي و گردنكلفت نشستهاند و همگي هم كنجكاو كه مصطفي ميخواهد چه بگويد؟ آن روز به لطف اهل بيت و امام حسين (ع) پدرم جوري حرف ميزند و وعظ ميكند كه همه گندهلاتهاي تهران كه در هيئت بودند، قمه و چاقو را از شال كمر باز كرده و وسط مياندازند. همه توبه ميكنند و وارد دستگاه امام حسين (ع) ميشوند.

* ظاهراً آن روز پدر شما گفته است. لاتي صد پله دارد كه اگر شما 10 تا پله رفتهايد، من 100 تا رفتهام. اگر چاقو كشيدهايد، من 10 برابر شما كشيدم. اگر فلان كار را كرديد من...

به هر حال با زبان خود لاتها با آنها صحبت كرد و اشك همه را درآورد. حتي همان روحاني معروف هم به پهناي صورت اشك ريخت و صورت پدرم را بوسيد.

* شنيديم يك بار هم جلوي دسته بزرگ عزاداري زندهياد صليب حاجرضايي را گرفته و ميگويد تا خود صليب جلو نيايد، اجازه نميدهم كسي از اينجا رد شود! بدو بدو به مرحوم صليب خبر ميدهند و او هم با عجله جلو ميرود كه حاجمصطفي گاوي را سر ميبرد و به حاجرضايي ميگويد ميخواستم خودت بيايي تا اين گاو را جلوي پايت قرباني كنم و...

خدا بيامرز مردمدار و رفيقباز بود. با اغلب لوطيها از جمله صليبخان حاجرضايي رابطه خوبي داشت. از اين دست خاطرات بسيار است.

* بزرگترين نصيحت حاجمصطفي به شما چه بود؟

هميشه ما 4 برادر را جمع ميكرد و ميگفت زمان من حرف اول را بازو و قدرت جسماني ميزد. الان دوره و زمانه عوض شده است و بايد درس بخوانيد، به دانشگاه برويد و سواد خود را بالا ببريد. با علم و دانش ميتوانيد خودتان را سر زبانها بيندازيد و دوران دعوا و لاتبازي و اين حرفها تمام شده است.

* شايد مرور اين خاطرات براي مردم عادي و خوانندگان خبرورزشي جالب باشد. اولين برخوردي كه با علي پروين در رختكن پرسپوليس داشتيد، آن روزي كه كاپيتان مشهور و محبوب پرسپوليس از علي مانگا ليدر معروف خواست شما را ادب كند و...!

(با بيميلي) بگذريم! علي پروين هميشه انساني محترم براي من است كه...

* براي ما هم قابل احترام است. علي پروين اسطوره پرسپوليس و انساني خاكي و بامعرفت است كه به شخصه رابطه بسيار خوبي با ايشان داشته و دارم ولي آن خاطره هم در نوع خود جالب است. به هر حال آن روز پرسپوليس نتيجه نگرفته بود و علي پروين هم به عنوان كاپيتان پرسپوليس و به سبك خودش از خجالت همه بازيكنان درآمد و حرفهايي زد كه به محمد دادكان جوان برخورد و با مشت به كمد رختكن كوبيد! آن روز كاپيتان از علي مانگا خواست شما را ادب كند كه ليدر پرسپوليس هم به پروين گفت كه ميداني اين پسر چه كسي است؟ مصطفي پادگان كه يك تهران از او حساب ميبرند و...

(ميخندد) آقاي علي پروين بزرگ همه ما بود. من هم جواني كردم ولي فرداي آن روز سر تمرين و بازي درون تيمي يك كاشته شد كه پروين جلو آمد و گفت آشيخ بزند! بعداً گفت چرا زودتر نگفتي پسر حاجمصطفي هستي؟ عليآقا به من آشيخ ميگفت و سعي كرد بعداً از دلم درآورد. از آن روز تا امروز هميشه رابطه خيلي خوب و صميمانهاي بين ما بوده. براي من يكي هنوز هم پروين كاپيتان است.

* اين سؤالها را مطرح كرديم تا به اين نقطه برسيم كه محمد دادكان اصولاً تند مصاحبه ميكند. اين در حالي است كه ميتوانيد كمي نرمش داشته باشيد يا سياستمدارانه حرف بزنيد. اين خصلت از پدر به شما به ارث نرسيده است؟

بنويسيد ايستاده مُردن بهتر از زيستن در حال خمودگي است. (ميخندد و ادامه ميدهد) اين ميتواند تيتر اين مصاحبه باشد.

* مديران فوتبالي يا ورزشي را ميشناسيد كه در خمودگي زندگي كنند؟

تا دلتان بخواهد! خيلي چيزها را ميپذيرند تا بمانند و پشت ميزي بنشينند كه به هيچكس وفا نميكند.

* بيتعارف دلتان براي رياست فدراسيون فوتبال تنگ نشده است؟

دلم براي جايي تنگ ميشود كه بتوانم خدمت كنم. حاضر نيستم به هر قيمتي باشم و غرورم را به خاطر پست و مقام زير پا بگذارم.

* بعد از شما مدتي كميته انتقالي فدراسيون را اداره كرد و سپس علي كفاشيان رئيس شد. به عملكرد كفاشيان در فدراسيون فوتبال از 20 نمره چند ميدهيد؟ به هر حال شما استاد دانشگاه هستيد و ميتوانيد نمره بدهيد!

هم فدراسيون آقاي علي كفاشيان و هم آقاي مهدي تاج در نتيجهگيري خوب بودند و نمره قبولي ميگيرند ولي بيانضباطي مالي و اداري بيداد ميكند. فلان تيم بدهكار 5 دقيقه قبل از سوت ليگ برتر وارد مسابقات ميشود. اگر من رئيس فدراسيون بودم و چنين اتفاقي ميافتاد، دارم ميزدند!

* AFC هم شديداً اولتيماتوم داده كه باشگاههاي بدهكار از ليگ قهرمانان آسيا حذف ميشوند؟

متأسفانه باشگاههاي بدهكار ترسي ندارند چون ميدانند ارادهاي براي برخورد با بيانضباطي مالي وجود ندارد.

* شنيديم مهدي تاج بعد از برنده شدن در انتخابات رياست فدراسيون فوتبال، تماس گرفت و حتي به ملاقات شما آمد؟

فراموش نميكنم مطلبي همين آقاي هژبري نوشت كه چرا پس از دادكان كرسيهاي AFC را از دست داديم؟ بعد اين اتفاق افتاد. آقاي تاج به اتفاق آقاي ساكت لطف كردند نزد من آمدند و پيشنهاد دادند كه براي عضويت كميته جوانان به كنفدراسيون فوتبال آسيا معرفي شوم. زماني كه من رئيس فدراسيون فوتبال بودم، در سه كميته AFC و يك كميته فيفا عضو بودم اما متأسفانه همه را از دست داديم. (نامه فدراسيون و جواب AFC را به ما نشان ميدهد) آن روز من موافقت كردم و آقاي تاج هم لطف كرد اسم مرا به AFC داد، آن هم با رزومه كامل. جواب كنفدراسيون فوتبال آسيا را هم ميبينيد كه خطاب به نامه فدراسيون فوتبال نوشت خوشحاليم محمد دادكان را معرفي كرديد. او ميتواند به كميتههاي ما كمك كند.

* برخي منتقدان معتقدند فدراسيون فوتبال خيلي لهجه اصفهاني گرفته است. ديروز يكي از دوستان به طنز ميگفت رئيس كميته داوران هم اصفهانيان است كه البته اصفهاني نيست!

براي فدراسيون آرزوي موفقيت ميكنم.

* همين؟!

شما نميتوانيد نتيجهگيري فدراسيون كنوني را كتمان كنيد. نبايد همه چيز را سياه ديد.

 * يكي از سوژههاي پر سر و صداي اخير فوتبال محروم كردن سه بازيكن اميد استقلال توسط فدراسيون فوتبال بود. شما حق را به كدام ميدهيد؛ فدراسيون يا باشگاه استقلال تهران؟

اولويت هميشه با تيم ملي است!

* اما بر اساس دستورالعمل صريح فدراسيون جهاني فوتبال به كنفدراسيونها و بالطبع فدراسيونهاي زيرمجموعه اين است كه حق ندارند باشگاهها را براي در اختيار گذاشتن بازيكنان در تاريخي غير از فيفادي تحت فشار بگذارند. به عبارت بهتر محروم كردن سه استقلالي از نظر فيفا غيرقانوني است چون مسابقات تيم اميد در تقويم فدراسيون جهاني نيست. به نظر شما چه راهكاري وجود داشت كه هم تيم اميد لطمه نخورد و هم باشگاه استقلال؟

ميشد بازي تيم استقلال را به دليل آنكه سه بازيكن در تيم اميد داشت به تعويق انداخت و تعامل كرد. زمان ما هم اين مشكلات وجود داشت اما با تعامل حل و فصل ميكرديم.

* (در اين لحظه مهدي همداني همكار خوبمان هم به جمع ما ملحق ميشود و ميپرسد) ماجراي بازي كردن مسعود شجاعي و احسان حاجصفي مقابل نماينده رژيم اشغالگر قدس حسابي جنجالي و حاشيهساز شده است. نظر شما در اين رابطه چيست؟

خاطرم هست زماني كه مدير تيمهاي دانشجويان ايران بودم در فنلاند به رژيم اشغالگر قدس خورديم. تيم فوتبال ما بايد مقابل حريف صهيونيستي بازي ميكرد و حتي تهديد شديم اگر به زمين نرويم از بازيها اخراج خواهيم شد. مسابقات در شهر جواسكيلا برگزار ميشد. ما اعلام كرديم به استاديوم ميآييم و جماعت هم براي تماشاي مسابقه وارد محل برگزاري بازي شدند غافل از آنكه... سر چهارراه منتهي به ورزشگاه اتوبوس را نگه داشتم و به بچهها گفتم مرخصيد! برويد داخل پاساژ و خريد كنيد! مسابقه به هم خورد و پليس فنلاند با احترام مرا به مركز پليس برد كه باعث بينظمي ورزشگاه و اعتراض مردم شدم. آنجا به پليس و مسئولان برگزاري مسابقات توضيحات لازم را دادم و آنها هم قانع شدند كه نميتوانستيم مقابل حريف صهيونيستي به زمين برويم.

* ولي قضيه مسعود شجاعي و احسان حاجصفي خيلي فرق ميكند. اين دو در بازي رفت غايب بوده و حاضر نشدند به همراه پانيونيوس مقابل رژيم اشغالگر قدس به ميدان بروند. در بازي برگشت به اجبار باشگاه و طبق قراردادي كه داشتند بايد به زمين ميرفتند و...

نبايد زود قضاوت كنيم و تصميم بگيريم. به نظرم بايد حرف مسعود شجاعي و احسان حاجصفي را هم شنيد. برخيها عجولانه قضاوت ميكنند كه اين هم درست نيست.

* شما افرادي را در دوران رياست فدراسيون فوتبال كنار گذاشتيد كه امروز جايگاه خاصي هم دارند! مثل فلان داور كه...

ببينيد اگر يك كسي خلاف كرد دليل نميشود تا آخر عمر خلافكار باشد و غيرقابل بخشيدن. خود من دادكان هم عاري از اشتباه نيستم. اگر كسي تصميم گرفت خلاف نكند بايد به او فرصت جبران داد ولي متأسفانه شاهد برخي مسائل هستيم كه ناخوشايند است. من ميگويم ولي ميدانم شما نميتوانيد بنويسيد.

* تا جايي كه امكان داشته باشد مينويسيم. بفرماييد.

دانشگاه آزاد كه 20 تيم حرفهاي داشته و از اين تعداد 20 تيم هم قهرمانشدهاند چطور ميشود تلويزيون حتي يك بار هم از ما دعوت نميكند ولي هنوز قديميها و خيليها به صدا و سيما ميروند؟ (با لحني تندتر اضافه ميكند) من دادكان نه كسي را سفر ميبرم و نه الكي دانشجو ميكنم! شايد دليلش همين باشد. (يكسري حرفها ميزند كه به رسم امانت نزدمان ميماند.)

* آقاي دكتر، به هر حال صدا و سيما تفاوتهايي با  مطبوعات دارد و يكسري حرفها يا صحبتها را نميتوان پخش كرد.

نه، مشكل محمد دادكان است. محمد دادكان اهل باج دادن نيست. من ميدانم شما نميتوانيد اين حرفها را بنويسيد ولي ميگويم كه...

* (مهدي همداني ادامه ميدهد) آقاي دكتر به نظر شما مسعود سلطانيفر گزينه مناسبي براي نشستن مجدد روي صندلي وزارت ورزش و جوانان است؟

ما بايد به نظر دكتر حسن روحاني رئيسجمهور منتخب مردم احترام گذاشته و تلاش كنيم دولت تدبير و اميد موفق شود.

* اگر بخواهيد نقدي بر عملكرد سلطانيفر داشته باشيد كه بايد اصلاح شود آن نقد چيست؟

به اعتقاد من اشتباه است كه يك نفر هم سرپرست فدراسيون واليبال باشد و هم معاون توسعه ورزش قهرماني و حرفهاي وزارت ورزش و جوانان. با اين تصميم هم واليبال لطمه ميخورد و هم وزارتخانه! مورد ديگر مربوط به فدراسيوني است كه چپ و راست ناكام شده و ورزشكارانش يكي پس از ديگري به تابعيت ساير كشورها درميآيند. بايد وزير ورزش جلوي اين اتفاق را گرفته و تغييراتي در اين فدراسيون ايجاد كند.

* 4 تير 1385 دكتر محمد دادكان از رياست فدراسيون فوتبال كنار گذاشته شد در حالي كه خيليها اعتقاد داشتند بركناري شما اشتباه بود، توضيحي ميدهيد؟

من 4 تير كنار گذاشته نشدم بلكه 31 خرداد سال 85 و پس از بازي با آنگولا اين اتفاق افتاد. اگر موفقيتي بوده ماحصل كار گروهي و زحمات همكارانم بوده است. جا دارد از هيئت رئيسه فدراسيون در آن مقطع يادي كنم. آقايان شريعتمداري، آصفي، شجاعيبرهان و سردار يعقوبي كه بازوهاي پرقدرت فدراسيون بودند و ساير همكاراني كه هنوز هم به همكاري با آنان افتخار ميكنم.

* (در اين لحظه خانم پريسا غفاري همكار و بسكتبالنويس خبرورزشي متني به دستمان ميدهد) با توجه به قدمت 20 ساله تيم بسكتبال دانشگاه آزاد اسلامي در ليگ برتر چرا ميخواهيد آن را منحل كنيد؟ حيف نيست بسكتبال دانشگاه آزاد با اين همه سابقه و با وجود كسب سهميه غرب آسيا از مسابقات كنارهگيري كند؟

چه كسي گفته بسكتبال دانشگاه آزاد منحل ميشود؟ اصلاً اينطور نيست بلكه طبق سياست دانشگاه آزاد كه مربوط به مديران قبلي است و ارتباطي هم با مديريت جديد و دكتر رهبر ندارد قرار شده هزينههاي تيمداري كاهش يافته و به جاي خريد ستارهها با تيمهاي دانشجويي وارد مسابقات شويم. (دوباره تأكيد ميكند) لطفاً بنويسيد اين سياست جديدي نيست و مربوط به مديران قبلي است.

* آقاي دكتر ميخواهيم اسم برخيها را بياوريم و شما هم اين افراد را توصيف كنيد. اول محمد خاتمي.

خوشحالم نشان افتخار را در دوره رياست جمهوري ايشان گرفتم. آقاي محمد خاتمي به قلب مردم ايران راه پيدا كرده است. وقتي به قلب مردم نفوذ كني ديگر خروج آن به اين سادگيها نخواهد بود.

* محمود احمدينژاد؟

در دوره ايشان نه تنها ورزش لطمه خورد بلكه در عرصه سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... هم ضربه خورديم. به اعتقاد من خودش قصد خدمت داشت اما اطرافيان آقاي احمدينژاد اجازه ندادند و متأسفانه خيلي هم ايشان به اطرافيانش وابسته بود.

* محمد عليآبادي؟

اشتباهي به ورزش آمد! خودش هم خيلي دير متوجه شد.

* حلالش كرديد؟!

كاري به او ندارم!

* حسن روحاني؟

رئيسجمهور قابل احترام و منتخب مردم. رأي بالاي آقاي روحاني نشاندهنده جايگاه ايشان نزد ايرانيان است. همه بايد كمك كنيم دولت آقاي روحاني در 4 سال آتي موفق باشد.

* محسن صفاييفراهاني؟

مدير برجسته در صنعت كه خدمات شاياني هم به فوتبال كرد. به شخصه احترام فراواني براي آقاي صفاييفراهاني قائلم.

* علي پروين؟

كاپيتان من! مردي كه شهرت و محبوبيتش آن هم در دورهاي

طولاني قابل تحسين است.

* محمد مايليكهن؟

او هم زحمات زيادي در فوتبال و ورزش كشيده است و برايش در زندگي آرزوي موفقيت ميكنم.

* علي دايي؟

اظهرمنالشمس است. اعتبار فوتبال ايران در خارج از كشورمان و آن سوي مرزهاست. دايي مردي است كه باعث افتخار است.

* علي كريمي؟

ميتوانست از ديهگو مارادونا هم بالاتر برود!

* چطور؟!

ميخواهم دو خاطره از او تعريف كنم. اولي مربوط به دوران بازي در فتح تهران است. روزي به دعوت احمد خداداد كه مربي بدنساز تيم فتح بود براي تماشاي بازي اين تيم به امجديه رفتم. علي كريمي آن روز 7،6 نفر را در يك صحنه دريبل زد كه هنوز هم آن لحظه را توي ذهن دارم. دومي هم مربوط به زماني بود كه رئيس فدراسيون بودم. علي كريمي وقتي سر كري خواندن با عليرضا نيكبختواحدي، جواد كاظميان يا دوستان صميمياش ميافتاد در تمرين تيم ملي همه را دريبل ميزد. علي كريمي بسيار خوشقلب و صادق است كه 4 سال و اندي با او كار كردم و برايش آرزوي موفقيت ميكنم.

* ببخشيد ستار زارع؟!

(ميخندد) ياد جام ملتهاي 2004 آسيا در چين ميافتم. شب قبل از بازي با چين در مرحله نيمه نهايي آن رقابتها در لابي هتل نشسته بودم كه ديدم آريهان سرمربي هلندي حريف پايين آمد. مست و شنگول بود (ميخندد و ادامه ميدهد) مرا نشاخت. توپ را آرام شوت كرد كه به من رسيد و يك لحظه يك كار نمايشي با آن انجام دادم. جلو آمد و پرسيد قبلاً فوتباليست بودي. گفتم نه! تماشاگر فوتبالم و... پرسيدم فردا با ايران چهكار ميكنيد؟ هنوز حرف آريهان توي گوشم زنگ ميزند. گفت روي جوانان ايران كار كرديم و ميبريم و همه چيز را آن شب لو داد! فرداي آن شب قبل از بازي در رختكن بودم. وقتي حرفهاي برانكو تمام شد به ستار زارع گفتم روي تو زوم كردهاند. مراقب باش دعوا نكني و با بازيكنان حريف درگير نشوي. اتفاقاً همينطور هم شد. يكي از بازيكنان چين در نيمه اول ستار را مرتب ميزد و دنبال عصباني كردن او بود. بعد از پايان هافتايم اول در رختكن دوباره به زارع هشدار دادم كه مراقب باشد اما متأسفانه افتاد اتفاقي كه نبايد ميافتاد!

* كرنر شد. ستار زارع توپ را دفع كرد كه بازيكن چيني او را روي هوا زد و ستار هم جوابش را با لگد داد و اخراج شد! شما عصباني شديد و در حالي كه ستار ميخواست به رختكن برود يك سيلي به صورت او نواختيد و...

نه! اين حرفها را نزنيد. ستار و ساير بچهها مثل برادر و فرزند خودم بوده و هستند. من ناراحت بودم چون ميتوانستيم به راحتي قهرمان جام ملتهاي آسيا شويم.

* سيلي هم زديد ديگر؟!

بگذريم!

* رضا عنايتي هم تعريف ميكرد يك روز در آلمان و هنگام جام جهاني او را از اتوبوس بيرون كشيديد و ميخواستيد به خاطر تمسخر برانكو كتكش بزنيد!

نه آقاجون!

* خود عنايتي به بچههاي ما گفته است!

رضا عنايتي و جواد كاظميان كه دو تا از بچههاي خوب تيم ملي ما بودند اداي برانكو را در اتوبوس درميآوردند و من هم تذكر پدرانهاي دادم.

* همين؟! ولي شنيديم پس از پياده كردن رضا عنايتي به او گفتهايد يك مشت  من ميزنم. يك مشت هم تو بزن تا ببينيم دنيا دست كيست و...

بگذريم لطفاً!

* برانكو ايوانكوويچ؟

جنتلمن و كاربلد. نمره برانكو 20 است. پس از پايان جام جهاني 2006 آلمان برخورد خوبي با او نكردند اما يك كلام هم حرف نزد. خوشحالم كه در پرسپوليس دو سال اخير ثابت شد در مورد انتخاب او به عنوان سرمربي تيم ملي ايران اشتباه نكردم.

* كارلوس كيروش؟

هركس از كار فني كيروش انتقاد كند چيزي از فوتبال سرش نميشود. انتقاداتي هم كه از كيروش ميشود به خاطر دخالت او در كارهاي مديريتي و حدود اختياراتش است. سرمربي پرتغالي تيم ملي بسيار كاربلد و متخصص است كه تيم ملي ايران را با اقتدار و زودتر از همه آسياييها مسافر جام جهاني 2018 روسيه كرد.

ولي برخيها معتقدند كرهجنوبي و ازبكستان نسبت به گذشته ضعيفتر شدهاند.

به هيچ عنوان اين حرف را قبول ندارم. كره همان كره است و ميدانم 17 لژيونر دارد. ازبكستان هم همينطور و هيچ تيمي ضعيف نيست. ارزش كار كيروش و مليپوشان را نبايد با اين حرفها كم كرد.

* پرسپوليس؟

بالاخره همان تيم رؤيايي شد كه هواداران پرشمارش ميخواستند. دوران جواني من!

* استقلال تهران؟

رقيب قابل احترام پرسپوليس و تيمي با طرفداران دوستداشتني. روند رو به رشدي پيش گرفته و اميدوارم روزهاي خوبي را در فصل جاري سپري كند.

* و بالاخره مصطفي دادكان؟

الگويي خوب براي من و برادرانم كه همگي به وجودش افتخار ميكنيم. شايد بد نباشد بدانيد پدرم بنگاه املاك داشت و حتي منزل آقاتختي را او پيدا كرد و برايش خريد. (بلافاصله ادامه ميدهد) البته حتماً بنويسيد كه پدرم آن منزل را فقط معامله كرد و قولنامهاش را نوشت. پولش را خود جهان پهلوان تختي داد. اين را گفتم كه بدانيد من اول بازاري هستم، بعد دانشگاهي و آخر ورزشكار و نيازي به پول فوتبال يا ورزش ندارم كه تن به هر خواستهاي بدهم و غرورم را زير پا بگذارم

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

ارزیابی شما از تغییراتی که تاکنون قلعه‌نویی در سیستم تیم ملی داده؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی