1-اگر قرار است يك تيم در ليگ يك هفتهها بجنگد و مبارزه كند و بعد در فرداي پيروزي و موفقيت با انواع سدها و موانع بزرگتر روبهرو شود همان بهتر كه ببازد و درجا بزند و صعود نكند تا هويت خود را، تا سابقه و تاريخ خود را زير سؤال نبرد!
اگر قرار باشد يك تيمي مثل سپيدرود به عنوان بخشي از سرمايه معنوي و بخشي از «دارايي» اجتماعي شهر و ديارش محسوب نشود همان بهتر كه در هيچ حسابي وارد نشود!
اگر بنا داريم و اگر بنا دارند حقوق شهروندي در دايره ورزش هم انكار شود و مديريت شهرها خود را مسئول فراهم آوردن حداقلهاي ورزشي نداند پس چگونه بايد دم زد از سلامت اجتماعي، بهداشت عمومي و تدابير پيشگيرانه در دايره مبارزه با انواع بيماريهاي رواني و اقسام بزههاي اجتماعي؟!
اين چه اقبال بدي است كه سپيدرود را آيينه عبرت ميخواهد؟ اين چه بخت و چه شانس وارونهاي است كه سپيدرود را از حمايتهاي لازم مقامات شهري دور و دورتر مينمايد؟!
در قبال سپيدرود، اين جريان پرخروش عواطف انساني، شوراي شهر رشت چهكاره است؟ شهرداري رشت چگونه به وظايف «زيرساخت»سازي خود در عرصه ورزش ميپردازد؟ چرا نميپردازد؟ چرا وظيفه خود نميداند ورود به اين حيطه را؟
استانداري گيلان را چگونه بايد متوجه اهميت ورزش كرد؟ استانداري گيلان را چگونه بايد در صف اول حمايتگران و حاميان سپيدرود و حتي ورزش كردن قرار داد؟ اين تيم ريشهدار، اين تيم تاريخدار را چگونه بايد در كانون توجهات درجه اول و مطالبات هميشگي نمايندگان مردم رشت و گيلان قرار داد؟ سپيدرود را با كدامين اهرمهاي پرزور و قوي بايد از دايره بيتوجهيهاي چندين و چند ساله خارج كرد؟
سپيدرود را چرا نبايد در زمره مسائل درجه اول «بايد»هاي شهري قرار داد؟ مگر سپيدرود از دغدغههاي عاطفي مردم رشت به شمار نميرود؟
2- بگذريم اما نگذريم! بگذريم اما فراموش نكنيم! بگذريم ولي ناپيگير و بيخيال نباشيم! سپيدرود را دريابيم و اجازه پيدايي اين همه مشكلات را به سپيدرودهاي ديگر ندهيم!
بگذريم و علم نو شده و دانش روزآمد را هم براي سپيدرود بخواهيم و هم براي همه تيمهاي ديگر!
بگذريم و بپردازيم به دومين هفته بازيهاي ليگ يك كه از همان هفته اول نبردي بود جانانه و پيكاري بود مردانه!
تيمهاي مدعي فراوانند! يكي از آنها، نساجي مازندران كه با يك برد و 3 امتياز در جيب ميآيد تا مردم قائمشهر را خوشحال و راضي و 6 امتيازي روانه خانههايشان كند!
مردمي كه به نساجي عشق ميورزند! مردمي كه با نساجي از ياد ميبرند همه نداشتههايشان را. تيم پاشازاده اين هفته رزمي دارد بيكم و كاست برابر گلگهر و مربي پرآوازهاش وينگو بگوويچ! يكي از پيچهاي قهرماني در اين ماراتن طولاني!
ديگر تيم مدعي كه موي دماغ همه تيمها خواهد شد، «بادران» تهران است! رانندگان باد، در اصل مهاركنندگان و نيز پديدآوران توفانند! بادران امروز بازي دارد و با ايرانجوان بوشهر! تيمي كه براي بودن، ستارگان خود را ميفروشد! تيمي كه مثل سپيدرود حق حضور و اجازه بودن، انگار ندارد! ميسازد و ميفروشد و بخور و نميري براي بقا و بودن فراهم ميآورد! ايرانجوان يعني سپيدرود بوشهر! سپيدرود يعني ايرانجوان گيلان!
محمود فكري با نفت مسجدسليمان تنها تيم خوزستاني را روانه ميدان كرده است! تكنيك و خلاقيت بچههاي جنوب، سختكوشي، سختگيري و سخت مبارزه كردن مردان «مازني» كه عاشق نبردهاي تن به تنند! فكري و تيمش هم مدعياند! اينان در قم هم سوداي بردن دارند. از صباي قم!
3- و اما شاهبيت قصه! و اما گل حكايت ليگ يك! و اما تيم ملوان! حرف زيادي نداريم! يعني حرف كه الا ماشاءا... داريم! حرف ما و ملوان، مثل حرف سپيدرود است با ما كه تمامي ندارد!
درباره ملوان و چراييهاي امروزهاش يك سينه سخن داريم كه مثنوي هفتادمن كاغذ ميشود.
هفته پيش شاهد برد نزديك ملوان بوديم كه برق جديد شيراز را با چه دردسرهايي برد! در غياب انزليچيها كه نميتوانستند در ورزشگاه خراب شده باشند! كمال بيسليقگي و بيدقتي! برق باخت اما شكست نخورد! امروز ملوان نه حريف كه حريقي است افتاده به دامان اكسين كرج! نادر دستنشان مربيگري در ليگ يك را بلد است اما علي لطيفي هم نابلد نيست!
