هواداری که منصوریان توقع داشت تا ۱۴۰۱ صبر کند، یک هفته هم صبوری نکرد. برای صبوری کردن، برای منتظر ماندن و برای امیدوار بودن باید نشانهای دید... استقلال دیروز چیزی نشان نداد که هوادار تا ۱۴۰۱ سرگرمش باشد. هوادار استقلال دیروز عصبانیتر از همیشه حیا کن، رها کن سرداد و همانطوری که در زمین کار از دست کادرفنی دررفته بود، روی سکو هم کار از دست بوقچیها دررفت. شاید منصوریان تصور میکرد وقتی سمت طرفداران میرود و با دستهایش قلب میسازد، حیا کن رها کن به «داشعلی» و حمایت تا قیامت تبدیل میشود اما کاسه صبر هواداری که به ناحق روی سکو کتک خورده و در کریخوانی با هواداران رقیب کم آورده، لبریز شده است. اگرچه فریادهای اهانتآمیز برخی هواداران خشمگین باعث شد عدهای از منتقدان طرفدار منصوریان شوند و دلشان برای سرمربی ناکام استقلال بسوزد و خطاب به مخالفان بگویند لااقل حرمت سالهای بازی و کاپیتانیاش را حفظ کنید و علیهاش شعار ندهید اما این دلسوزی برای آشتی دوباره منصوریان و هواداران ناراضی کافی نیست.
منصوریان که تا سال ۱۴۰۱ فرصت خواسته بود، حالا دو راه بیشتر ندارد؛ یا خودش برود و سال ۱۴۰۱ وقتی ۵ سال باتجربهتر شد، برگردد و سرمربی استقلال شود و تیم رؤیاییاش را بسازد یا به هواداران استقلال بگوید تا سال ۱۴۰۱ در خانه بمانند و به ورزشگاه نیایند تا ناچار به حرص خوردن و شعار دادن نباشند.
البته برای استقلال راه سومی هم هست، این که مدیرانش تکلیف را روشن کنند یا محکم پشت منصوریان یا خداحافظی با او...