۰
چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۵
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

مهدی هژبری نکته مهمی را مطرح می‌کند! هژبری از بی‌سر و صدایی تیم ملی فوتبال و در کانون توجهات قرار نگرفتن مردان آقای کی‌روش به ستوه آمده و می‌پرسد چرا تیمی که به این خوبی بازی‌های خود را برگزار کرده و به شکلی کم‌دیده می‌شد- یا اصلاً دیده‌نشده- در جام جهانی حضور یافته است، در متن غوغاسازی‌های خبری و در قلب همه اتفاقات روز قرار ندارد؟

1-چرا از اردوی تیم ملی عکسهای خبری زیبا و خبرهای تازه به تازه قشنگ و خوب به خارج درز نمیکند؟

چرا تیم ملی و ملیپوشان ما مهمترین مرکز توجه به شمار نمیروند؟ آیا با برندگان در همه جای دنیا چنین رفتاری دارند؟ و آیا بردن و نباختن، گل زدن و گل نخوردن، مستوجب عقوبتی در حد دیده نشدن و نادیده ماندن است؟

یک جواب به این سؤال بازمیگردد به یک نگاه بورژواسی در ژورنالیسم! یک جواب به این پرسش ریشه دارد در تلقی خاصی از خبر که میگوید و تکرار میکند تا به خوبی القا نماید که «خبر خوب، یعنی خبر بد»! با عمومی شدن چنین نگاهی است که مرزهای خوب دیدن و بد دیدن مخدوش میشود! با خدشهدار شدن این مرز است که بد دیدن- و خوبیها را ندیدن- رایج میشود! با این نگاه است که ویژگیهای مثبت را هم نباید دید و از خوبیها و خوشیها سخن به میان نباید آورد!

2- خبر خوب، خبر بد است! وقتی این حکم رانده شد! وقتی این توصیه تبدیل به درسی شد و در همه درسنامهها نه آموخته که دیکته شد آنگاه  است که روند و پروسه دیگری و حتی پروژه دیگری شکل میگیرد!

شرح خوبیها به این دلیل که انجامش وظیفه است نالازم و غیرضرور مینماید! گفتن از خوبیها مترادف و برابر مداهنه میشود! بد دیدن و لاجرم بد گفتن انگار فضیلت پیدا میکند! بدیها بزرگنمایی میشوند! بدیها آگراندیسمان میشوند! بدیها اگزجره میشوند! این اصل «حافظ» فرموده از متن زندگیها به کناری رانده میشود:

... منم که دیده نیالودهام به بد دیدن!

و این چنین است که تیم ملی ایران با کولهباری از توفیق و موفقیتهای جهانی (بدون باخت وارد جام جهانی شدن، بدون گل خورده هشت مسابقه را به پایان بردن) در آستانه دو بازی آخرش مهجور میماند! بیخبر جلوه میکند! از مرکز توجه دور میافتد و در سایه جنگ زرگری یا دعوای واقعی هیئت مدیره استقلال با خودشان و با سرمربی منتخب خودشان قرار میگیرد! سیاست دورباش و کورباش هم اراده اجرایی میخواهد، هم زمینه اجتماعی! کیروش هم از این دوری و کوری ناراضی نیست! و این چنین است که کمتر کسی حوصله دارد به اتفاقات خوب و حوادث خوشآهنگ و خوشآیند تیم ملی بپردازد!

کمتر کسی از دعوت سامان قدوس به تیم ملی ایران خبر دارد! هیچکس را نمیبینیم (چون نداریم دیگر کسی را که) به نحوه بازی کاوه رضایی و نوآوردههای حرکتی او که گلزن روز لیگ بلژیک شده است بپردازد!

خبر خوب، خبر بد است! نتیجه باور آوردن به این حکم همین است. دور شدن تیم ملی از مردمی که عاشقانه تیم ملی را دوست دارند. ایجاد فاصله بین بهترین تیم دو دهه اخیر و مردمی که قدر تیم ملی را خوب میدانند!

3- امیر قلعهنویی به نوعی خط و نشان کشیده است برای ریشهکن کردن آقایانی که تا ریشهشان خشک نشود استقلال درست نمیشود!

امیرخان که دل پردردی دارد فقط سرنخی داده است و فقط اشارهای کرده است! بدون آدرس! بدون نشانی! بدون آنکه بگوید اینان کیانند که هم مظلومی را مظلوم گیر آوردهاند! هم از ژنرال نترسیدهاند و هم علیمنصور را چزاندهاند!

این آقایان که وجودشان شامل اصل بورژواسی، خبر خوب، خبر بد است نیز میشود، در کدام گوشه از گوشههای هزارتو و لابیرنت استقلال رخ پوشاندهاند و خود را پنهان کردهاند!

کاش امیر واضحتر حرف میزد! کاش ژنرال همان مرد صریحاللهجه و بیپردهگوی قدیم بود!

کاش امیر هم میدانست خبر خوب، خبر بد است. حتی اگر چنین نباشد!

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی