گاهي بازيكنان ما بيشتر از آموزشهاي فني به درمانهاي روحي و رواني نياز دارند. اينها ناخواسته عوارضي را از خود بروز ميدهند كه اگر به آنها توجه نكنيم ممكن است براي ما در مقطعي گران تمام شود. مثلاً ببينيم دروازهبان شماره يك ملي ما چرا به خوردن گلهاي بچگانه عادت كرده است؟ چرا گلهاي يك شكل ميخورد و ما را ياد بازيهاي مقدماتي جام جهاني آمريكا مياندازد؟ آن سالهايي كه بهزاد غلامپور مرد شماره يك تيم ملي بين تمام دروازهبانها سرآمد بود اما ناگهان بر اثر يك عارضه روحي گلهاي بدي خورد و مربيان آن زمان اين توان را نداشتند كه مشكل او را برطرف كنند و در ادامه ما با خوردن گلهاي مبتديانه از راهيابي به جام جهاني بازمانديم. امروز بيرانوند گلهاي يك جور و يك شكلي ميخورد و بايد بپرسيم نقش آقايان ايگور مربي دروازهبانهاي پرسپوليس و گاسپار مربي تيم ملي كه بابت آموزش پول ميگيرند، چيست؟!
چرا اين نقيصه برطرف نميشود و بيرانوند به جاي برطرف كردن اين نقص نگرانكننده دائم اداي بوفون را درميآورد و كارش اين شده كه بر سر مدافعانش فرياد بزند. بيرانوند بايد بداند كه اين موقعيت فعلي او در گذشته متعلق به دروازهبانهاي بزرگي بود كه او براي رسيدن به آنها حالا حالاها بايد جلو برود.