هشتپايي خودخواسته و خودساخته در جاي جايش تا با تساهل و تسامح مديرانش مدام خودخوري كند و امور بيمرورش را با تصميمگيريهاي خلقالساعه بگذراند و به مثابه شبح در پس و پيش ميزهاي مديريتش محو شوند!
چنانچه دادن اولتيماتومهاي توخالي اول هفته و ايضاً زيرش زدنهاي آخر هفتهشان نمونه بارز چنين روزمرگي مديريتي بود تا عاقبت مجبور به آن شوند كه شد تا باز روز ز نو روزي ز نو با وصلهپينه كردن ناكاميها در كارگاه رفوگريشان، با آوردن يكي ديگر شايد دري به دروازهاي بخورد و توپي به دروازه حريفي ورود كند و در پس آن اين ميزنشينان معزز باشند كه مجبور به خروج از پشت ميزشان نشوند... مديراني كه خود بايد قبل از آن سرمربي بختبرگشته برگشت ميخوردند؛ برگشت به مسقطالرأس ناشناخته خويش!
مديراني همه بدهيساز و همه هزينهساز و هزينهبر كه البته با تبختر و تفخر فراوان با ژست و اداي وابستگي به دولت و دست در خزانه دولت داشتن مدام دارند افتخار حضور ميدهند!
اگر آن، خسرواني، روزگاري به دلبستگي و وابستگي به خزانه رژيم گذشته آن، تاج، قهرمان را ساخت و سالها پايش ايستاد تا عاقبت هر آنچه ساخت براي اين فوتبال بگذارد و برود پي كارش كه رفت... از اين خسروان مسندنشين استقلال چه بايد گفت كه بي هيچ سازندگي مدام با چشم به خزانه دولت كريمه و تلكه كردنش و ارائه مديريتي هزينهساز كوهي از بدهي به بار آورده و ميآورند؟!
استقلالي كه سال به سال دريغ از پارسال به قول همكار عزيزمان اردشير لارودي، همچنان اسير در هيولاي درون دارد چون خوره خود را ميخورد... خوره مديراني چند در پي هم و در پس هم كه به دور از موفقيت و كاميابي، تو گويي با رفت و آمدشان نه خاني آمده و نه خاني رفته تا آنچه در پسشان بماند، چنين كه رفته همه خانهخرابي استقلال باشد!
جاي دور نرويد... به همين يكي، دو ماه اخير اين استقلال بختبرگشته نگاه كنيد... به اين هيئتمديره معطل رئيس ماندهاش نگاه كنيد... به نشستها و بينشستها در پي جلسات دورهمي هيئت مديرهاش نگاه كنيد... به ميدان پشت ميدان باختهاي خانه خرابكنش نگاه كنيد... شما به ژست و پزهاي عوامفريبانه مديرانش در دادن اولتيماتومهاي توخالي نگاه كنيد... به بامي به تحقير بزرگان و كاپيتانهايش و به شامي به تحبيبشان نگاه كنيد... به اتهام زدنشان به هم، به پهناي شيشه رنگي تلويزيونها پيش چشم ميليونها آدم نگاه كنيد... شما به ميلياردها ضرر و زيان و ميلياردها بدهيهاي انباشته به خودي و غيرخوديشان نگاه كنيد... مرد و مردانه آنچه شما ميبينيد، غير از تشتت مديريت در شهر آشوب همين استقلال چيزي ميبينيد؟! حالا دوباره روز نو روزي ز نو... بدو بدو دنبال يكي ديگر... بدو تا دوباره در پس اين خاليبنديهاي تريم بيا، زنگا بيا، جيب ملت خالي شود و جيب دلالها دوباره پر.
