بازی را با لرزش و ترس آغاز کردیم و چه بد خط دفاعی ما استقرار پیدا میکرد. در این بازی نیز به همان نقطه مجهول، عامل ناپیدا در فوتبال خود باختیم. تیم نوجوانان را برای این دیدار آماده نکرده بودیم، از نظر روحی با آنها کار نشده بود، در برخورد قدرتها و لحظات حساس باید معیارهای هدایت و مربیگری را تعیین کرد. تیم پرقدرت بازیهای مقدماتی در این بازی چون ناشیهای تازه به فوتبال رسیده بازی را آغاز کرد. واهمه بیدلیل و استرس بیش از حد در همان دقایق اولیه کار دست تیم ما داد. بچهها تجهیز نشده بودند، کم داشتند و انگار نیازمند یک تزریق روحی قوی بودند، از بیرون این ضعف و کمبود داد میزد و کاملاً مشهود بود. به نظر میرسد مربیان در گرداب مسائل فنی غرق شده بودند و از رکن اصلی فوتبال در لحظات حساس غافل شده بودند، یعنی عامل روحی. تیم یک بزرگتر میخواست که جدا از مسائل فنی تیم را ارزیابی میکرد و برای چنین دیدار حساسی آماده میکرد.
خیلی راحت این بازی را باختیم و این فرصت تاریخی را از دست دادیم. واقعاً شانس بزرگی پشت در فوتبال آمده بود و از آن به آسانی گذشتیم. این دوره از بازیها میتوانست فوتبال ما را در جهان تثبیت کند. یک آدم در بالای سر تیم کم داشتیم، یک فوتبالی که بتواند قبل از بازی ۵ دقیقه برای این بچهها از نظر شخصیت، موقعیت و تقویت روحیه صحبت کند. این نقطه فقط فوتبال لازم نداشت، فرصت طلایی از دست رفت. شاید سالها طول بکشد تا چنین موقعیتی برای فوتبال ما به وجود بیاید. یادمان باشد آقایان بزرگتر فوتبال، آقای تاج اینگونه تیمها یک بزرگتر بزرگتر میخواهد که ابعاد شناخت روحی او بالا باشد و مشکل بچهها را حل کند. میتوانستیم اسپانیا را ببریم، واقعاً از ما برتر نبودند، در هیچ زمینه و تنها از شکنندگی روحیه بچههای ما بهترین بهره را بردند و رفتند به نیمه نهایی و شاید هم به فینال. بچههای نوجوان استحقاق فینال را داشتند اما در این بازی تیم نوجوانان ایران نبودند. حیف از این همه استعداد که در زیر بار سنگین روحی و روانی دفن شد.