او كه خيلي درباره مسائل روز صحبت نميكند، ديروز با حوصله تمام حرفهاي جالبي درباره اوضاع و احوال اين روزهاي وزنهبرداري زد. حرفهايي كه خواندنش خالي از لطف نيست.

* اين روزها اتفاقات جور واجور در وزنهبرداري افتاده و آخرين آن هم قضيه نرفتن كيانوش بعد هم گمانهزنی در مورد پناهندگي او است.

من جزئيات كار او را نميدانم اما خبرهايي شنيده ميشود كه خيلي عجيب است و قبلاً نداشتيم. اصلاً چنين مسائل و مشكلاتي نبود اما اميدوارم كه مشكل او هم حل شود. چراكه ايران در نبود 9 كشور اصلي قطع به يقين قهرمان جهان ميشود. ايران هميشه جزو صاحب سبكها بوده و كشورهاي غايب، منهاي چين، بقيهشان در چهار وزن دوم قدرتمند هستند، هشت نفر ما هم در چهار وزن دوم هستند و اگر مشكلي پيش نيايد ميتوانند مدال بگيرند و قهرمان شوند. شرايطي كه قبل از اين نبوده و بعدها هم شايد هيچ وقت تكرار نشود. فكر ميكنم به رغم همه اين اتفاقات ناشي از عدم مديريت، زمينه خيلي خوبي براي قهرماني تيم ما فراهم شده است.

* چقدر شما قضيه پناهندگي رستمي را جدي ميدانيد؟

من درباره اين مسئله اطلاعي ندارم، در سايتها ديدهام و نميتوانم حرفي بزنم اما يك نكته را ميتوانم بگويم كه كيانوش رستمي مثل همه ايرانيها كشورش را دوست دارد و انشاءا... اين مسائل تنها گمانهزني باشد و بس. من مطمئنم كه كيانوش پرچم ايران را دوست دارد و بارها آن را به اهتزاز درآورده و اميدوارم كارش درست شود و به مسابقات جهاني برود.

* اصلاً اينكه او خواسته تنها و زير نظر برادرش تمرين كند واقعاً كار درستي است؟

من صددرصد حق را به كيانوش ميدهم. به خاطر اينكه فدراسيون آن را به شكل قانون درآورده است. بايد از كسي كه اين اختيار را داده پرسيد. وقتي رئيس فدراسيون به او اختيار داده، پس كسي حق اعتراض ندارد كه چرا برادرش را آورده، اردو نميآيد و ركوردگيري نميكند. رئيس فدراسيون گفته هر كاري دوست داري انجام بده.

* اين يعني بازيكن سالاري؟

اگر اسمش بازيكنسالاري است، من معتقدم كيانوش كه با زور بازويش برادرش را مربي خودش نكرده، اختيار را به او دادهاند. او از اجازهاي كه گرفته استفاده كرده.

* به نظر شما چرا حاشيههاي وزنهبرداري خيلي زياد شده؟

همه اين مسائل به مديريت فدراسيون برميگردد. شاید خيلي از دوستان فكر كنند كه چرا اصرار روي اين موضوع داريم. چون مستند صحبت ميكنم. در مدت دو سال و نيمي كه مرادي به فدراسيون آمده، از اول چه كساني حمايت ميكردند و بعد از يكسال و نيم چه كساني كنار رفتند و منتقدش شدند، مقامي، جليل اميري، پوركيان و حتي عباسپور و... اين مسئله نشان ميدهد كه حرف و عمل رئيس فدراسيون يكي نيست. مغرضانه نيست اگر بگويم او فقط حرفهايي را زد تا عدهاي را با خودش همراه كند ولي در عمل كاري نكرد. البته با زحمتي كه قبلاً كشيده شده حالا او تيم خوب و باتجربهاي را دارد؛ سعيد عليحسيني سال 2007 قهرمان نوجوانان جهان شد. بهداد سليمي 2010 و كيانوش سليمي 2011 قهرمان جهان شدند. سهراب مرادي 2012 نفر اول رنكينگ جهاني بود. عليرضا سليماني 2013 نايبقهرمان جوانان جهان شد. يا بقيه وزنهبرداران. اين نشان ميدهد كه قبلاً كار شده و حالا در مسابقات مختلف شركت كردند. البته ضعفهاي زيادي هم وجود دارد، اينكه از قهرمانان ديروز و صاحبان واقعي به جز محمدحسين برخواه چه كسي كار ميكند؟ من علاقهاي براي بودن ندارم اما چه رفتاري با حسين توكلي و سجاد انوشيرواني شد؟ مگر ميشود يك مدير در دو سال و نيم سه تا مربي عوض كند؟

* حالا هم حرف از رفتن بيرانوند بعد از قهرماني جهان آمريكاست.

اين به دخالتهاي شوراي فني برميگردد. دخالتهايي كه با آن شأن فلسفه شوراي فني پايين ميرود. مگر كار شوراي فني گرم كردن وزنهبردار پشت صحنه است؟ اگر قرار است شوراي فني مربيگري كند چرا مربي تيم گذاشتهاند؟ اين ضعفهاي مديريتي است كه مشكل درست ميكند. البته همه اين مسائل از سياست تفرقهاندازي رئيس فدراسيون نشأت ميگيرد.

* واقعاً حق محمدرضا براري حضور در مسابقات جهاني آمريكا نبود؟

محمدرضا براري در تركيب تيم ملي بوده و خودم وقتي سرمربي بودم او را به رقابتهاي جهاني بردم. او در اين دو، سه سال جور تيم ملي را در مسابقات مختلف كشيده است. من چون سرمربي نبودم نميتوانم با قاطعيت حرفي بزنم اما حرفم چيز ديگري است كه اگر قرار است براري خط بخورد بايد فرآيند انتخاب تيم ملي طوري باشد كه جاي اعتراضي نماند. ولی كار به شوراي فني محول ميشود كه در ماه يك بار تمرين او را ميبيند. اصلاً شوراي فني چقدر به كار بچهها اشراف دارد؟ اين كار سرمربي و كادر فني است. وقتي كادر فني محدود ميشود و اختيار به شوراي فني داده ميشود با اين دخالتها كار را خراب ميكند. دقيقاً مثل اتفاقي كه قبل از المپيك براي بهادر مولايي افتاد. با اين دخالت سرمربي مدعي ميشود كه كاري ندارد. شوراي فني نظرش درباره اين مسائل ارجحتر است يا مربی؟ شوراي فني بايد در مسائل كلان تصميمگيري كند. اينكه كي دعوت شود يا نشود ربطي به شوراي فني ندارد و با تصميمگيري آنها، مشكلساز ميشود. چرا وقتي من سرمربي بودم جاي اعتراضي نبود؟ وقتي مربي به وزنهبردار ميگويد شما انتخابي و شوراي فني او را خط ميزند. با دخالت شوراي فني ورزشكار هم قبول نميكند.

* براری مدعی است مربی به او گفته رکوردگیری نهایی نیست.

وقتي مربي محدود ميشود و يا با احترام به آقاي بيرانوند قبولش ندارند و شورا در انتخاب وزنهبرداران دخالت ميكند، طبيعي است كه سر و صدا بلند شود. رضازاده اينجا نشسته در چهار سالي كه سرمربي تيم ملي بودم يادم نميآيد وقتي وزنهبرداري خط ميخورد كسي اعتراض كند. تنها دليلش هم اختيارات سرمربي بود. اگر احياناً دو نفر خيلي به هم نزديك بودند، آن وقت پاي شوراي فني و رئيس فدراسيون وسط ميآمد. وقتي انتخاب مليپوش و شروع اردو به شوراي فني سپرده ميشود هم چندگانگي بين شورا و كادر فني پيش ميآيد و هم سطح شواري فني را پايين ميآورند كه حالا حقيقتاً سطح اين شورا پايين است. البته شوراي فني تنها حربهاي است كه مرادي تصميمات خودش را اجرا ميكند.

* چرا نميخواهيد دوباره به تيم ملي برگرديد؟

خب من يك بار سكته كردهام و تحمل سكته دوباره را ندارم (با خنده). جايي كه حس كني اثرگذار است حتماً ورود ميكنی اما مشكل امروز وزنهبرداري ما بود و نبود كوروش باقري نيست. مشكل مديريت است. هركس كه ميخواهد باشد خدا بيامرز آباجيائوف، ايوانف و... وقتي شما با شكل مديريت ميخواهي دخالت مستقيم كني نه نظارت. حتي در آموزش و... خيلي فرق نميكند مربي چه كسي باشد، وقتي مديريت ديكتاتوري است، كسي حق ندارد نظرش را بگويد وگرنه بركنار میشود. اين مسئله كل فرآيند كار فدراسيون را به مشكل انداخته است.