خارج از محدوده كاري يك روزنامهنگار، مسائل ديگري وجود دارد. ورزش ايران، شهري است بيقانون كه مديرانش به راحتي هرچه تمامتر، تمام اتفاقات رقم خورده را تكذيب ميكنند و آنقدر نفوذ و قدرتهاي پنهاني دارند كه ميتوانند به راحتي شما را گوشه رينگ برده و متهم كنند. اينجا، جايي است كه از بس خبرهاي صحيح تكذيب شده و از بس شايعات به عنوان اخبار صحيح BOLD شده كه تميز دادن خبر صحيح از شايعه دروغ، سخت شده است.
روزنامهنگاري ورزشي در ايران روزهاي خوب زيادي داشت اما با ورود يكسري از مديران ناكارآمد، آدمهاي متوسط، بازيكنان غيرعادي و مربيان پرحاشيه، حالا به روزهاي عجيب خود نزديك ميشود. روزهايي كه مجبوريم بابت اخبار صحيح منتشر شده، تكذيبيه بخوانيم و شايعات دروغين را باور كنيم. به هر حال چيزهايي هست كه نميدانيد و نميتوانيم آنها را شفاف بيان كنيم چون شفافيت، همان نقطهاي است كه برخي مديران، مربيان و بازيكنان از آن فراري هستند. ما هم در همين شرايط دچار «خودسانسوري» شدهايم... همين!