نظرسنجی

ارزیابی شما از تغییراتی که تاکنون قلعه‌نویی در سیستم تیم ملی داده؟
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

آقای‌خاص در مصاحبه‌ای متفاوت با نشریه «اکیپ» نکات جالب زندگی حرفه‌ای و شخصی‌اش را بازگو کرده است.

مورينيو: در مربيگری مثل ديوانه‌ها زحمت‌ كشيده‌ام

به گزارش خبرورزشی، ژوزه مورينيو سرمربي پرتغالي منچستريونايتد كه مهيا ميشود امروز به همراه تيمش به مصاف چلسي برود گفتوگوي بسيار مفصلي با مجله «اسپرت استايل» يكي از مجلات زيرشاخه «اكيپ» داشته كه روز گذشته منتشر شده است. در اين گفتوگو مورينيو درباره سبك زندگي و ديد فوتبالياش حرف ميزند. در زير خلاصهاي از اين گفتوگو را از نظر ميگذرانيد.

*شما تا به حال دهها بازيكن فوتبال را هدايت و مربيگري كردهايد. غالباً هم ميگويند شما آدمي با اصول و روش خودتان هستيد. متمايزترين اصول مورينيو چيست؟

سؤال سختي است؛ خيلي دشوار است بخواهي سالهاي سال كار كردنِ عملي را در چند كلمه توصيف كني. فكر ميكنم مربيگري نياز به استعدادي دروني دارد. مردم فكر ميكنند فوتباليستهاي خوب يك استعداد دروني دارند ولي غالباً هم فكر ميكنند كه مربي با سختكوشي تبديل به آدم ميشود. خلاصه اينكه ميتوانيم فوتباليست به دنيا بياييم ولي مربي نه. تصورم اين است كه با آموزش ميتوان مربي خوب و يا خيلي خوب شد ولي نميتوان يكي از بهترين مربيان دنيا شد. اين موضوع درباره بازيكنان هم صدق ميكند. حالا که ميگويم نياز به استعداد دروني دارد به اين معني نيست كه نياز به سختكوشي ندارد ولي به هر حال بهترينهاي دنيا استعداد ذاتي دارند. از طرفي فكر نميكنم نيازي به نام بردن هم باشد: كافي است به 5 بازيكن برتر دنيا نگاه كنيد تا متوجه منظورم شويد. اين داستان در مورد مربيان هم به همین شکل است.

*خب اينطور كه از حرفتان برميآيد شما هم مادرزاد مربي بودهايد.

بله، اينطور فكر ميكنم. به نظرم شيوههاي زيادي براي پرورش استعداد در اين زمينه وجود دارد. بعضيها بازيكنان قديمي بودهاند و موفق شدهاند تجربياتشان در سطح بالاي بازي كردن را به نيمكت مربيگري بكشانند. بعضيها هم مثل من و چندين نفر ديگر، بازيكنان خوبي نبودهاند. ما مجبور بوده علوم ورزشي در دانشگاه بخوانيم و ذره ذره فلسفه بازي را رمزگشايي كنيم. خب همانطور كه ميبينيد در خط شروع با بقيه برابر نبودهايم. راستش را بخواهيد صادقانه فكر ميكنم كمي استعداد ذاتي داشتهام. خب سؤال اولتان اين بود كه متد و روش من چيست؟ آيا روشي براي خودم دارم؟ مطمئناً من وقتي مربيگري ميكنم متد و روش ويژهاي دارم. از طرفي اين روزها ميبينيم كه مربيان زيادي از روش من كپي كردهاند.

*منظورتان چيست؟

اوايل سال 2000 كه مربيگري را شروع كردم ديد مربيان به بازيكن يك شكل بود؛ يك بازيكن فوتبال بايد فيزيكي، تكنيكي، با ذهنيت و تاكتيكپذير باشد. من ولي به شيوه ديگر به بازيكنان نگاه كردم. گفتم يك بازيكن قبل از هر چيز يك انسان است. حالا يك انسان ميتواند تك بعدي، چندبعدي و يا همه كاره باشد. خب ورزشكاران سطح بالا هنوز مزيت بيشتري دارند. در نتيجه بله، من روش مربيگريام را بر پايه همين دادههاي ساده ولي بسيار قوي بنا كردم.

*خب، خلاصه صحبتها اين ميشود كه مربيگري براي شما به سادگي عوض كردن پيراهنتان است... 

نه، من مثل ديوانهها زحمتكشيده و كار كردهام! (ميخندد). فكر ميكنم براي موفق شدن در شغل ما بايد ابتدا بر همه چيز تسلط داشته باشي و بعد در چندين سطح خبره شوي. اگر جواني بخواهد مربي شود و تصورش اين باشد كه روزي دو ساعت كنار زمين چمن زيبايي اين طرف و آن طرف ميرود، دقيقاً انگشت را در چشمانش كرده است. حالا اگر او فكر كند كه ميتواند با ارائه تمرينات تاكتيكي ماهانه به رشد بازيكنان كمك كند باز هم اشتباه ميكند. بايد هر روز با داشتن يك هدف در سرش كار كند. خب اولويت هم هميشه يك چيز است: رشد و توسعه دادن باشگاهي كه در آن كار ميكند... حالا اگر خوششانس باشد ميتواند هدايت باشگاهي را به عهده بگيرد كه قبلاً يك مربي براي پيروز شدن تيم، آن را ساخته است راستش را بخواهيد عاشق مربيگري در تيمهايي هستم كه مثلاً خودم 5 سال پيش مربيشان بودم.

*چه چيزي ميخواهيد بگوييد؟

دوست داشتم در لحظهاي كه رئالمادريد را ترك كردم، مربي اين تيم ميشدم. دوست داشتم زماني به منچستريونايتد بروم كه ميخواهم اين تيم را ترك كنم. ميدانيد چرا؟ چون به دست گرفتن تيمي كه مربياش مورينيو بوده يك آرزو است!

*و دوست داشتيد مقابل رئالمادريد مورينيو، درست در زماني كه تركش كرديد، قرار ميگرفتيد و بازي ميكرديد؟

وقتي آنجا را ترك كردم، رئالمادريد آماده درخشش بود. درست از همان زمان بود كه باشگاه شروع به بردن كرد، به ويژه مقابل بارسا كه عادت به حضور مداوم در نيمهنهايي ليگ قهرمانا اروپا داشت. حالا هم اگر ميبينيد پذيرفتهام كه به منچستريونايتد بيايم به اين خاطر است كه از چالش خوشم ميآيد... آمدهام اينجا تا چيزي بسازم، يك بناي فوتبالي.

*چطور با استرس كنار ميآييد؟

ميخواهيد راستش را بگويم؟ در طول مسابقه اصلاً استرس ندارم. تكتك لحظات را دوست دارم. مطمئناً ترجيح ميدهم 5برصفر برنده شوم ولي عاشق اين هستم كه در شرايط سخت و پيچيده قرار بگيرم. اين موضوع هيجانزدهام ميكند. وقتي ميبازيم سعي ميكنم به بازيكنانم كمك كنم چون فكر ميكنم به همين خاطر است كه مربي شدهام... ميخواهيد چيزي برايتان بگويم؟ زندگي شخصيام احتمالاً بسيار استرسزاتر از زندگي مربيگريام است. دوست ندارم در خيابان من را بشناسند. دوست ندارم پشتسرم راه بيفتند و مزاحمم شوند.

*و اين اتفاق اكثراً براي شما ميافتد؟

بله، معلوم است. وقتي به رستوران ميروم مردم نميتوانند جلوي خودشان را بگيرند و كنجکاوي نكنند كه من چه چيزي سفارش دادهام. وقتي به يك بوتيك هم ميروم شرايط همينطور است. مردم نگاه ميكنند تا بدانند چه چيزي ميخرم. اين را دوست ندارم. واقعاً به من استرس ميدهد. فوتبال داستانش جدا است. استرس منفي ندارد.

*فكر ميكنيد امروزه اسم شما يك برند شده است؟

دوست دارم اينطوري فكر كنم، بله. با اين حال نبايد فراموش كنيم اولويت مطلق من فوتبال است. فوتبال زندگي، شغل و عشق من است. درست است؛ فكر ميكنم اين روزها اسم من تبديل به يك برند شده ولي اين بهخاطر قدرت زياد فوتبال است. بهخاطر قابليتهاي مربيگريام اسم من يك بيزينس شده، دليلش هم اين است كه فوتبال از همه چيز قويتر است. 5 يا 10 فوتباليستي كه اين روزها بيشتر در چشم هستند به اين خاطر كه خوشچهره هستند و لباسهاي گرانقيمت ميپوشند مطرح نشدهاند؛ آنها تبديل به يك برند جهاني شدهاند چون قبل از هر چيز بازيكنان فوقالعادهاي بودهاند. اين موضوع درباره مربيان هم صدق ميكند.

*شما چه در زمين و چه خارج از زمين فوتبال هميشه متفاوت هستيد. حتي در شيوه پاسخگويي به سؤال خبرنگاران هم متفاوت هستيد. آيا واقعاً در اين مورد، استايل مورينيويي وجود دارد؟ يعني روي اين موضوع كار ميكنيد؟

نه، معلوم است كه نه. روي اين سبك كاري نميكنم بلكه كاملاً برعكس. فكر ميكنم شما بايد اصطلاح ديگري در اين زمينه برايم پيدا كنيد. به هر حال داستان براي من ساده است: اهميتي به اين موارد نميدهم. هرجور كه دلم بخواهد، بدون نگراني از حرف بقيه لباس ميپوشم. سعي ميكنم آدمي معمولي باشم كه كارهاي معمولي ميكند. اگر پول داشته باشم كه ماشين زيباتري بخرم براي خودم ماشين زيبايي ميخرم ولي واقعيت اين است كه من از آن آدمها نيستم كه 6 ماه يكبار ماشينم را عوض كنم! اگر ميل داشته باشم يك هاتداگ وسط خيابان بخورم، اين كار را ميكنم. از طرفي هيچكس نميتواند مجبورم كند به رستوران شيكي بروم و سوشي بخورم؛ هرچند كه در هر حالت من از سوشي خوشم نميآيد. بعضي وقتها كه سوار تاكسي ميشوم راننده به من ميگويد: «چرا سوار تاكسي شدهايد، شما بايد راننده شخصي داشته باشيد، نه؟» و من به او ميگويم: «چرا چنين سؤالي ميپرسيد؟ يعني من حق ندارم براي خريد سوار تاكسي شوم؟» در منچستر سوار ترن ميشوم و در لندن سوار تاكسي. وقتي خيلي عجله داشته باشم راننده شخصيام را صدا ميكنم. روي هم رفته من ديگر معمولي نيستم چون مردم نميگذارند معمولي باشم.

*با اين حال شما «آقاي خاص» هستيد و نميتوانيد معمولي باشيد. حداقل اين موضوع هوادارانتان را ناراحت ميكند... 

داستان اين نيست. دوست ندارم شوكه شوم. البته كه من هيچ وقت با شلوار جين به مراسم عروسي نميروم و يا اينكه با كفش اسپرت به جلسه مهمي سر نميزنم. موضوع مسئله سازگار شدن نيست بلكه بحث ادب در ميان است. خب در عوض شده كه من صبحها با شلوارك و دمپايي از خانه بيرون بزنم و بروم شيريني بخرم.

*حتي در زمستانِ منچستر؟

نه، در منچستر در هتل ميمانم. در عوض در لندن اين كار را ميكردم. با تيشرت، شلوار و دمپايي ميرفتم تا قهوه و شيريني بخرم. اگر پاپاراتزيها هم عكسم را بگيرند اشكالي ندارد. برايم مهم نيست.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

ارزیابی شما از تغییراتی که تاکنون قلعه‌نویی در سیستم تیم ملی داده؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی