۰
چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۳
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

نان تیم ملی در چه تنوری درست و حسابی پخته می‌شود؟ در بحث‌های غوغاسالارانه چه فایده‌ای متصور است که از دستش نباید داد؟ مجادله و مقابله با کارلوس کی‌روش که تمامیت‌طلب است، چه دستاورد و چه سودی عاید تیم ملی می‌کند که باید دودستی آن را چسبید؟ دیالوگ‌های معقولانه، در چه دایره‌ای برقرار شود تا به گفتمان جدلی و به دعواهای کلامی منجر نشود؟

۱- تیم ملی را در راه پر از اعوجاج آمادهسازی در راه جام جهانی، چگونه باید یاری کرد که به وادی وارونهگری درنغلتیم؟ آیا صحیح است که هر کس با هر نیت خیر، با اصرار و ابرام، راهکاری را مطرح کند و مدعی شود که بهترین فرمول توفیق پیش اوست و بقیه هم کشک؟!

و آیا کیروش، تا به امروز در همین زمینه برنامهریزی و انگیزهسازی موفق نبوده؟ و باز هم باید پرسید، آیا کیروش صلاحیتهای فنی و تکنیکی خود را درست در همین زمینه همهبار به رخ نکشیده؟

آری، آری! تعامل با کیروش کاری سخت است که مرحله به مرحله، بر دشواریهایش افزوده میشود! به همین دلیل هم او اینجاست! برای پیمودن همین راه، او را و دانش فنیاش را به کار گرفتهایم! عقل سلیم در این باره چه میگوید؟ علم مدیریت و تجربه مدیران کارآزموده، کدام واکنش را از سوی ما انتظار میکشد و میپذیرد و توصیه میکند؟ افتادن به چالههای عمیق اختلاف نظر و مبارزه عبث و بیپایان «من درست میگویم» یا عاقلانه رفتار کردن و کمک حال راستین تیم ملی و شخص کارلوس کیروش شدن؟!

از این دیگ که در حال جوشیدن است و از این آش که در حال سر رفتن مینماید، بوی ناخوشایند منیت به مشام میرسد!

آشی که هم شور خواهد شد، هم بینمک خواهد بود! آشی که دهان فوتبال ما را خواهد سوزاند! مجال این بدسلیقگی را ندهیم! به سود تیم ملی، وارد این دعوای حیدری- نعمتی نشویم و نشوید!

۲- عملکرد تیم جوانان ایران، آشکار است و معلوم! کارنامه تیم نوجوانان ایران هم درخشان است و ستودنی! چه کسی خود را جوابگو میداند تا بگوید:

...چرا اینطور؟ چرا آنطور؟ چرا با نوجوانان در جهان توانستیم و چرا با جوانان، در آسیا هم به دیوار میخوریم؟

در کار بچههای عباس چمنیان، چه رازی وجود داشت که در تیم فرهاد پورغلامی از آن غفلت شده؟!

ما را چه میشود که ظرفیت پیروزیمان کم و اندک شده، به یک غوره سردیمان میشود و به یک کشمش، گرمی! توفیق آقای چمنیان را، توفیق همه مربیان ایرانی میدانیم و نتیجه فرهاد پورغلامی را به حساب همه مربیان ایرانی مینویسیم! یا اهل تفریطیم و یا در افراط کوتاه نمیآییم! واقعیت اما روی دست ماست! واقعیت با تمام آثار و عوارضش، پیش روی ماست! سنگین و مقاوم! سنگین و حتی سهمگین! چرا ما اینجوریم؟ چرا درس نمیگیریم؟! نه از خودمان و نه از دیگران؟!

نمیدانیم چرا با عباس چمنیان و اسلوب کاری او بردیم و نمیخواهیم که بدانیم علت و دلیل این چرایی را و نمیخواهیم پی ببریم که چرا، این روند تکرار نمیشود، حتی با تیم جوانان، حتی با یک مربی ایرانی دیگر!

اینجا هم آگاهی گریزیم! اینجا هم نمیخواهیم چیزی بدانیم! اینجا و در این مورد که تکراری است، چشم خود را میبندیم و خود را به ندیدنهای بسیار میزنیم! تاوان ندانمکاری خود را با کسب نتایج بد و انجام بازیهای ضعیف میدهیم! بچههای خوبمان را میبازانیم! بچههای امیدآفرینمان را ناامید میکنیم! فرداهای خوب را، به پسفرداهای سخت حواله میدهیم!

نشان میدهیم که پیروزیهایمان، جریانی نیستند! ثابت میکنیم توانمندیهایمان سیستماتیک نبودند! همه چیز به شدت شخصی است! همه امور کاملاً فردی است! یک نفر خودش با اتکا به رهتوشههای خودش میتواند - چمنیان-! دهها چمنیان دیگر، در این دایره، پدید نیامده و خلق نشده، «پاسوز» آتش کمدانی و اندکخواهی ما میشوند!

و البته دعوای جانانهای داریم با کارلوس کیروش که پیروزیهایش دنبالهدار است!

***

کاری باید کرد! همتی لازم است! و دلی که دل شیر باشد! و الا بچههای ما کمترین تقصیری ندارند!

 

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی