۰
شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۱
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

ورزشگاه شهید شیرودی نشانی بسیار آشنا و سرراست است و همه ما از آن کلی خاطره داریم. از ورزشکاران قدیمی ما گرفته که نوجوانی خود را در آنجا گذراندند تا نسل پس از ما که خاطراتی محو و خاکستری از این ورزشگاه به واسطه خوانده‌ها و شنیده‌ها در پس ذهن‌شان باقی مانده.

برگ جریمه، همه سهم یاغی از امجدیه

استادیوم شیرودی برای رانندگان تاکسی هم نامی آشناست و هر روز مسافران زیادی را مقابل در آن سوار و پیاده میکنند.

ورزشگاه پیر شهر اما برای پیرمرد هم کلی قصه داشت. قصههایی پرغصه. خاطراتی که در نهایت حکم کابوس برایش گرفت. هیاهویی که به شب گریه کردن بدل شد. ویترینی که فقط شیشههای شکسته از آن برایش باقی ماند.

سالها بود که به امجدیه نرفته بود. آن موقع که سرحال بود و پشت فرمان مینشست، هر وقت مسافرانش را مقابل ورزشگاه پیر شهر پیاده میکرد و نگاهش به در آن میافتاد، آهی میکشید و دنده را چاق میکرد. روزگاری همه زندگیاش هیاهوی امجدیه بود و حالا همه سهم آن از این ورزشگاه، مسافرانی بودند که پیاده و سوار میشدند. اکبر افتخاری اولین یاغی فوتبال ما بود. مردی که ابتدا پیراهن آبی را بر تن کرد  اما پس از مدتی قرمز پوشید. رنگ پیراهنش عوض شد اما خودش رنگ عوض نکرد و شاید به خاطر همین یکرنگی بود که پس از پایان فوتبال، سر و کارش به رانندگی تاکسی افتاد. یاغی اما دوست نداشت دستش را پیش کسی دراز کند. ایستاده مردن را به سر خم کردن ترجیح میداد به همین خاطر بود که هر گاه از مقابل شیرودی رد میشد، غرورش اجازه نمیداد داخل آن برود.

یک روز اما وقتی به مقابل ورزشگاه پیر شهر رسید، اختیار از کف داد و ناخودآگاه آنجا ترمز کرد. نگاهش به در آن بود و دلش پیش جام ملتها. همان سالی که در فینال آن مسابقات گل زد و پیامآور قهرمانی برایمان شد اما حالا غیر از پیرمردان بازنشسته ورزشگاه کسی آن گل را یادش نمیآمد. حتی همبازیانش هم فراموش کرده بودند. هم او را و هم گلش را. اگر غیر از این بود حتماً در این سالها سراغی از او میگرفتند و خودشان را به فراموشی نمیزدند.

... ضربهای که به شیشه تاکسی اکبرآقا خورد، او را از رؤیای شیرین بیرون آورد. حالا یک برگه جریمه روی برف پاککن ماشین خوشرقصی میکرد. پیرمرد جریمه شده بود که چرا مقابل ورزشگاه دوبله پارک کرده و افسر مقرراتی جوانتر از آن بود که بداند این ورزشگاه برای یاغی ما روزگاری حکم چهاردیواری را دارا بود که در آن اختیار هر کاری داشت. حتی پارک دوبله.

یک برگ سفید تنها سهم اکبر افتخاری از تمام افتخاراتی بود که در امجدیه و کل فوتبال ما به دست آورد و حالا به جرم مرور آنها، جریمه شده بود. هر چند که سالها قبل از آن پلیس جوان، فوتبال با بیرحمی تمام اکبر افتخاری را جریمه کرده بود. حالا امروز اکبرآقا برای بار آخر به ورزشگاه پیر شهر میآید. کسی او را مقابل در جریمه نمیکند. دردهای یاغی تمام شد و رفت اما برگه جریمه بیتوجهی به او تا ابد روی برف پاککن ما میماند. 

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی