۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

پائولو دیبالا ستاره آرژانتینی یوونتوس مدعی شد بعد از پایان دوران مسی و کریس نوبت رقابت او و نیمار است.

دیبالا: از اينكه به من می‌گويند «مسی جديد» لذت می‌برم

به گزارش خبرورزشی، پائولو ديبالا يكي ديگر از ستارههاي مطرح فوتبال آرژانتين است كه برچسب «مسي جديد» را رويش زدهاند. با اين حال برخلاف قبليها، پائولو، نشان داده توانايي رسيدن به سطح مسي را دارد. بازيكن خلاق اين روزهاي يوونتوس، امروز در شرايطي بايد در ليگ قهرمانان اروپا به مصاف بارسا برود كه «مسي واقعي» را روبهرويش ميبيند. پائولو ميگويد از اينكه در آرژانتين با مسي همتيمي است، به خودش ميبالد. اين جوان آرژانتيني روز گذشته گفتوگوي بسيار مفصلي با مجله «فرانس فوتبال» داشته كه در زير به خلاصهاي از آن اشاره شده است.

* قبل از اينكه شما و يكي، دو بازيكن مطرح ديگر (عمر بچريكا، خوان پابلو اوِندانو) از منطقه لوگانا لارگا آرژانتين به دنياي فوتبال معرفي شويد، يك بازيكن ديگر هم بود: آدولفو، پدر شما.

(لبخند ميزند). پدرم بازيكن آماتور بود و به او لقب «ال چانچو» داده بودند كه معنياش ميشود خوك! هافبك تدافعي بود كه خشن بازي ميكرد ولي آنطور كه همتيميهاي قديمياش تعريف ميكنند، بازيكن باهوشي بوده است. قبل از مسابقه، داورها به او ميگفتند: «اينطور در نظر بگير كه از همين حالا يك كارت زرد داري، پس با اولين خطايي كه كني از زمين اخراج ميشوي». هيچوقت بازياش را نديدم ولي روزهاي تعطيل، مسابقهاي بين كوچكها و بزرگترها ميگذاشتيم. يكبار وقتي 10 سالم بود، آقاي مسني از پشت روي من خطا كرد. اين كارش به مذاق پدرم خوش نيامد و همانجا بود كه فهميدم چرا به پدرم چنين لقبي داده بودند.

*پس پدرتان شما را به سمت بازي فوتبال هل داد؟

اجباري در كار نبود ولي عاشق فوتبال بود و مسابقات زيادي را نگاه ميكرد. عشق به فوتبال را به هر 3 پسرش منتقل كرد. ماريانو، پسر دوم خانواده، بازيكن فوقالعادهاي بود. تستهاي زيادي در باشگاههاي بزرگ داد ولي شهامت اينكه برود و در بوينسآيرس زندگي كند را نداشت. دلش خيلي براي خانواده تنگ ميشد.

* شما كوچكترين برادر خانواده بوديد و در نتيجه آخرين شانس براي اينكه يكي از خانواده ديبالا به فوتبال حرفهاي نفوذ كند... 

هرگز فشاري از اين بابت حس نميكردم. پدرم خيلي هيجان داشت ولي اين هيجانش به خاطر سطح بازيام بود. اگر الان ميبينيد به اين جايگاه رسيدهام، به خاطر حمايتهاي پدرم است. ميخواست هر روز در فوتبال پيشرفت كنم ولي هيچوقت نشد كه به من بگويد: «اگر به بازي فوتبال ادامه دهي، فلان چيز را برايت نميخرم».

*15 ساله بوديد كه پدرتان فوت كرد. چطور توانستيد بعد از مرگش، تمركزتان روي فوتبال را حفظ كنيد؟

هر زمان كه تمرين و مسابقه داشتيم، من را با ماشين به كوردوبا ميبرد. بعد از مرگش، خيلي سخت بود كه سوار اتوبوس شوم و تنهايي به كوردوبا بروم. از باشگاهم انستيتو خواستم 6 ماه من را به باشگاه شهر خودم قرض بدهد تا بتوانم نزديك خانوادهام باشم. از لحاظ انگيزشي، برادرانم جاي پدرم را گرفتند. اينكه آدم، پدرش را از دست بدهد دردناك است ولي ما نه اولين خانوادهاي بوديم كه بيپدر ميشديم و نه آخرين؛ زندگي بايد ادامه پيدا ميكرد. هرچند كه ديگر شرايطي به سادگي قبلاً نبود.

* و آن زمان بود كه لقب «پسر خوابگاهي» كه بيشتر براي يك تراژدي استفاده ميشود را به شما دادند... 

خب به نظرم كاملاً برعكس بود! در ابتدا همگي پراكنده بوديم. من با سه تا از همتيميهايم در خانهاي زندگي ميكرديم كه دو تا بزرگسال آنجا را اداره ميكردند. بعد، رئيس انستيتو خوابگاهي ساخت و همه ما را كنار هم جمع كرد. شش ماه اولي كه در تيم بزرگسالان بازي ميكردم را در آن خوابگاه ماندم. با دوستانم خيلي خوب بودم.

* و از لقب «خويا» (جواهر) خوشتان ميآيد؟

خيلي بيشتر. اين لقب را يك خبرنگار اهل كوردوبا به من داد؛ زماني كه در دومين مسابقهام، اولين گلم را زدم. او اين لقب را به من داد تا من را به عنوان بازيكني كه ميتواند خيلي گرانقيمت باشد، معرفي كند. با اين حال دوستان و خانوادهام خيلي ساده، من را پائولو صدا ميكنند.

* آن زمان، الگوي فوتباليتان چه كسي بود؟

هميشه رونالدينيو را تحسين كردهام و بازيهايش در بارسا را دنبال ميكردم. البته من شروع بازيهاي مسي را هم به ياد دارم. براي جوانان آرژانتيني، مسي، حكم مارادونا براي نسل قبلي را دارد.

* معمولاً بازيكنان مستعد آرژانتيني يا به يك باشگاه بزرگ محلي ميروند و يا يك باشگاه بزرگ اروپايي و يا اينكه مثل مسي كارشان را از يك باشگاه بزرگ شروع ميكند. با اين حال شما كارتان را با انتقال به پالرمو در دسته دوم ايتاليا شروع كرديد. براي پيشرفت، شرايط پيچيدهاي انتخاب كرديد، نه؟

اگر شما در يك باشگاه بزرگ آرژانتيني بازي كنيد، با فشار و استرس سطح بالا آشنا ميشويد و از لحاظ ذهني مهياي رفتن به باشگاه اروپايي ميشويد. انستيتو تيم مهمي بود ولي در ليگ دو. ميتوانستم در كشورم بمانم و به يك تيم بزرگتر بروم ولي زماني كه پيشنهاد پالرمو رسيد به خودم گفتم چرا كه نه. نگاهي هم به مسير دوران حرفهاي كاواني و پاستوره (هر دو در پالرمو بازي كردند) انداختم و بعد به خانوادهام گفتم ميخواهم به پالرمو بروم تا هم پيشرفت كنم و هم با فوتبال ايتاليا آشنا شوم. به اين فكر نميكردم كه در همه بازيها به ميدان بروم.

*همان زمان برنامهتان اين بود كه به يك باشگاه بزرگ ايتاليايي برويد؟

نه، اصلاً. به اين فكر نميكردم كه بيايم 50 گل بزنم و بعد بروم. 18 سالم بود، از دسته دوم آرژانتين آمده بودم و نياز داشتم كه فوتبال را در يكي از بزرگترين ليگهاي اروپايي ياد بگيرم و تجربه كنم. ميدانستم كه اصلاً كار راحتي نخواهد بود.

* به هر حال سه سال حضور در سيسيل براي شما كافي بود تا يوونتوس به سراغتان بيايد. حالا خيليها ميگويند مسي استعدادش را داشته و رونالدو هم با تمرين و زحمت در فوتبال كسي شدهاند. شما، ديبالا را كجاي اين نظريات قرار ميدهيد؟

(فكر ميكند) ميگويم 70 درصد استعداد و 30 درصد تمرين و سختي. آدمها با استعداد زاده ميشوند ولي براي پرورش اين استعداد نياز به تمرين و تلاش است. بازيكنان زيادي ميشناسم كه از من بااستعدادتر هستند ولي هيچكدامشان بازيكن مطرحي نشدند. استعداد و تمرين هيچكدام بدون ديگري به نتيجه نميرسد. كريستيانو زحمت زيادي ميكشد ولي او هم با استعداد بزرگي متولد شده است.

* رسيدن به آمارهاي باورنكردني مسي و رونالدو، تبديل به هدف مهاجمان نسل جديد، مثل خود شما، شده است؟

كارهايي كه اين دو كردهاند و ميكنند، باورنكردني است ولي هر بازيكني براي خودش هدفي دارد. مسي و رونالدو، ركوردهايي كه اسطورههاي قبلي به جا گذاشته بودند را دوبرابر كردند! زدن 60 گل در يك فصل كار سختي است ولي غيرممكن نيست؛ بعضيها ميتوانند چنين كاري كنند؛ اين موضوع بستگي به نوع فوتبال دارد.

* يعني قضاوت كردن آنها اشتباه است؟ زدن 40 گل در يك فصل، خيلي خوب بود، نه؟

دقيقاً، 40 گل هم خيلي زياد بود. اين آمار مربوط به نسل گذشته است و هنوز هم رقم و ركورد خوبي محسوب ميشود. حالا مسي و رونالدو همين عدد و رقم را هم دوبرابر كردهاند. آنها واقعاً معمولي نيستند.

* شما ابتداي فصل در 8 مسابقه 12 گل زديد ولي در ادامه فقط يك بار گلزني كرديد. براي ثبات در سري A و همچنين تأثيرگذاري بيشتري در ليگ قهرمانان اروپا، چه چيزي كم داريد؟

خودم اولين كسي هستم كه ميگويم بايد پيشرفت كنم ولي قبل از هر چيز به اين فكر ميكنم كه بازي خوبي به نمايش بگذارم. اگر پاس گل هم بدهم، خوشحال ميشوم. مهم اين است كه تيم خوب بازي كند هرچند كه البته دوست دارم در همه بازيها گلزني كنم.

* با حضور روزانه كنار اسطورهاي مثل بوفون، چه چيزهايي ياد ميگيريد؟

اينكه همتيمي او هستم، برايم افتخار بزرگي است. توصيف كردنش كار دشواري است. فقط همين سفر ساده به همراه او كافي است تا به خودتان بياييد و بگوييد اسطوره بزرگي مثل جيجي، همراهيات ميكند. مردم تحسينش ميكنند، همه به او احترام ميگذراند، حالا هرجايي كه باشيم. تقريباً 40 ساله است ولي جوري تمرين ميكند كه انگار 20 ساله است. بوفون نمونه واقعي عشق به فوتبال است.

* به نظرت بهتر نيست زدن برچسب «مسي جديد» بر روي استعدادهاي فوتبال آرژانتين را ممنوع كنند؟

بستگي دارد چطور تفسير شود. مقايسه هميشه وجود داشته و من چيز بدي در آن نميبينم. بعضيها با اين موضوع كنار ميآيند بعضي برعكس، صدمه هم ميبينند. بعضيها صدمه ميبينند چون به مسي جديد بودن در طول مسابقه فكر ميكنند ولي به من لذت ميدهد؛ روي بازيام تمركز ميكنم، روي گلها و جامهايم. نبايد دنبال اين بود كه مثل كس ديگري شد. همانطور كه از همتيمي بودن با بوفون افتخار ميكنم از اينكه با مسي همتيمي هستم هم افتخار ميكنم. ميتوانيم كارهاي بزرگي كنيم.

* جوزپه ماروتا، مديرعامل يووه مدام تأكيد ميكند: «ديبالا تا آخر دوران حرفهاياش در يووه ميماند». اين حرف در فوتبال مدرن تقريباً كارايي ندارد... 

نميخواهم قولي بدهم؛ ضمن اينكه همه چيز هم به من بستگي ندارد. البته اينطور هم نيست كه بگويم: «اين آخرين فصل حضورم در يوونتوس است و از اينجا ميروم». به زمان حال فكر ميكنم و اينكه همه جامها را ببريم. باشگاه به من پيشنهاد كرد با شماره 10 بازي كنم كه مايه افتخار است. در فوتبال مدرن، كسي نميداند در آينده چه اتفاقي ميافتد. نمونه بارزش را كه همه همين تابستان ديدند.

* درست است. اين روزها در فوتبال دوئل واقعي بين مسي و رونالدو است. فكر ميكني در آينده چنين دوئلي با نيمار داشته باشي؟

بله، ميتواند دوئل جذابي هم باشد! كريستيانو و مسي كارهاي باورنكردني انجام دادهاند ولي سطح بازي نيمار هم خيلي به آنها نزديك است. نيمار اين شانس را دارد كه توپ طلاي بعدي را ببرد. من فعلاً بايد تلاش كنم تا به سطح آنها برسم و منتظر باشم روزي جوايز فردي به دست بياورم.

* پس بردن توپ طلا يكي از هدفهايتان است؟

كوچك كه بودم، بعد از مدرسه، زماني كه تابستان از راه ميرسيد با دوستانم دور يك آتش در يك زمين جمع ميشديم. يك روز بحث به اينجا رسيد كه هركس بگويد چه آرزويي دارد. من گفتم در آينده ميخواهم بهترين بازيكن دنيا شوم و توپ طلا را ببرم.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی