ورزش برای ورزش؛ شعار آرمانگرایانهای است که تحققش آسان نخواهد بود. شرط اول برای اعتماد وزارت ورزش به مدیرانی از جنس ورزش، اتحاد ورزشیهاست و همدلی و همراهی آنها... تا وقتی بزرگان ورزش متأسفانه چشم دیدن هم را ندارند و اختلاف سلیقههای جزئی خود یا رقابتهای دوران قهرمانیشان را به جلسههای همفکری و مشاوره با وزیر و مدیران تصمیمساز و تأثیرگذار وزارت ورزش میکشانند، طبیعی است وزیر ورزش و همفکرانش هم ترجیح بدهند وارد این دعواهای داخلی نشوند و برای جلوگیری از ایجاد طیف مخالف و موافق، سراغ گزینههای غیرورزشی بروند و برای فدراسیونها، مدیران زیرمجموعه وزارت ورزش را به جای قهرمانان همان رشتههای ورزشی انتخاب کنند. اینگونه میشود که این روزها، متخصصها دور میمانند و مدیران سطح ۲ وزارتخانه در انتخابات فدراسیونها ثبت نام میکنند.
ورزش برای ورزش؛ نهایت آرزوی ورزشیها همین است... این آرزو، غیرممکن و دستنیافتنی نیست، به شرطی که بزرگان ورزش، اختلافها را کنار بگذارند و حتی اگر خط فکری متفاوت و متضادی دارند، به خاطر ورزش، مشترکالمنافع شوند. آن وقت قطعاً هیچکس ترسی از این نخواهد داشت که اگر به یک قهرمان ورزشی حکم بدهد، ۱۰ قهرمان دیگر مخالف و دشمنش میشوند و بیتردید به مرور زمان، نوبت به یکایک قهرمانان میرسد.
گفتنش دردآور است اما متأسفانه این روزها مانع اصلی بر سر راه تحقق شعار آرمانگرایانه ورزش برای ورزش؛ خود ورزشیها هستند، همانها که ناسازگاریشان با هم، باعث میشود میدان در اختیار غیرورزشیها قرار بگیرد.