۰
شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۰
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

فوتبال ایران یکی دیگر از بزرگان کم‌نظیر خود را از دست داد! جامعه داوری ایران و نه فقط فوتبال که همه ورزش، یکی از مردان صاحب‌سبک خود را که هم شکل و هم معنای حرفه ارزشمند خود را محترم می‌شمارد، از دست داد!

راهآهن، مکتبی که نیست شد

۱- محمد صالحی هم رفت! صالحی هم به سرای باقی شتافت، به دنیای بیدرد و رنج، به جایی که خبری از تبعیضهای رایج نیست! به جایی که همه با هم برابرند و بیش و کمها، تأثیری در جایگاهت ندارند!

محمد صالحی، از جمله اولین کسانی بود که داوری را امری «قانونمند» میدانستند و چنینش میخواستند! محمد صالحی یکی از بارزترین داورانی بود که همه برابر حکمش سر فرود میآوردند و از نظرش با تمام وجود تمکین میکردند! داورانی که «اتوریته» و شخصیت خاصشان آنها را متفاوت میکرد! داورانی که به سرعت و به هنگام تشخیص میدادند و با سرعت بیشتر و دقت زیادتر به قضاوت صحیح میپرداختند! محمد صالحی، سرآمد روزگار خویش بود! در دهه ۵۰ و دهه ۶۰، او را داور شماره یک میدانستیم! ادامهدهنده راه اصغر تهرانی، حسن نیکو، داود نصیری، هوشنگ آگهیان، ارشد برازنده و موج سوم نسلی که موجب خیزش داوری در فوتبال ایران شد! باورمند و مسئول پیاده کردن روح قانون! همپا و همراه با جعفر نامدار، محسن زمانی، دکتر سیار، مصطفی ممیز، محمود و حمید خوشخوان که سپس با ظهور و حضور مسعود مرادی، محمد فغانی، احمد ابهران، مهدی اخوان و... علیرضا فغانی، به داوری داوران ایرانی، شأنیت و شخصیت ویژهای دادند! داوری را به حرفهای جالب و جذاب بدل کردند!

درباره مرحوم محمد صالحی و جایگاهش در داوری و میزان مقبولیتش در جامعه، همین بس که او را میتوانستیم و ممکن بود با «علیرضا فغانی» مقایسه کنیم و سرسلسله سبک و روشی از داوری بخوانیمش که امروزه در قضاوت و دایره عملکرد فغانی مشهود است! محمد صالحی، حلقه اتصال داوران امروزی به داوران دوره پیشین فوتبال ایران بود! محمد صالحی، در زمان اقتدارش، داوری بود که به تنهایی، بیش از همه داوران آسیا مورد قبول و مورد احترام AFC در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی بود!

خدایش بیامرزد! مکانش در جنت! آرامش ابدی و آمرزش الهی، نصیب روح پاک و داورصفتش!

راهآهن، وصله ناجور

۲- حرفهای محسن بیاتینیا که به عنوان مربی هم با همان حیا و شرم و آزرم همیشگی سخن میگفت و برای نجات راهآهن، از سرنوشت محتومش، با استغاثه و استرحام، دست طلب و کمکخواهی دراز کرده بود، هم دردآور بود و هم گویای رسیدن به یک بنبست!

راهآهن، باشگاهی که دهها و بلکه بیش از صدها، بازیکن ممتاز پروریده و تقدیم فوتبال ایران نموده، حالا دیگر به اندازه یک تیم نیفتادنی، بازیکن ندارد! راهآهن اسم دارد ولی رسم ندارد! راهآهن روی تابلوها هست ولی در میدان عمل نیست! راهآهن در پایان نیمفصل اول «لیگ یک» پس از ۱۷ بار مسابقه دادن ۳ امتیاز دارد و دیگر هیچ!

راهآهن هم رفتنی است! راهآهن هم سالهاست که رفته است و خودش خبر ندارد! در سازوکار فوتبال «هزینهورز» و فوتبال «سرمایهسوز»، در فوتبال چندین صدمیلیاردی، راهآهن وصله ناجوری بیش نیست! راهآهن «زخم ناسور»ی است روی پیشانی فوتبال «پولخوار» و همهچیزخوار!

گریه بر مرده یا بر زنده

چند ساعت بعد از آنکه خبر از درگذشت محمد صالحی، داور نیکنام و درستکار فوتبال ایران همه را متوجه کرد که چه مردی را از دست دادهایم، نشانههای بزرگ از نیست شدن و نابود شدن راهآهن هم چشمهایمان را «تر» کرد تا یادمان نرود که اینجا و در این مورد و موارد نظیر باید گفت:

نه بر مرده، بر زنده باید گریست!

بر راهآهن باید گریه کرد که دیگر راهآهن نیست، دیگر آقامدد ندارد و امیرخان ابوطالب ندارد و اصغر تقیبیک ندارد و بهمن نوروزی را فراموش کرده است و بازیکنسازی را هم از یاد خود برده است.

و دیگر نه علی جباری و نه کرم نیرلو، نه بهتاش فریبا و حسین راغفر، نه عزت طاهرخانی و فریادشیران- نادر و برادرانش- نه حافظ طاحونی و هدایتشعار غفاری! نه حسین فداکار و بهروز تابانی، نه ناصر محمدخانی و مهدی و مرتضای فنونیزاده، نه فرشاد پیوس و مجتبی محرمی، نه مسعود اقبالی، نه حسن مرادی، نه جهانگیر کوثری، نه جلال چراغپور و دهها بزرگ دیگر را تولید و بازتولید نمیکند!

راهآهن هم به سرای باقی رفته است! راهآهن را هم از درد و رنج زندگی رهانیدهایم!

ملوان و حرف آخرش

۳- خبر آمد که مهدی تاج، در دوحه با فدراسیون فوتبال قطر پیمان همکاری منعقد کرده است! سؤال این است: ...فوتبال ما را چه حاصل؟ و فوتبال آسیا را، در این «منطقه ویژه» چه عاید؟

آیا فایده به فوتبال ایران، خواهد رسید؟ چگونه و در چه زمینهای؟ پرسشهایی وجود دارند که پاسخهای صریح و روشنی را میطلبند! همه در دایره فایدهمندی! همه در راستای چرا و چگونه؟ اتفاقی که نباید میافتاد، رخ داد! تصمیمی که نباید اتخاذ میشد، ضرورت درجه اولی پیدا کرد!

وقتی ملوان باخت، آن هم در انزلی، آن هم به رفسنجان، دیگر باید کاری میشد! وقتی ملوان، بازی خانگی و بازی عقبافتادهاش را باخت، معلوم شد که اینبار نمیتوان کاری نکرد!

کاری که از دستنشان برمیآمد، این بود: ...استعفای خود را نوشتن!

کاری که از ملوان برمیآمد- در این موقعیت خطیر- تنها کاری که از قوی سپید شمال برمیآمد، قبول این استعفا! نوشداروی دیرهنگام! سهرابکشون و بعد دست به کار شدن!

 حالا ملوان است با ۲۵ امتیاز از ۱۷ بازی! حالا ملوان است و تمام بازیهای نیمفصل دوم! به نظر شما فاصله ۸ امتیازی با بادران و عقبماندگی ۱۳ امتیازی با مسجدسلیمان، قابل پر شدن هست؟

 

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی