حسين حجامتي: آقا من بابتِ گولش به دكتر ظاهري پول دادم، بپرسيد چيكار كرده اين پولو؟
فردوس عادلي: آقاي اكبر ظاهري! شما اين پول رو چيكار كردين؟
اكبر ظاهري: من سر سفره پدر و مادر بزرگ شدم.
فردوس عادلي: آقا؟ چه ربطي داره؟
اكبر ظاهري: ببينيد به من ياد دادن تو زندگي شخصي كسي دخالت نكنم، شبام قبل از خواب مسواك بزنم.
فردوس عادلي: ولي من از شما درباره پولِ گولش ميپرسم نه زندگي شخصيتون.
ظاهري: همين ديگه... مگه من از شما ميپرسم با پولاتون چيكار ميكنيد؟
فردوس عادلي: من با پولِ خودتون كاري ندارم كه با پولِ گولش كار دارم.
اكبر ظاهري: دقت كنيد! خودِ آقاي حجامتي ميگه پول رو براي گولش داده، خوب منم همون موقع براي گولش زدم، از خودشم بپرسيد ميگه كه گولش زدم! تازه سندشم الان تو كشوي ميزمه، اگه خواستي بگو فردا بچهها بيان باشگاه نشونشون بدم.
فردوس عادلي: يعني الان شما سند داري؟
اكبر ظاهري: آره تقريباً! قولنامه رو كه نوشتيم، سندم بنگاه قراره فردا حاضر كنه! ولي عجب ملكيه! دو بر، خوش نقشه، بدونِ عقبنشيني!
فردوس عادلي: پس من ميگم بچهها فردا بيان پاي سند.
اكبر ظاهري: بگو بيان، فقط پول نقد همراشون باشه كه من چك مِك قبول نميكنم!