۰
دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۱
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

نيم قرن از مرگ رازآلود جهان‌پهلوان تختي گذشت.

 خيليها معتقدند او طعمه يك كينه از درون دربار شد، اندك مردمي هم هستند كه با استناد به وصيتنامه و ديگر اسناد به جاي مانده از محل حادثه ادعاي حكومت وقت در خودخواسته بودن مرگ او را باور كردهاند اما به هر روي از آن اتفاق شوم هتل آتلانتيك پنجاه زمستان رد شده و هيچكس دليلي قاطع بر چگونگي مرگ يا شهادت آن قهرمان بيبديل نيافته است ولي به قول يگانه يادگار آن رادمرد راستين، بابك تختي، آنچه اهميت دارد چگونه زندگي كردن و نه نحوه مرگ اوست.

اينكه نام تختي را در گوشهگوشه ايران ميشناسند، نشان از آوازه و شهرت او دارد ولي از ميان همه اين جمعيت چند ده ميليوني كه عاشقانه جهان پهلوان را دوست دارند، انگشتشماري بيش نيستند آنان كه اسطوره را آنچنان كه بود بشناسند! متأسفانه در تمام اين سالها هر كس رسيد تختي را به دلخواه خود مصادره كرد در حالي كه او به جز مردم هيچ وابستگي به گروه و جناح و دستهاي نداشت. او حامي مردم بود و هرجا احساس نياز ميكرد پاشنه وركشيده و به ميدان ميآمد. تختي غصهدار ملتش بود، دلخون از فقر و بيعدالتي و تبعيض. او هرگز براي خود چيزي نخواست و قدمي هم اگر برداشت براي مردمي بود كه براي حل گرفتاريهايشان حاجت به پيش او برده بودند اما دريغ كه حسادتها و كينههاي بعضي درباريان و حتي فدراسيوننشينها او را در تنگناهاي سخت مالي و اجتماعي قرار داد.

جهان پهلوان نامي يك ملت باشي و حقوقت را قطع كرده باشند و بخشنامه كنند در هيچ اداره و سازمان و حتي ورزشگاهي اجازه ورودت ندهند، چه حالي ميشوي؟ تمام صفحات تاريخ را ورق بزنيد شايد يك برگ هم پيدا نكنيد كه تختي براي خود چيزي خواسته باشد اما كم نبودهاند درخواستهايي كه براي حل مشكلات مردم داشته است. او بيدريغ دل براي هموطنانش ميسوزاند و كاري به لطمه خوردن اعتبارش نداشت؛ چيزي كه اكنون در كمتر قهرمان و چهره سرشناسي ديده ميشود. آخرين اسطوره معاصر با زندگي و مرگش درسهايي بزرگ به نسلهاي بعد داد. اينكه دل در گرو مردم داشته باشي و وجودت از عشقشان مالامال باشد.

گرچه تاريخنويسان و شعرا و ادباي معاصر او را رستم دوران خواندند اما غلامرضا شبيهترين قهرمان به سياووش بود و همين سياووشگونه مظلوم به خاك افتادنش است كه بعد از نيم قرن هنوز هم چهرهاش براي پير و جوان اين ديار تمثيلي از فتوت و دلاوري و البته مظلوميت است. وجود جهانپهلوان از همان كودكي با غم آكنده بود. او امروز هم براي اين مردم غمگين است، براي همه آنچه بايد داشته باشند و ندارند، براي حق و حقوق زير پا مانده مردم كه مثل يخچال طبيعي زير ريل راهآهن رفته پدرش ناديده گرفته شد. براي فرهنگي كه هر روز بيراههتر ميرود. براي قهرمانان پوشالي و مسئولان بيكفايت، براي فرداي ايران و براي نسلي كه شايسته بهترينهاست و از كمترينها نيز بيبهره مانده است، غمگين است. دل جهانپهلوان هنوز هم پُر خون است.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی