فوتباليست قصه ما متوجه علاقه دختر يكي از مسئولان تيم به خودش ميشود؛ ظاهراً آن دختر ثروتمند در هتل محل اردوي تيم آقاي فوتباليست را ديده و يك دل كه چه عرض شود چند صد دل عاشق او شده. اين علاقه توسط يكي از نزديكان طرفين به آقاي فوتباليست اعلام ميشود اما او با بيميلي برخورد ميكند و ميگويد كه قصد ازدواج ندارد و با زبان بيزباني به آقاي رابط ميفهماند آن دختر را دوست ندارد.
نتيجه اين ماجرا اما قابل توجه بود؛ آقاي فوتباليست كه در تيمش فصل خوبي را سپري كرده بود و بازيكن مورد علاقه سرمربي بود، در پايان مجبور به ترك اين تيم شد!
پينوشت: اين ماجرا حوالي 5 سال قبل روي داده بود، مربوط به يك تيم ليگ برتري شهرستاني كه به نقل از يك واسطه بيانش كردم.