1-مثلاً همين سخنان اخيرش كه به مناسبت انتخاب تيم ملى به زبان آورده! در توضيح خط زدن سيدجلال و «وريا» كه سر از دايره توجيه- به جاى توضيح- درآورده است!
كىروش دليل ناديده انگاشتن سيدجلال را، سن و سال او مىداند! غافل از اينكه سيدجلال را، در حالي كه ١٠-٨-٧ روز كوچكتر بود، خود او به اردوى تيم ملى فرا خواند! يعنى سيدجلال در اين ١١-١٠ روز اين همه مسن و سالمند و پير شده است كه ١٠ روز پيش بايد مىبود و حالا- ١٠ روز بعد- بايد نباشد؟! آن هم بعد از اينكه «سوپرمن»وار، پرسپوليس را به يك پيروزى دراماتيك رساند و از حذف قهرمان ايران، جلوگيرى كرد؟!
آن روز، «سيد» ما، جلال بود و صاحب جبروت! امروز بايد خط قرمز بر نامش كشيده شود و مىشود! سيد، يكشبه پير مىشود!
آيا كىروش چند روز پيش، در جريان سن و سال كاپيتان و شماره ٤ تيمش نبود؟
وينگر يا دفاع راست
٢- ماجراى خط زدن وريا غفورى هم استدلالى دارد به همين سستى! وريا به اين دليل و با اين منطق در تيم ملى جايى ندارد كه؛ او بازيكنى است چندپُسته كه هم دفاع راست درجه اولى است و هم توانسته به عنوان وينگر (هافبك راست نفوذى يا گوش راست قديمها) از بهترينها باشد!
كىروش، به بازى وريا، در خط دفاع «انقلت» وارد نمىكند ولى از حضورش در خط هافبك يك بهانه مىسازد و او را، كه از وينگرهاى خوبتر و برتر ليگ برتر است، خط مىزند، آن هم مثل سيدجلال حسينى! يعنى ١٠-٨-٧ روز بعد از انتخاب اوليه كه، ادامهاى است بر چند سال ملىپوش بودنش!
سؤال مجدد و پرسش نظير اين بايد باشد: در اين ١٠-٨-٧ روز آخر تا بازى نازيباى تيم ملى برابر ازبكستان، بر وريا غفورى چه گذشت كه خط خوردن او، از واجبات مىنمايد؟!
يعنى آقاى كىروش، در اردوى تيم ملى بود كه فهميد وريا، اين اواخر، وينگر راست هم بازى كرده است؟
كىروش، علاوه بر همه حسنهایى كه دارد، خواستانديش درجه اولى هم هست!
زير پوست شهر
٣- كىروش، سفره دلش را خوب باز كرده و آنچه را كه دل تنگش خواسته، درباره نظم و انضباط اردوى تيم ملى، گفته است:
از حضور آدمهاى غيرمسئول، تا پرسه زدن مسئولان تيمهاى خاص!
از شلنگ تخته انداختن دلالها، تا ترتيب دادن مذاكرات ميلياردى در لابى هتل و در چايخانه اردوگاه تيم ملى!
كىروش، حرفهاى تا ديروز نگو و رازگونه درونتيمى را، تا حدودى كه قابل فهم باشد، روى دايره ريخته است! كىروش قول داده است ديگر اجازه اين نظمشكنىها را نمىدهد! كىروش، متعهد شده است پاى دلالها را مىبرد! قلم پاى دلالان را مىشكند و مجال يار قرزنى را به يار قرزنها، نمىدهد!
قابل توجه آقاى ساكت كه مديريت ادارى و اجرايى تيم ملى را هم بر عهده دارد! زير پوست شهر، خبرها جريان دارد!
