حالا دیگر گویی عادتمان شده که سال به سال قبل از اینکه توپ را درکنند و در گوشمان نوروزنامه بخوانند، سر به عقب برگردانیم و حسرت بخوریم برای آنها که پارسال موقع تحویل سال همپایمان بودند، اما حالا همه سهمشان از سفره هفت سین، قاب عکسی روبان خورده است که خانوادههایشان با حسرت روی آن دست میکشند. گویی با دیدنشان ندایی در گوشمان نهیب میزند و خیام برایمان زمزمه میکند که:
ناگه اجل از کمین برآید که منم
به همین راحتی، بودها نبود میشود و هستها، نیست. ماندگان، میروند و حاضران، غایب. انگار نه انگار که تکتک مسافران قطار ابدیت تا همین چندی قبل در ایستگاه زندگی برایمان دست تکان میدادند.
نفسهای سال کهنه به شماره افتاده و حالا همه میخواهند بدون ترس از عفریت کرونا سفره هفت سین بچینند و منتظر تحویل سال جدید باشند تا شاید تلخیهای امسال را با خود ببرد و نسیم نوروز، زندگی را برایشان مشکفشان کند، اما بودند کسانی که موقع تحویل سال ۹۸ کنار ما و خانواده بزرگ ورزش بودند ولی حالا خاطراتشان یادگاری تلخی است که وقتی یادشان میافتیم، دلمان غمزده نبودنشان میشود، چشمهایمان به مهمانی باران میرود و یاد سهراب میافتیم که گفت: مرگ گاهی ریحان میچیند...
کسی چه میداند. شاید موقع تحویل سال آینده، وقت حول حالنا، ما هم عکسی شده باشیم گوشه سفره هفت سین با یک روبان سیاه والسلام...
جنتلمن فراموشنشدنی
هر وقت در خبر ورزشی با او همکلام شدیم یا دعوت ما را اجابت میکرد و به تحریریه میآمد، اولین چیزی که در وجودش موج میزد و هر کس را مجذوب آن میکرد، ادب، متانت و صلابت در گفتار بود. مردی که تحصیل و ورزش را به اتفاق هم جلو برده و در هر دو عرصه به قله رسیده بود. صحبت از جعفر کاشانی است. جنتلمن واقعی و فراموشنشدنی فوتبال ایران که سالها در عرصه مستطیل سبز و دیپلماسی برای موفقیت کشور تلاش کرد، اما انصافاً در فوتبال گاهی اوقات با بیمهری مواجه شد. وقتی خبر آمد که جعفرخان ایست قلبی کرده و مسافر ابدیت شده است همه ما شوکه و مسخ شده بودیم. هیچکس باورش نمیشد مردی که قاطعانه و با صلابت قدم برمیداشت، به همین راحتی رهسپار دیار باقی شود، اما این اتفاق افتاد تا جنتلمن فراموشنشدنی فوتبال ایران تحویل سال ۹۹ را نبیند. شاید روزی که برانکو ایوانکوویچ از پرسپولیس شکایت کرد و در پاسخ به دعوت مذاکره مدیران این باشگاه قاطعانه گفت حتی یک دلار هم تخفیف نمیدهد، خیلیها یاد جعفر کاشانی افتادند و حرفهایی که در مورد مربیان کروات میزد را در خفا با خودشان مرور کردند.
خداحافظ عمو نادر
برای آنهایی که از اواخر دهه ۶۰ مشتری پروپاقرص استادیومها شدند، نامی آشنا بود. ذخیره بهزاد غلامپور در تیم پرستاره پاس که حالا باید خاطرة آن را در موزه فوتبال زنده کرد. وقتی در تابستان سال ۷۱ علی پروین یکی از بزرگترین ریسکهای خودش را در پرسپولیس انجام داد و پیراهن شماره یک سرخپوشان را در اختیار نادر باقری گذاشت، هواداران این تیم با نگاهی سرشار از حیرت تصمیم سلطان را نقد میکردند.
نادر باقری هیچ وقت در فوتبال ما ستاره نشد، اما انصافاً در متر و معیار فوتبال آن زمان دروازهبان خوبی بود و پس از اینکه به جمع مربیان اضافه شد هم ساکت و بیادعا کار میکرد. آنقدر ساکت که گاهی اوقات اصلاً یادمان میرفت سابقه هدایت دروازهبانان پرسپولیس را در دوره سرمربیگری حمید درخشان داشته است. خیلیها باقری را فراموش کرده بودند ولی در آن شامگاه تلخ وقتی گفتند عمو نادر در بیمارستان تمام کرده، تازه یادشان آمد که باید برایش عزاداری کنند.
معمار کشتی فرنگی
برای آنهایی که در دهه ۶۰ دوران نوجوانی و جوانی خودشان را حوالی میدان قزوین، بیمارستان لقمان و باشگاه دخانیات سپری کردهاند، حشمتالله کهندل نامی بسیار آشنا بود. چهره همیشه جدی و اخمو که البته انصافاً بداخلاق نبود. مردی که سالیان متمادی هدایت تیم ملی کشتی فرنگی کشورمان را برعهده داشت، اما این مسئله مانع آن نمیشد تا به مغازه ساندویچفروشی خودش در جنوب شهر سر نزند و برای جوانان بااستعدادی که پول ثبتنام در باشگاه نداشتند، واسطه نشود.
حشمتخان کهندل، نه فقط معمار کشتی فرنگی ما که حشمت این رشته بود ولی وقتی در بهار امسال چهره در نقاب خاک کشید و ابدی شد آنطور که باید برایش مراسم نگرفتند و حق مطلب در حقش ادا نشد. هنوز فراموش نمیکنیم اشکهای بهرام مشتاقی یار غار حشمت کهندل در مراسم تشییع او را که بیمحابا و با چشمانی گریان، مدیران وزارت ورزش را برای غیبت در مراسم به باد انتقاد گرفتند. البته بهرامخان احتمالاً نمیدانست که بعضی از مدیران کنونی ورزش ایران اصلاً حشمت کهندل را نمیشناختند!
همسفر آقاتختی
کشتی ایران در سالی که نفسهایش به شماره افتاده، علاوه بر حشمتا... کهندل عزیزان دیگری را هم از دست داد. یکی از آنها، عبدا... خدابنده بود؛ ملیپوش اسبق کشتی آزاد در دهه ۴۰ و یکی از حاضران در المپیک ۱۹۶۴ توکیو. مردی که رابطه بسیار گرمی با شادروان غلامرضا تختی داشت و حالا حتماً در کنار جهان پهلوان فارغ از دنیای فانی خاطرات روزهای خوش گذشته را با یکدیگر مرور میکنند. البته بیانصافی است اگر در میان درگذشتگان امسال یادی هم از بابک اسدی نکنیم. کشتیگیر و مربی ارزشمند لرستانی که جزو تحصیلکردههای ورزش اول مملکت هم محسوب میشد. اسدی یکی از مؤدبترین و مهربانترین اهالی کشتی بود که پس از طی کردن دوران سخت بیماری، چشم از جهان فروبست. روحش شاد و جایش همیشه سبز...
سوگواری برای پدر بسکتبال
بسکتبال در خانواده مشحون، ورزشی ارثی محسوب میشود، اما حکایت «کمال مشحون» با بقیه برادران متفاوت بود. کاپیتان اسبق تیم ملی که از او بهعنوان یکی از طلایهداران پایهگذاری بسکتبال نوین در ایران یاد میشود. آقاکمال خیلی زودتر از دو برادر دیگرش (محمود و رضا) به تیم ملی رسید و کاپیتان هم شد. از این چهره بهیادماندنی به عنوان پدر بسکتبال ایران هم یاد میشود. دقیقاً به همین خاطر بود که وقتی چشم از جهان فروبست، خیلیها برای یتیم شدن بسکتبال گریان شدند. کمال مشحون چهرهای ماندگار در ورزش بسکتبال محسوب میشود که متأسفانه امسال او را از دست دادیم، اما خاطراتش تا ابد برای ما به یادگار باقی خواهد ماند.
حالا که صحبت از ورزش سبد شده، باید یادی هم از مرحوم محمود پورشرفی کنیم. یکی از چهرههای قدیمی بسکتبال که در کمیته آموزش و کمیته تیمهای ملی هم برای مقاطعی صاحب سمت بود و امسال مسافر آسمان شد.
هرکول آسمانی
اما بدون شک و بیهیچ تردیدی، تلخترین اتفاق ورزش ایران در سال ۹۸، از دست دادن یک قهرمان فوق العاده ارزشمند و خوشاخلاق بود. چهرهای که در میان تمام اقشار مردم محبوبیت داشت. تپل دوستداشتنی وزنهبرداری پارالمپیک که با آن چهره فتوژنیک و البته وزنههای بسیار سنگینی که یکی پس از دیگری مهار میکرد، به یکی از محبوبترین ورزشکاران داخل کشور بدل شده بود؛ «سیامند رحمان».
فقط کافی بود مسابقات پارالمپیک یا پاراآسیایی در پیش باشد و سیامند هم یکی از مسافران کاروان ایران تا خیالمان از بابت او راحت باشد و بگوییم: خب، مدال طلای سیامند که حتمیه، نگران بقیه باشیم.
مهرماه سال گذشته وقتی در شب افتتاحیه بازیهای پاراآسیایی جاکارتا او را برای اولین بار و متأسفانه آخرین بار از نزدیک دیدم، برخورد گرم و صمیمانهای داشت. هنگامی که گفتم: آقاشرمنده، خیلی دلم میخواست مسابقه دادنت را از نزدیک ببینم، اما مسافرم و نمیتوانم به سالن بیایم، لبخندی زد و گفت: داداش برو به پروازت برس. من طلا میگیرم. فقط یادتون باشه عکس خندون منو بذارین روی جلد...
و چقدر تلخ شبی که خبر آمد مرد دوستداشتنی ورزش ایران اسیر ایست قلبی شده و ما باید با چشمانی اشکبار، چهره خندان سیامند را روی جلد میگذاشتیم و زیر آن مینوشتیم:
مسافر ابدی
سیامند خیلی زود از جمع ما پر کشید و خندههایش را از مردم ایران دریغ کرد. حالا این سیامند دوستداشتنی سرسفره رحمان مهمان شده و ما باید با حسرت عکسهای همیشه خندانش را تماشا کنیم. کاش قلبت در ایستگاه ایست قلبی نمیایستاد تا ما در پاراالمپیک توکیو حسرت خندههایت را نخوریم.
خداحافظی با کمالالملک ورزشدوست
امسال هنر ایران هم چهرهای بسیار ارزشمند را از دست داد. مردی بزرگ و تکرارنشدنی به نام جمشید مشایخی؛ کمالالملک سینمای ایران که با اهالی ورزش و رسانههای ورزشی هم رابطه بسیار گرمی داشت. هنوز یادمان نرفته در روزهای بیماری ناصر حجازی عزیز، جمشیدخان مشایخی چطور خالصانه به ملاقاتش میرفت و فراموش نکردهایم یادداشت بسیار زیبای او در اولین سالگرد فوت ناصرخان را که به طور ویژه و اختصاصی برای خبرورزشی نوشت. جمشیدخان رفت و آنقدر بامرام بود که قبل از رفتن همه آنهایی که سر ماجرای لیونل مسی به او کنایه زده بودند را ببخشد. مشایخی رفت، اما خاطره حرفهایی که چند روز قبل از رفتن در مورد جهان پهلوان تختی بر زبان آورد حالا حالاها از یادها نمیرود.
خداحافظ کمالالملک، بدرود رضا تفنگچی. اگر در آسمان ناصر حجازی را دیدی، به او بگو دلمان برایت تنگ شده لجباز دوستداشتنی.
مرحومهها
متأسفانه امسال تعدادی از بانوان ورزشکار کشورمان نیز آسمانی شدند. چهرههایی که در ورزش مردان ایران کمتر دیده میشوند و حق مطلب در مورد ایشان ادا نمیشود. راضیه شیرمحمدی عضو تیم ملی تیروکمان معلولان بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت تا حسرت حضور در المپیک توکیو بر دلش بماند. از طرف دیگر، شیما ضیایی آزادی ملیپوش ورزشهای رزمی کشورمان هم طی یک سانحه رانندگی در استان فارس به دیار باقی شتافت تا همتیمیهایش با چشمانی اشکبار در کنار خانواده او، این ورزشکار را تا خانه ابدی مشایعت کنند.
همکاران آسمانی
اما ملکالموت در سالی که گذشت، اصحاب رسانه را هم چند مرتبه سیاهپوش کرد و ما را به مراسم تدفین همکارانی کشاند که بعضی از آنها بر گردنمان حق استادی داشتند. استاد پرویز زاهدی در آخرین روز سال ۹۷ چشم از جهان فروبست تا اهالی رسانه در اولین روزهای امسال در مجلس ترحیم او با یکدیگر عید دیدنی کنند؛ عید دیدنی با پیراهن مشکی. تورجخان لارودی هم در بهار امسال از قید تن رها و همسفر ملائک شد تا از شر درد کهنهای که آزارش میداد، خلاص شود. حتماً این روزها تورجخان در کنار منوچهر لطیف، حسین حصاری و بیژن رویینپور کلی حرف برای گفتن دارد. به این بزرگواران باید مهدی شادمانی را نیز اضافه کرد که تا آخرین لحظه با بیماریاش مقابله کرد، اما سرانجام در خاک عزرائیل نشست.
کوبی دوستداشتنی
برای آنهایی که صبح جمعه قید خواب را میزدند و بیدار میشدند تا برنامه جذاب بسکتبال نوین را ببینند، کوبی برایانت یک اسطوره تمامنشدنی بود. بسکتبالیست کاملی که هنوز هم کسی مرگش را باور نمیکند، اما باید پذیرفت که سقوط هلیکوپتر یکی از بهترینهای تاریخ بسکتبال دنیا را که در ایران هم طرفداران پرشماری داشت، مسافر آسمان کرد. برایانت رفت ولی خاطراتش تا همیشه باقی است. برایانت علاوه بر اینکه ورزشکار بزرگی بود، در امور خیریه نیز فعالیت بسیاری میکرد.
از قلم افتادگان
... امسال هم به پایان رسید و خبر ورزشی به رسم وظیفه اخلاقی سعی کرد تا حق مطلب را در حق مسافران آسمانی ورزش ادا کند. البته بدون شک عزیزانی نامشان در این مطلب سهواً از قلم افتاده که صمیمانه از خانواده آنها طلب عفو میکنیم و امیدواریم این کوتاهی غیرعمدی را به بزرگواری خودشان ببخشند.
ایام به کام، سلامتی تان برقرار و عیدتان مبارک...
بیشتر بخوانید:
فوتبال ایران در سال ۹۸؛ سال سقوط به زیر صفر
استقلال در سالی که گذشت؛ دردسرهای عظیم!
پرسپولیس در سالی که گذشت؛ سال قهرمانی و جنجال؛ قهر و استعفا!