نظرسنجی

بهترین مربی دور برگشت رقابت‌های لیگ برتر؟
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

ستاره این روزهای خط حمله شیاطین‌سرخ دوران کودکی فقیرانه و سختی داشته است.

گزارشی متفاوت از زندگی فقيرانه لوكاكو در دوران کودکی

به گزارش خبرورزشی، «روملو داداش كوچيكمه، هميشه پشتشم. هيشكي نميتونه بهش دست بزنه. كلاً با رفيقام اينطوريام». اين را نيكز كوديمبانا ميگويد؛ در گزارشي كه اسپورت فوت بلژيك درباره زندگي شخصي روملو لوكاكو، مهاجم گرانقيمت منچستريونايتد نوشته، نيكز نقشي اصلي را ايفا ميكند. او با يك متر و 90 سانتيمتر و 90 كيلو وزن، به نظر ميرسد ادعایی مبني بر اينكه كسي جرأت ندارد به رفقايش دست را بزند را كاملاً صادقانه بيان ميكند. نيكز اين روزها دروازهبان تيم يونيون سنت ژيلواز است و به زودي تولد 31 سالگياش را جشن ميگيرد. البته اختلاف سنياش با روملو 24 ساله باعث نشده كه خللي در دوستي اين دو به وجود بيايد. «قبلاً يه آپارتمان تو اندرلشت داشتم. لوكاكو همسايم بود. اونجا با داداشش جردن و بابا و مامانش زندگي ميكرد. همونجا همديگه رو شناختيم. من تو تيم اصلي بودم و روملو تو تيم اميدا بازي ميكرد. زماني كه عددي تو فوتبال نبود روملو رو ميشناختم. با هم سر تمرين ميرفتيم و وقتايي كه خونه تنها بودم، ميومد تو آپارتمان پيش من. وقتي هم به تيم اصلي رسيد، خواستهاش اين بود كه تو رختكن كنار من بشينه. ميخواس من زير پروبالم بگيرمش».

به اندرلشت نميخوردم

قبل از اينكه روملولو كاكو بتواند خودش را به تيم بزرگسالان اندرلشت برساند درباره او شايعات زيادي به راه افتاده بود؛ همه درباره سرعت عجيب و البته هيكل درشتش در تيم صحبت ميكردند. نيكز ميگويد: «چيزاي خوبي دربارش شنيدم. ميگفتن تو تيم جوانان 100 تا گل زده و سوپرقهرماني واسه خودش شده. اولين باري كه ديدمش بهش گفتم پس روملو كه ميگن تويي؟ ببين داداش اينجا حسابي اذيت ميشي. من متولد كنگو بودم و وقتي رسيدم اينجا همه ميگفتن تو شناسنامهام دست بردم و قاچاقيه. فكر نكن چون تو اينجا به دنيا اومدي كسي بهت اين چيزا رو نميگه».

حرفهاي نيكز خيلي سريع به واقعيت تبديل شد چون هر بار كه لوكاكو وارد زمين ميشد شك والدين بازيكنان تيم رقيب و البته سرمربي آنها برانگيخته ميشد و ميخواستند مدارك اين بازيكن چك شود؛ روملو از همه بلندتر و از همه هيكليتر بود و در مقايسه با بازيكنان تيم رقيب سرعتي باورنكردني داشت. در مجموع در 14 سالگي شرايط بدنياش به گونهاي بود كه باشگاه وادار شد از او تست بگيرد تا مشخص شود سن واقعياش چند سال است. خود لوكاكو ميگويد: «از من ابتدا تست سرعت گرفتند و بعد هم من را بردند و يكسري آزمايش و اسكن انجام دادم. ميدانستم البته دليل اين كارها چيست چون در اندرلشت از اين كارها زياد ميكردند به ويژه براي آنهايي كه متولد بلژيك نبودند. به پدرم گفتم: من به اينجا نميخورم».

كودكي سخت

زندگي روملو حداقل دوران كودكياش با مشقت بسيار زيادي طي شده؛ او پسر راجر، مليپوش سابق تيم ملي كنگو بود كه بايد تلاش ميكرد در كودكي دوام بياورد تا به آرزوهاي بلندش برسد؛ هرچند هرگز آن دوران برايش ساده نشد. ادولفين مادر روملو ميگويد: «شرايط زندگيمان در اينجا اصلاً بهتر از شرايطي كه در كنگو، جايي كه بزرگ شدهام، داشتیم، نبود. شوفاژ و سيستم گرمايشي خانهمان كار نميكرد و غذاها را بايد به چهار قسمت تقسيم ميكردم تا بتوانم گرمشان كنم و به بچههايم بدهم. در مدرسه هم بچههايم را مسخره ميكردند چون هميشه كفش و لباسشان پاره بود. واقعاً به هر دري ميزديم نميشد فقير بودنمان را پنهان كنيم».

بعد از اينكه راجر لوكاكو به فوتبالش پايان ميدهد شرايط زندگي براي آنها سختتر هم ميشود. خود روملو ميگويد: «به دو ماه هم نكشيد كه همه چيز تغيير كرد. يادم ميآيد 5 يا 6 سالم بود كه تازه فوتبال را شروع كرده بودم. در آن زمان پدرم تازه از فوتبال خداحافظي كرده بود: تلويزيون در خانه نداشتيم و كلاً برق هم نداشتيم. بعد از آنجا بيرون زديم و به سمت «آنور» رفتيم. ابتدا، پنجرههايمان پرده نداشت. من با مادر و برادرم در طبقه همكف روي زمين ميخوابيدیم و پدرم هم به طبقه پايين ميرفت تا بخوابد. خيلي نااميد و ناراحت شده بودم: مجبور شدم فوتبال را كنار بگذارم چون پدرم نميدانست چطور بايد من را سر تمرين ببرد. مادرم هم درست همان زمانها درگير بيماري ديابت شد و اصلاً وضعيت سلامتياش مناسب نبود. به همين خاطر مجبور شدم چند ماهي پيش خالهام زندگي كنم. وقتي حال مادرم بهتر شد و به خانه برگشت دوباره من هم برگشتم. راستش وقتي پدرم فوتبال را كنار گذاشت، انگار كه ما را وارد يك سياهچال كرده باشند، مردم خيلي راحت گذاشتند ما زمين بخوريم. هنوز هم آن روزها را به ياد دارم».

روزي كه روملو، لوكاكو شد

24 مي 2009 در زندگي لوكاكو تغيير مهمي رخ داد؛ ليگ بلژيك يك فينال هيچكاكي را تجربه ميكرد. در جوي ديوانهكننده استاندارد يك بر صفر پيش افتاد و آماده ميشد تا دومين قهرماني متوالياش را جشن بگيرد. اريل ياكوبس، مجبور شد آخرين سلاحش را در دقايق پاياني رو كند: روملو لوكاكو. جوان بالغي كه به زحمت 16 سالش ميشد خيلي سريع صاحب توپ شد، پايش را به سرعت روي توپ چرخاند، مدافع رقيب را محو كرد و توپ را روي دروازه فرستاد. جادوي تازهاي شكل گرفت و اسم او خيلي خيلي سريع ورد زبانها شد. او سريعتر از ونسان كمپاني، تبديل به ستاره نسل جوان فوتبال بلژيك شد. رسانهاي شدن نام لوكاكو كافي بود تا افرادي كه به او حسادت ميكردند يا نفرت ميورزيدند هم تعدادشان بيشتر شود ولي او كمتر از دو سال از مطرح شدنش به تيم رؤياهايش يعني چلسي پيوست؛ اين انتقال فرصت خوبي بود تا منتقدان لوكاكو رو شوند و بيرحمانه به او حمله كنند. شايد يكي از دلايلي كه روملو هنوز هم دوستان زيادي ندارد همين باشد. اين بازيكن ميگويد: «نيازي ندارم آدمهاي زيادي اطرافم باشند؛ فقط مادرم، برادرم و دوستان كودكيام. به بيش از اين نياز ندارم». خيليها سعي كردند خودشان را به زور به لوكاكو بچسبانند و او را دوست خودشان جلوه دهند ولي روملو مانع انجام همه اين كارها شد. او به تنهايي و همين چند دوستش عادت كرده بود و حتي رابطهاش با پدر هم مدتها بود شكرآب شده بود.

فوتبال بدون الكل

حالا اين روزها هم كه روملو به بروكسل برميگردد هميشه اطرافش را همان دوستان قديمي گرفتهاند ولي ميدانند براي جشن گرفتن با روملو نبايد زياد سراغ نوشيدنيهاي الكلي بروند. لوكاكو ميگويد: «يك بار در زندگيام الكل را تست كردم و معدهام را سوزاند. به خودم گفتم در اين نوشيدني شيطان است و نميتوانم بخورم». نيكز، دوست قديمياش هم ميگويد: «اصلاً اهل بيرون رفتن هم نيس. اگه ما باشيم با هم ميريم اگه نه كه ميگيره ميخوابه. كلاً خودشه، خوابش و سه وعده غذايي كه تو روز ميخوره».

تشنه موفقيت

مربيان تيمهاي پايهاي اندرلشت كه مدتي با روملو كار كردهاند ميدانند او چه ديوانگي براي گلزني دارد. آرنولد ريزنبرگ يكي از آن مربيانی است كه ميگويد تشنگي او براي رسيدن به موفقيت را در هيچ بازيكن ديگري نديده است. البته عشق لوكاكو به فوتبال و انجامش تحت هر شرايطي هم مثالزدني است. او بعد از هر جلسه تمرين هم ميخواهد ساعتها با توپ كار كند. نيكز ميگويد: «روملو تو اندرلشت پدرمو درآورد! بعد از تمرين خسته و كوفته ميشدم، حالا كلاً هم دروازهبان بهدردبخوري نبودم؛ بابا من دروازهبان سي و دوم تيم بودم! ولي بعد از تمرين تازه بايد ميرفتم وايميستادم تو گل تا آقا روملو تمرين گلزني كنه. دروازهبان بهدردبخورا رو انتخاب نميكرد و فقط ميخاس حال منو بگيره. منم كه نميتونستم بهش نه بگم. پا ميشدم باهاش ميرفتم». لوكاكو البته علاقهاي هم به بسكتبال دارد؛ ستاره مورد علاقهاش كوبي برايانت است و حتي براي بازي در تيم دسته سومي در ليگ حرفهاي بسكتبال هم انتخاب شد ولي او حواسش به جاي ديگري بود. نيكز ميگويد: «اون موقعها كه تو اندرلشت بوديم همش با من درباره چلسي حرف ميزد و درباره دروگبا ميگفت. يه روز بهش گفتم داداش بيخيال اينجا اندرلشته نه چلسي. ولي 6 ماه بعدش، رفت با چلسي قرارداد بست و اومد بهم گفت ديدي نيكز، زندگي همينه، يعني اينكه مصمم باشي.»

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

بهترین مربی دور برگشت رقابت‌های لیگ برتر؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی