۰
چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۴
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

جوانمردی نه این باشد که چون برق، به شب بر کاروان یک دم درخشی؛ جوانمردی بود آن دم که چون ابر، به کشت جانِ سائل آب بخشی

قلم شما| کشتی‌بانِ کُشتی و زمین سوخته

یک. نحوۀ کشتی گرفتن رسول خادم، با کشتی‌گیران دیگر خیلی تفاوت داشت. وقتی خادم کشتی می‌گرفت تقریباً همه علاقه‌مندانِ آشنا به کشتی، از پیروزی او مطمئن بودند، فقط تماشا می‌کردند تا ببینند که او چطور حریفش را شکست می‌دهد. در المپیک آتلانتا بعد از اینکه خادم برای دو سال پیاپی قهرمان جهان شده و خادارتسف بزرگ را شکست داده بود، با کشتی‌گیری به نام اسلام بایراموف روبرو شد. تا پیش از آن، بایراموف عنوان چشمگیری در دنیای کشتی نداشت و توقع می‌رفت که خادم به‌سادگی و با اختلاف زیاد او را شکست دهد. خادم اما در یک فعل‌وانفعال در اوایل کشتی گیر افتاد و روی پل رفت. اگرچه در ادامه، او با حملات بی‌محابا نتیجه را جبران کرد و حریف را شکست داد، ولی با توجه به سبک مطمئن و خاص کشتی او، عجیب بود که چطور خادم در عرصۀ بزرگی مثل المپیک مرتکب چنین اشتباهی شده است.

دو. وضعیت رویارویی ورزشکاران ایران و اسرائیل سال‌هاست که این‌گونه است. از همان مسابقات جهانی ۱۹۸۳ که بیژن سیف‌خانی  فرنگی‌کار ایرانی که با حریفی از اسرائیل کشتی گرفت و مصطفی داودی رئیس وقت سازمان تربیت‌بدنی دستور داد که کل تیم کشتی آزاد، بدون کشتی گرفتن به کشور بازگردند، این روند ادامه یافته است. البته متعاقباً این مسئله عمیق و عمیق‌تر شده است. در المپیک ۲۰۰۴ آتن، آرش میراسماعیلی، پرچم‌دار ایران، از دیدار با حریف اسرائیلی سرباز زد. ناگفته پیداست که این اقدام در همان زمان هم حواشی زیادی به وجود آورد و حتی ژاک روگ، رئیس وقت کمیته بین‌المللی المپیک (به تعبیری نفر اول ورزش دنیا)، خواستار توضیح مهندس هاشمی‌طبا شد و ایشان هم به طریقی سروته قضیه را هم آورد. در موضوع اخیر که باخت عمدی علیرضا کریمی، بازخواست نهادهای ورزشی بین‌المللی را درپی داشته، تا قبل از واکنش‌های آقای خادم و نوشتن نامه‌های سرگشاده و قهر و استعفاهایی مکرر، هنوز مسئله تا بدین حد بولد نشده بود و اساساً مسئله چندان عمیق به نظر نمی‌رسید. درواقع نهادهای بالاسری اداره‌کننده ورزش جهان، توجه زیادی به مسابقاتی در حد و اندازه امیدهای جهان نداشتند و موضوع نهایتا منحصر به فدراسیون جهانی کشتی می‌شد.

سه. سال‌هاست که ورزش ما به لطایف‌الحیل توانسته این موضوع را مدیریت کند و تنها صدای مخالفی باشد که در جهان ورزش علیه رژیم صهیونیستی به گوش می‌رسد. برخلاف نظر آقای خادم که در مصاحبه خود بیان داشته‌اند «غیر از خود ورزشکاران اسرائیلی، کسی در دنیا متوجه نمی‌شود که چرا ورزشکاران ایرانی در برابر نمایندگان اسرائیل مبارزه نمی‌کنند و در نتیجه، نه در ابعاد بین‌المللی برد لازم را دارد و نه در داخل تأثیرگذاری گذشته را»، نگارنده عقیده دارد که با توجه به پوشش وسیع رویدادهای ورزشی در سطح جهان و این نکته مغفول و بسیارمهم که «حواشی مسابقات اغلب بیشتر از متن مورد توجه قرار می‌گیرند»، این اقدام بر تضعیف مشروعیت اسرائیل مؤثر بوده است. البته اذعان دارم که سنجش این گزاره، نیازمند انجام پژوهش‌های طولانی‌مدت و دقیق است.

چهار. موضوع ارتباط ورزشی ایران و اسرائیل تا قبل از ورود شدید و غلیظ آقای خادم به آن، همواره بحث‌برانگیز بوده، ولی هیچ‌گاه تا بدین اندازه داغ نشده بود. تقریباً همه افراد داخلی و خارجی دخیل در ورزش، از این قضیه خبر داشتند و کج دار و مریز با آن کنار آمده بودند. رسول خادم به زیبایی اشاره کرده که گاهی اوقات، ایستادن در نایستادن است. کاش ایشان به این نکته هم توجه می‌کرد که گاه دفاع نکردن، بهتر از بد دفاع کردن است. این چگونه حمایتی از حقوق ورزشکاران است که نتیجه آن، سرنخ دادن به حریفان، برای تمرکز کردن بر محرومیت کشتی ایران و لطمه زدن به منافع ورزشکاران است؟ حتی با یک جست‌وجوی ساده به زبان انگلیسی درخصوص مسابقاتی که در سال‌های اخیر برگزار شده می‌توان دریافت که رژیم صهیونیستی به‌ندرت با تیم کامل در مسابقات شرکت کرده و در بسیاری از مسابقات، اصلاً حضور نیافته است. آیا اظهارات آقای خادم، سرنخ را به آن‌ها نشان نمی‌دهد و آنان را تحریک نمی‌کند که زین پس به طریق دیگری عمل کنند؟ به‌ویژه اینکه براساس اظهارات جناب مهندس هاشمی‌طبا، نماینده اسرائیل در IOC متولد تهران است و با زبان فارسی به‌خوبی آشناست و خیلی راحت می‌تواند به اطلاعات و اتفاقات ورزش ایران دسترسی پیدا کند. مَثَل رفتار ایشان، همان داستان معروف سعدی است که گفت «یکی بر سر شاخ بن می‌برید». بدون تردید پس از این قضایا، نه‌تنها رژیم صهیونیستی، بلکه همه کشورهای رقیب ایران در رشته‌های مدال‌آور قادر خواهند بود از این مسئله سوءاستفاده کنند و به ما آسیب بزنند. باید امیدوار باشیم که بعدها شرایط به‌گونه‌ای رقم نخورَد که این موضوع منجر به گرفتاری بیشتر ورزش ایران شود، زیرا نتیجه هرچه که باشد، خادم یقینا با واکنش‌هایش به تناظر در آن سهم دارد. ما با بی‌مبالاتی خود، آپشنی را در اختیار دیگران قرار داده‌ایم که عنداللزوم بتوانند از آن استفاده کنند. کما اینکه بلافاصله پس از استعفای خادم، برخی مقامات کشتی روسیه اعلام کردند که این جریمه چندان سنگین نبوده و خواستار این شدند که کشتی ایران هم از حضور در میادین بین‌المللی محروم شود. به‌عنوان یک حکایت عبرت‌آموز، بحث را به موضوعِ در چاه کردن یوسف ارجاع می‌دهم. هنگامی که یعقوب پیامبر قصد داشت به برادران یوسف هشدار دهد تا از او مواظبت کنند به آن‌ها گفت که مراقب باشید گرگ او را نخورد. تعبیر من این است که شاید برادران یوسف هرگز به این نکته فکر نکرده بودند که می‌توان از بهانه‌ای مثل «دریده شدن توسط گرگ» برای حذف برادر استفاده کرد، ولی یعقوب خود با گفتن این جمله، راهکاری پیش پایشان قرار داد و شد آن‌چه شد.

پنج. موضوع رویارویی ورزشکاران ایران و اسرائیل تابه‌حال با روش‌هایی مثل ارائه گواهی پزشکی حل شده بود که البته به هیچ عنوان نمی‌توان آن را راهکار بهینه دانست. خادم به زعم خود با اقدامات اخیرش به دنبال حل موضوع به شکل اساسی بوده است. با شناختی که از او به‌عنوان یک فرد مذهبی وجود دارد، ایشان حتماً به‌خوبی می‌دانند که انتخابِ بین دو یا چند گزینه، همواره دغدغه بشر بوده و خواهد بود. اصولا سراسر زندگی انسان‌ها، مملو از دوراهی‌های اخلاقی‌ای است که ناگزیر باید بین «کارِ درست» و «کارِ پرمنفعت» یکی را انتخاب کنند. پرسش اینجاست که سود حاصل از کشتی گرفتن با نماینده رژیم صهیونیستی، در مقایسه با پیامدهای منفی حاصل از تأیید این رژیم، چقدر ارزش دارد؟ آیا در این مقطع زمانی، حضور یافتن ورزشکاران در عرصه‌ای که یک سوی آن نماینده اسرائیل است، خود به معنای تأیید ضمنی کودک‌کشی‌ها و جنایات آنان نیست؟

شش. زمانی بود که هندوها دست به قتل عام مسلمان می‌زدند. به دنبال آن، گاندی اعتصاب غذا کرد. بعدها گاندی به خاطر حمایت از مسلمانان، در مقابل سرکوب‌گری هندوهای افراطی ترور شد و جان خود را از دست داد، حال آن‌که می‌دانیم مسلمانان، هم‌کیش او نبودند. از این دست مثال‌ها در طول تاریخ بشر فراوان است، کسانی که برای حمایت از مظلوم و ایستادن در مقابل ستمگر، هزینه داده و گاه حتی آسایش و راحتی را از خود سلب کرده‌اند. در تاریخ ورزش هم مثال‌های زیادی در زمینه ایفای نقش اجتماعی و سیاسی توسط ورزشکاران وجود دارد. محمد علی (کاسیوس کلی) به دلیل مخالفت با جنگ ویتنام، تمام مقام‌های قهرمانی بوکس خود را از دست داد، مجوز بوکس او لغو شد و به ۵ سال زندان محکوم گشت.

هفت. سوال این‌جاست که پیروزی در ورزش تا چه میزان حائز اهمیت است؟ آیا کسب یک مدال، به تقویت شدن رژیمی با مختصات رژیم اسرائیل می‌ارزد؟ آیا مقابله با کسانی که دست به کشتار انسان‌های بی‌گناه می‌زنند (که به تعبیر امام علی حداقل در خلقت با ما برابرند) و یا در مسیر تلاش برای راه‌اندازی جنگ علیه کشورمان چنان سمج و پی‌گیرند که به خاطر آن حتی دشمنی دیرینه خود با عربستان سعودی را کنار گذاشته‌اند، وزن و اهمیتی کمتر از شادی حاصل از یک قهرمانی زودگذر دارد؟ هراندازه خوشبین باشیم هم نمی‌توانیم سهم تلاش‌های مداوم و شبانه‌روزی اسرائیل را در وضع تحریم‌های موجود علیه کشورمان نادیده بگیریم. هنوز خاطرمان هست که چطور نتانیاهو با کاریکاتوری که از برنامه اتمی ایران در سازمان ملل کشید، در تصویب قطعنامه‌ها و بروز شرایطی نقش ایفا کرد که دراثر آن، هموطنان ما حتی برای پیدا کردن یک داروی ساده برای فرزندانشان به تنگنا افتاده بودند.

هشت. رسول خادم گفته که «شورای امنیت ملی موضع رسمی ایران را به IOC اعلام کند»، یعنی با IOC صحبت کنیم و بگوییم که ما اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسیم و با این کار، از بلاتکلیفی خلاص شویم. ایشان احتمالاً مخاطب را بی‌اطلاع فرض کرده‌اند. اگرچه همیشه سیاست در ورزش دخالت داشته، ولی اعلان صریح و رسای این موضوع، در طول تاریخ بی‌سابقه بوده است. این اقدام، برهان قاطع و دستاویز محکمی را در اختیار مخالفان قرار می‌دهد تا کل ورزش ایران را تعلیق کنند. جای تعجب بسیار است که فردی با سوابق مدیریتی خادم، چنین بحثی را مطرح می‌کند. نقل است که هنگام به دار آویخته شدن منصور حلاج، همه خلایق به سویش سنگ انداختند. حلاج از اصابت سنگ‌ها ناله‌ای نکرد، تا اینکه شبلی، عارف بزرگ کلوخی به سویش پرتاب کرد و حلاج ناله سرداد. گفتند چگونه است که این همه سنگ بر تو اصابت کرد و هیچ نگفتی، ولی با یک کلوخ شبلی چنین به درد آمدی؟ گفت آنان که سنگ می‌انداختند نمی‌دانستند که من چه می‌گویم، ولی شبلی می‌دانست حقیقت چیست. طرح چنین موضوعی از فرد باتجربه‌ای مثل خادم بعید بود.

نه. علی‌رغم کاستی‌ها و کمبودهای مالیای که ورزشکاران ممکن است با آن مواجه شوند و لزوم توجه به آینده و معیشت آن‌ها، بایستی اذعان کنیم که به ورزشکارانی که از رقابت با نماینده اسرائیل صرف‌نظر می‌کنند معادل (و گاه بیشتر از) کسانی که به مدال طلا دست می‌یابند پاداش داده می‌شود و به نوعی زحمات این ورزشکاران بی‌پاسخ نمی‌ماند و جبران می‌شود. در این زمینه مواردی وجود داشته که از قهرمانی که با حریفش مبارزه نکرده به نحو بسیار شایسته‌تری قدردانی شده است. به‌عنوان یک نمونه، باتوجه به سوابق جودوی ایران در بازی‌های المپیک، کارشناسان عقیده داشتند که کسب مدال در المپیک آتن توسط آرش میراسماعیلی دور از تصور است، ولی پس از حذف او از بازی‌های المپیک ۲۰۰۴ آتن دراثر عدم رویارویی با ورزشکار رژیم صهیونیستی، با جوایز و پاداش‌هایی کاملاً همسان با دو قهرمان دیگری که مدال طلای المپیک را به دست آوردند از او تقدیر شد. در مورد اخیر هم، عالی‌ترین مقامات کشور از علیرضا کریمی و خانواده ایشان دیدار کردند و مسئولان ورزش نیز هدایای مادی به نسبت درخوری را برای او درنظر گرفتند.

ده. افرادی که کمی با عرصه دیپلماسی و روابط بین‌الملل آشنا هستند می‌دانند که در عالم سیاست، کوچکترین حرکات و واکنش‌ها (حتی ژست‌های بدنی و میمیک صورت) تا چه میزان مورد تفسیر قرار می‌گیرد. مثلاً مصافحه ساده آقای دکتر ظریف با عادل الجبیر در اجلاس همکاری‌های اسلامی، سروصدای رسانه‌ای زیادی به پا کرد و سلام‌علیکی که شاید اتفاقی و بدون برنامه‌ریزی قبلی بود را رسانه‌ها به‌عنوان «گشایش فصل جدیدی از روابط بین ایران و عربستان» تعبیر کردند. برای اینکه بهتر بتوانیم پیامدهای رقابت یک ورزشکار ایرانی با حریف اسرائیلی را درک کنیم لازم است به تأثیرات آن بر مبارزانی که جان خود را بر کف دست گرفته و در مرزهای لبنان و سوریه در حال جان‌فشانی هستند بیندیشیم. و یا دست‌کم به مردمان آزاده‌ای از اقصی نقاط گیتی فکر کنیم با این رژیم مخالف اند (که البته تعداد آن‌ها کم هم نیست) و با دل و زبان با مواضع کشور ما هم‌دلی می‌کنند.

یازده. اصطلاحی از جلال آل احمد دیده‌ام به نام تواضع‌فروشی؛ به این معنا که گاهی اوقات انسان‌ها تواضع و فروتنی به خرج می‌دهند تا بزرگ‌تر شوند. ناگفته پیداست که چنین تواضعی، تا چه میزان تصنعی است و از ذات عمل به دور است. دل‌سوزی کردن برای کشتی و ادعای حمایت از آن، در عین استعفا دادن و خالی کردن پشت ورزشکاران زحمت‌کش و مظلومی که از پیچیدگی‌های دنیای سیاست سر درنمی‌آورند، ولی به درایت افرادی مثل خادم دل خوش کرده‌اند تا در مسابقات مختلف، از حق و حقوقشان دفاع کند، هرگز کاری پهلوانانه و درخور ستایش نیست. واکنش‌های اخیر آقای خادم با هر هدفی که باشد، از دغدغه‌مندی برای کشتی و کشتی‌گیران خالی است، اگرچه ایشان در سطح ادعا می‌کنند که هدفشان این است که قهرمانان ما به حقشان برسند، ولی با نگاهی عمیق می‌توان پیش‌بینی کرد که حاصل و نتیجه کار، مغایر با خواسته ایشان خواهد بود. بهتر بود آقای خادم به سرنوشت ورزشکار نخبه‌ای مثل حسن یزدانی هم فکر می‌کردند که همه قدرت‌های کشتی دنیا را چنان درمانده کرده که هیچ راهکاری برای غلبه بر او بر روی تشک کشتی به ذهن‌شان نمی‌رسد.

دوازده. رسول خادم در نامه‌ها و بیانیه‌های اخیر، دیگران را مدام دعوت به شجاعت و صراحت کلام می‌کند، چه خوب است که به‌جای کلی‌گویی، به‌طور مشخص و با درنظر گفتن جمیع عوامل ملی، بین‌المللی، سیاسی، مذهبی و.. بیان کنند که ورزش ما باید چه سیاستی را در هنگام رویارویی با ورزشکاران رژیم صهیونیستی اتخاذ کند؟ اساساً آیا ایشان راهکار روشن و شفافی برای حل این مشکل دارند؟

سیزده. علی‌رغم توقعات آقای خادم، اینکه مسئله رویارویی ورزشکاران ایران و اسرائیل با چنین پیشینهای، از طریق پادرمیانی و مداخله مسئولان ورزش حل شود خام‌اندیشی است. از سوی دیگر، بیانیه دادن، استعفا، و کشاندن بحث به سطح جامعه، موج‌های مثبت و منفی را شکل می‌دهد، فضا را قطبی می‌کند، امکان حل‌وفصل قضیه به شیوه‌های معقول را از بین می‌برد، و جز بغرنج‌تر کردن قضیه، کمک دیگری به حل آن نمی‌کند. هرچند رسول خادم در مصاحبه‌های بعدی خود سعی داشته مسئله را به ناراحت بودن از رفتارهای برخی مسئولان ورزشی کشور تقلیل دهد، ولی بعید است او نداند که تصمیم‌گیری در رابطه با این مسئله، چند سرو گردن بالاتر از حیطه اختیارات مسئولان ورزشی است.

چهارده. ناراحتی و کدورت خادم از عدم پاسخ‌گویی و مسئولیت‌گریزی برخی مدیران ورزش کشور کاملاً قابل درک است. متأسفانه عرصه مدیریت کشور مملو از افرادی است که فقط به دنبال حفظ صندلی خود هستند. آن‌ها در هنگام موفقیت‌ها سینه سپر می‌کنند و در موقع شکست، مخفی می‌شوند. از مسئولان ورزش کشور توقع می‌رفت که رسول خادم را تنها نگذارند و به‌جای سکوت عافیت‌طلبانه، به دغدغه‌های او توجه کنند.

همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی | نگهی به خویشتن کن که توهم گناه داری

پانزده. رسول خادم فردی است بسیار پرکار، دقیق و کم‌اشتباه. جامعه کشتی و حتی ورزش ایران، کمتر شخصیتی با ویژگی‌های او را به خود دیده است. ولی انسان‌های بزرگ گاه ممکن است مرتکب اشتباهات بزرگی شوند. نقطه‌ضعف او این است که متأسفانه چندان با کسی مشورت نمی‌کند و به رأی و عقیده خودش بیش از حد متکی است. در مورد اخیر، خادم علی‌رغم وقار همیشگی، واکنش‌هایی از خود نشان داد که از او بعید می‌نمود. این واکنش‌ها، دوست داشته باشیم یا نه، حساسیت‌ها را نسبت به ورزش ایران تشدید کرده است. گاهی اوقات سکوت سنجیده و به‌جا، خیلی موثرتر از گفتن و عمل کردن است. بهتر بود خادم به‌طور خصوصی با کسانی که در این رابطه تصمیم‌ساز هستند مذاکراتی انجام می‌داد و با توجه به اشرافی که به شرایط کشور و همچنین، مقررات ورزش بین‌الملل دارد، سعی می‌کرد به بهترین راهکار عملی دست پیدا کند. حتی اگر این کار امکان‌پذیر نبود هم نیازی به این مقدار سروصدا نبود. وزیر محترم امور خارجه، جناب آقای ظریف در جایی اشاره کرده‌اند که ممکن است برای نوشتن یک توییتِ دو خطی یک روز وقت بگذارم و حتی از کسانی در داخل و خارج از کشور مشورت می‌گیرم. ای‌کاش خادم هم قبل از هرگونه اقدام، موضوع را با افراد کاردان، دل‌سوز و آشنا با روابط بین‌الملل (مثل محمدجواد ظریف) مطرح می‌کرد تا بهترین تصمیم در این رابطه اتخاذ شود.

شانزده. آقای خادم ابتدا از هیئت رئیسه فیلا استعفا داده و سپس، در بیانیه‌ای از دستگاه ورزش و دیپلماسی کشور استمداد طلبیده‌اند که کاری بکند. وقتی ایشان که خود نماینده ایران و به‌اصطلاح «آدمِ ما» در فیلا هستند استعفا می‌دهند، چطور از کسانی که بیرون از گود هستند توقع اجرای فن لنگ دارند؟ این کار امکان‌پذیر نیست. متأسفانه باید اذعان کنیم که رسول خادم با استعفای خود، فرصت و امکان به‌کارگیری ابزار دیپلماسی را از ورزش ایران گرفته است.

هفده. معروف است که شاه‌تهماسب صفوی در ابتدای حکومت خود و درحالی‌که هنوز اقتدار چندانی نداشت، در مقابل خود، رقیب قدرتمندی مانند سلطان سلیمان قانونی را می‌دید. هنوز اقتدار شاه صفوی کامل نشده بود و فقط تعداد قلیلی نیرو جمع‌آوری کرده بود که سپاه چند ده‌هزارنفری سلطان سلیمان به ایران حمله کرد. شاه‌تهماسب هر سرزمینی که به تصرف عثمانیان درمی‌آمد را به آتش می‌کشید تا فقط یک زمین سوخته به‌جا بماند و مانع از ماندن آنان شود. شرایط امروز کشتی ایران را می‌توان به زمین سوخته تشبیه کرد. امروز می‌بینیم تیم‌های کشتی ما دچار افت شده‌اند، موفقیت‌های یک سال اخیر ما چشمگیر نبوده (ما نتوانستیم در آزاد و فرنگی قهرمان آسیا شویم) و نارضایتی در بین اهالی کشتی بالا گرفته است. همه این‌ها در کنار بولد شدن عدم رویارویی کشتی‌گیران ایرانی با ورزشکاران رژیم صهیونیستی، این پتانسیل را دارد که لطمه بسیار بزرگی به ورزش کشور بزند. آقای خادم بعد از به وجود آمدن این حواشی و مشکلات تقریباً لاینحل، استعفا داده‌اند و به تعبیری می‌توان گفت که زمین سوخته برجا گذاشته‌اند.

هجده. سهم رسول خادم در موفقیت‌های کشتی در سال‌های اخیر غیرقابل‌انکار است. کشتی ما در دوره او (به‌جز در یک سال و نیم اخیر) در همه سطوح و رده‌های سنی، کامیاب و موفق بوده است. بااین‌حال نباید این نکته را از نظر دور داشت که در دوره مدیریت خادم، بیشتر افراد متخصص و کاربلد، از فدراسیون دور شدند. خادم اجازه رشد افراد مستعد و توانمند را در اطراف خود نداده است. در دوران مدیریت او، صداهای منتقد به اشکال مختلف (و البته هنرمندانه) خاموش شدند و برخی افراد که می‌توانستند به کشتی کمک کنند ترجیح دادند در حوالی آن آفتابی نشوند. با وجودی که عرصه کشتی ایران هیچ‌گاه خالی از افراد توانمند و نخبه نبوده، ولی انحصارطلبی و عدم پشتوانه‌سازی مدیریتی (که تقریباً همه منتقدان دل‌سوز کشتی به آن اذعان دارند) کار را به‌جایی رسانده که امروز پس از استعفای خادم، شرایط به‌گونه‌ای است که به نظر می‌رسد هیچ‌کسی قادر نباشد به‌جای او، سکان کشتی ایران را در اختیار بگیرد.

نوزده. اگر خادم بر استعفای خود اصرار داشته باشد می‌توان اقدام او را این‌گونه تفسیر کرد که خادم با آگاهی و وقوف به سرنوشتی که در انتظار کشتی است، فاتحانه و همانند یک «دانای کل» کنار کشیده و البته به تعبیر خودش، «ماندن به هر قیمت» را برنگزیده است. او به‌خوبی می‌داند که با شرایط موجود که تقریباً همه پل‌های پشت سر خراب شده، امکان موفقیت کسی که بعد از او می‌آید چندان بالا نیست.

بیست. رسول خادم همواره فردی بوده متصف به اصول جوانمردی. کسی از او بی‌اخلاقی ندیده یا حرف ناروایی نشنیده است. سال‌هاست که خادم را با تختی مقایسه می‌کنند. اقدام او برای استعفا، از ابتدایی‌ترین اصول جوانمردی به دور است. ضروری است که متولیان ورزش، استعفای او را نپذیرند. خادم باید بماند، کمی از بار مشکلات کم کند، کشتی را از این حالت نزولی خارج کند، و مهمتر از همه، استعدادهای کشتی ایران را رها نکند (به‌ویژه در مسئله اخیر که مشکل به سطح بین‌المللی کشیده و به آن دامن زده شده است). علی‌رغم انتقاداتی که نسبت به حافظه تاریخی بلندمدت ما ایرانیان وجود دارد، ولی همان‌گونه که موفقیت‌های سابق کشتی به حساب خادم نوشته شده، تلاش‌ها و پای‌مردی ایشان در آینده هم از نگاه افراد دقیق و باانصاف دور نخواهد ماند. در مجمع انتخاباتی فدراسیون کشتی که اخیراً برگزار شد، همه ذی‌نفعان کشتی (روسای هیئت‌ها، نمایندگان ورزشکاران، مربیان، داوران و به‌طورکلی، همه جامعه کشتی) به اتفاق، رسول خادم را فرد مقبول و اصلح برای اداره کشتی ایران، آن هم به مدت ۴ سال دانستند (و نه چند ماه). به دور از انصاف است که ایشان به‌سادگی این اعتماد را نادیده بگیرد، برود و پشت سرش راهم نگاه نکند.

جوانمردی نه این باشد که چون برق | به شب بر کاروان، یک دم درخشی
جوانمردی بود آن دم که چون ابر | به کشت جانِ سائل، آب بخشی

 

* ارسالی از کیوان شعبانی‌مقدم، عضو هیئت علمی دانشکده تربیت‌بدنی دانشگاه رازی کرمانشاه و نویسنده کتاب سیاست و روابط بین‌الملل در ورزش

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی