خبرورزشی/ اردشیر لارودی: ۱- تفاوتها اینجاست که معلوم میشود. برتریها به این ترتیب است که خود را مینماید. در یک حرکت ساده، در یک ملاقات بدون دل دل.
خبر خوب را که شنیدیم، انگار باری از روی سینهمان برداشته شد.
خبر از وفای به عهد. خبر از بهجا آوردن تعهد اخلاقی و قرار قلبی. خانواده منصور و خاندان ناصر، مهمان داشتند. مهمانانی که اهل خلف وعده و فراموشکاری مصلحتی نبودند. مهمانانی که خود اهل خانه بودند. مهمانانی که رفته بودند برای وصل.
زنگ در خانه بزرگان همیشگی استقلال را هیئتمدیره به صدا درآورد. بیتکلف و ساده. با خونی در جان و غمی در چشم.
با زبان پوزش، با زبان عذر که ما دیر رسیدیم و شما بر ما ببخشایید که یادگاران ابدی استقلالید. که ما، مدیون پورحیدری و حجازی هستیم و خواهیم بود.
انگار که روح منصور با خوشرویی، حی و حاضر بود. گویا که روح ناصر با مهر همیشگی و دقت خاص خود، بر همه چیز نظاره میکرد.
ممنون آقای فتحی. سپاسگزاریم هیئتمدیره استقلال. کاری کردید که از شما باید سر میزد. حرکتی را آغاز نمودید که برکاتش دیرپا خواهد بود و نمادین خواهد شد. تجسم عشق و مجسمه محبت.
رسول بودن و خادم شدن
۲- رسول خادم کاری کرد که انجامش وقتی از رسول کشتی سر میزند، دو چندان زیباتر مینماید و ده برابر مهمتر میشود.
خانواده کشتی، که با همه بزرگی اش خود را کوچک این ملت و این مردم میخواند، خیلی زود و خیلی قشنگ به قول خود وفا کرد.
مدالآوران کشتی، چه آزادگیران و چه فرنگیکاران، سهم خود را بابت تمام زحماتی که متحمل شدند دریافت کردند.
وارد بحث کمی این ماجرای نیکو و نیکعهدانه نمیشویم، که مهم درجه اول بجا آوردن وعده نهاده شده، در اولین فرصت و در اولین گامهای پس از قهرمانی بود.
کشتی، باب جدیدی را گشود. رسول فصل تازهای را باز کرد. بهای قهرمانی را، بهموقع و بههنگام پرداختن.
خوشوعده و خوشصورت؛ نه طلبکار و نه بدهکار؛ سر وقت؛ داغ داغ؛ در گرماگرم دلپذیر قهرمانی و بوییدن هوای جاننواز پهلوانی.
رسم قهرمانی و قهرمانپروری همین است. قبل از آنکه عرق قهرمانی سرد شود. قبل از آنکه فشار زندگی، فشار بیامان خود را آغاز کند.
الگوی همیشگی:
ایران-پرتغال، با همان شدت
۳- ورزشگاه ملی تاشکند، بازی با ازبکستان یا بازی برابر ازبکستان.
از این دیدار چه میخواهیم؟ جواب به چیستی مسابقه امروز، از چه جنس و از کدام قماش است؟
میرویم بازی کنیم که بازی کرده باشیم؟ برای نباختن راهی تاشکند شدهایم یا هوای بردن داریم؟
چرا همیشه با ازبک ها؟ چه خیریتی در این بازی هست؟ نکند مقابله اول با ازبکستان، برای ما شگون دارد؟ نکند اینان را «قدمخیر» خود میدانیم؟
بهراستی که چرا با فوتبال امروزی و با تیمی سختگیرتر، خود را نمیسنجیم؟ از این نوع سنجههای تکراری و سنجشهای بیفشار و کموزن، چه روزی باید دست برداشت؟
با آرژانتین بازی نکنیم که با ازبکستان و مربی آرژانتینی اش-هکتور کوپر- پنجه در پنجه بیندازیم؟
از بازی امروز چه میخواهیم؟ مهارتهای تاکتیکی؟ انضباط حرکتی؟ دفاع کردن در خانه حریف؟... و یا چه؟
چه کسانی را به بازی خواهیم گرفت؟ جوانترها را یا باتجربهترها را؟
از این آزمایش، به سود جام ملتهای آسیا چگونه استفاده خواهیم کرد؟
مشکل خلق فرصت گل را، چگونه در حلش خواهیم کوشید؟
وارد کردن ضربه آخر و استفاده از پاسهای نهایی را چگونه وارد دایره مهارتهای فردی و گروهی خود خواهیم نمود؟
در ترکیبسازیهای تهاجمی به لطف بازی با ازبکستان و تمرینهای لازمه، چقدر موفق عمل مینماییم؟
حرف آخر، همان حرف اول: از این دیدار و این پیکار چه میخواهیم؟ ادای تکلیف یا بازی هدفمندی مثل ۱۵ و ۲۰ دقیقه آخر نبرد با پرتغال در جام جهانی.
خبر خوب را که شنیدیم، انگار باری از روی سینهمان برداشته شد.
خبر از وفای به عهد. خبر از بهجا آوردن تعهد اخلاقی و قرار قلبی. خانواده منصور و خاندان ناصر، مهمان داشتند. مهمانانی که اهل خلف وعده و فراموشکاری مصلحتی نبودند. مهمانانی که خود اهل خانه بودند. مهمانانی که رفته بودند برای وصل.
زنگ در خانه بزرگان همیشگی استقلال را هیئتمدیره به صدا درآورد. بیتکلف و ساده. با خونی در جان و غمی در چشم.
با زبان پوزش، با زبان عذر که ما دیر رسیدیم و شما بر ما ببخشایید که یادگاران ابدی استقلالید. که ما، مدیون پورحیدری و حجازی هستیم و خواهیم بود.
انگار که روح منصور با خوشرویی، حی و حاضر بود. گویا که روح ناصر با مهر همیشگی و دقت خاص خود، بر همه چیز نظاره میکرد.
ممنون آقای فتحی. سپاسگزاریم هیئتمدیره استقلال. کاری کردید که از شما باید سر میزد. حرکتی را آغاز نمودید که برکاتش دیرپا خواهد بود و نمادین خواهد شد. تجسم عشق و مجسمه محبت.
رسول بودن و خادم شدن
۲- رسول خادم کاری کرد که انجامش وقتی از رسول کشتی سر میزند، دو چندان زیباتر مینماید و ده برابر مهمتر میشود.
خانواده کشتی، که با همه بزرگی اش خود را کوچک این ملت و این مردم میخواند، خیلی زود و خیلی قشنگ به قول خود وفا کرد.
مدالآوران کشتی، چه آزادگیران و چه فرنگیکاران، سهم خود را بابت تمام زحماتی که متحمل شدند دریافت کردند.
وارد بحث کمی این ماجرای نیکو و نیکعهدانه نمیشویم، که مهم درجه اول بجا آوردن وعده نهاده شده، در اولین فرصت و در اولین گامهای پس از قهرمانی بود.
کشتی، باب جدیدی را گشود. رسول فصل تازهای را باز کرد. بهای قهرمانی را، بهموقع و بههنگام پرداختن.
خوشوعده و خوشصورت؛ نه طلبکار و نه بدهکار؛ سر وقت؛ داغ داغ؛ در گرماگرم دلپذیر قهرمانی و بوییدن هوای جاننواز پهلوانی.
رسم قهرمانی و قهرمانپروری همین است. قبل از آنکه عرق قهرمانی سرد شود. قبل از آنکه فشار زندگی، فشار بیامان خود را آغاز کند.
الگوی همیشگی:
ایران-پرتغال، با همان شدت
۳- ورزشگاه ملی تاشکند، بازی با ازبکستان یا بازی برابر ازبکستان.
از این دیدار چه میخواهیم؟ جواب به چیستی مسابقه امروز، از چه جنس و از کدام قماش است؟
میرویم بازی کنیم که بازی کرده باشیم؟ برای نباختن راهی تاشکند شدهایم یا هوای بردن داریم؟
چرا همیشه با ازبک ها؟ چه خیریتی در این بازی هست؟ نکند مقابله اول با ازبکستان، برای ما شگون دارد؟ نکند اینان را «قدمخیر» خود میدانیم؟
بهراستی که چرا با فوتبال امروزی و با تیمی سختگیرتر، خود را نمیسنجیم؟ از این نوع سنجههای تکراری و سنجشهای بیفشار و کموزن، چه روزی باید دست برداشت؟
با آرژانتین بازی نکنیم که با ازبکستان و مربی آرژانتینی اش-هکتور کوپر- پنجه در پنجه بیندازیم؟
از بازی امروز چه میخواهیم؟ مهارتهای تاکتیکی؟ انضباط حرکتی؟ دفاع کردن در خانه حریف؟... و یا چه؟
چه کسانی را به بازی خواهیم گرفت؟ جوانترها را یا باتجربهترها را؟
از این آزمایش، به سود جام ملتهای آسیا چگونه استفاده خواهیم کرد؟
مشکل خلق فرصت گل را، چگونه در حلش خواهیم کوشید؟
وارد کردن ضربه آخر و استفاده از پاسهای نهایی را چگونه وارد دایره مهارتهای فردی و گروهی خود خواهیم نمود؟
در ترکیبسازیهای تهاجمی به لطف بازی با ازبکستان و تمرینهای لازمه، چقدر موفق عمل مینماییم؟
حرف آخر، همان حرف اول: از این دیدار و این پیکار چه میخواهیم؟ ادای تکلیف یا بازی هدفمندی مثل ۱۵ و ۲۰ دقیقه آخر نبرد با پرتغال در جام جهانی.