به گزارش خبرورزشی، هنوز پرونده درگذشت دو فوتبالیست نوجوان در گرجستان بسته نشد. به نظر میرسد این قصه سر درازی دارد. مادر محمدحسین ورمزیار یکی از بچههایی که در این اتفاق تلخ جان خود را از دست داد، در گفتگو با خبرورزشی چیزهای جدیدی میگوید. او چند بار در طول مصاحبه بغض کرد...
* خانم ورمزیار درباره آخرین وضعیت پرونده مرگ پسرتان و همینطور کاربخش صحبت کنید. الان پرونده در چه مرحلهای است؟
بازپرس تمام کارهایی را که میتوانسته تا اینجا انجام داده است. ۴ نفر از بچههای تیم به دادگاه رفتند و درباره ماجرا کامل توضیح دادند. به نظر من آقای قانع، محمدی و زینعلیپور (رئیس، مدیر و مترجم آکادمی) بیوجدان هستند. آقای زینعلی به ما خانوادههای داغدیده حتی یک تسلیت نگفته، در حالی که پیش بچهها بوده. من نیازی به تسلیت او نداشتم. خیلی از مقامات استانی با ما احساس همدردی کردند و تسلیت گفتند ولی... ما داغدار هستیم آنوقت ایشان و آقای محمدی به چند نفر گفتهاند فوقش دیه میدهیم.
* به چه کسی گفتهاند؟
چند نفر این را به من گفتند. ببینید ایشان و دو مسئول دیگر مدرسه فوتبال در زندان بودند. آقای زینعلی حتی چند وقت در گرجستان زندانی شده بود. واقعاً اینقدر خون بچههای ما بیارزش است؟ آقای زینعلی مترجم بیتجربه با زن و بچهاش همراه بچههای ما رفته است. انگار سفر تفریحی بوده و نباید ایشان از بچههای ما مراقبت میکرد. من با بازپرس پرونده صحبت کردم و گفت ما نمیتوانستیم بیشتر از یک ماه آنها را زندانی کنیم و به قید ضمانت آزاد شدهاند. بعد متأسفانه همین آدمها دوباره کارشان را شروع کردهاند.
* مگر مدرسه فوتبالشان منحل نشد؟
چرا منحل شد ولی مدرسه فوتبال تازه تأسیس کردهاند.
* واقعاً؟ هنوز درگیر پرونده هستند و مدرسه فوتبال تازه تأسیس کردهاند؟
بله، به واسطه آقای مصطفوی مربی مدرسه فوتبالشان. البته من از ایشان گلایه ندارم، چون آنجا مربی است ولی آقای محمدی چطور توانسته دوباره مدرسه فوتبال بزند و کارش را شروع کند؟ چقدر پدر و مادرها خام هستند که دوباره بچهشان را به اینها سپردهاند. من واقعاً برایشان متأسفم. بچههای مدرسه فوتبالشان را جدیداً به محضر بردهاند و با آنها قرارداد بستهاند. در قرارداد هم نوشتهاند هر چه ما بگوییم الزامی است، مثل ماجرای سفر الزامی بچههای ما به گرجستان که گفتند اگر بچهها نیایند باید ۵ میلیون جریمه بدهند و یا اخراج میشوند. اسم مدرسه فوتبال جدید را توان یزد گذاشتهاند. همین چند روز قبل هم یک گوسفند در مدرسه ایرانشهر برای افتتاح مدرسه فوتبالشان قربانی کردند. من با آقای صالحی مدیر ورزش و جوانان یزد هم صحبت کردم. گفتم وظیفه من مادر داغدیده است که این را پیگیری کنم؟ من شاکی پرونده درگذشت پسرم هستم. بچه من باید الان به مدرسه میرفت... (بغض)
* این صحبتها را مطرح کردید، جواب چه بود؟
گفتند به شخصه میروم و پیگیری میکنم. آقای محمدی از اول در این ماجرا دروغ میگفت. چند روز که اصلاً جواب ما را نمیداد. وقتی هم جواب داد الکی گفت: من در گرجستانم، در حالی که ایشان اصلاً کارت پایان خدمت ندارد چطور به گرجستان رفته است؟ در این مدت به دروغ به ما میگفت: من با سفیر صحبت کردم. تمام حرفهای ایشان دروغ بوده. الان هم مجدداً یکسری دروغ میگویند. من از خون بچهام نمیگذارم. به خدا تا آخرش میروم. شما اگر بدانید من محمدحسین را چطور تربیت کردم. به خدا لزومی ندارد تعریف کنم. بچه من یک درسخوان نمونه بود. جزو تیزهوشان ریاضی بود. هر سال برترین دانشآموز کلاس میشد.
* محمدی در مصاحبه تازه خود بار دیگر ادعا کرده بچهها با سنگ به سگ همسایه زدند و یا در هتل را شکستند. البته اینها ربطی به اصل داستان ندارد، درست است؟
اصلاً سنگ زدن به سگ چه ربطی به غرق شدن بچه ما دارد؟ شما بچه ما را به منطقه ممنوع برای شنا بردهاید چه ربطی به شکستن کنترل تلویزیون هتل دارد؟! اصلاً یک حرفهایی میزنند که مسخره است.
* خانم ورمزیار درباره آخرین وضعیت پرونده مرگ پسرتان و همینطور کاربخش صحبت کنید. الان پرونده در چه مرحلهای است؟
بازپرس تمام کارهایی را که میتوانسته تا اینجا انجام داده است. ۴ نفر از بچههای تیم به دادگاه رفتند و درباره ماجرا کامل توضیح دادند. به نظر من آقای قانع، محمدی و زینعلیپور (رئیس، مدیر و مترجم آکادمی) بیوجدان هستند. آقای زینعلی به ما خانوادههای داغدیده حتی یک تسلیت نگفته، در حالی که پیش بچهها بوده. من نیازی به تسلیت او نداشتم. خیلی از مقامات استانی با ما احساس همدردی کردند و تسلیت گفتند ولی... ما داغدار هستیم آنوقت ایشان و آقای محمدی به چند نفر گفتهاند فوقش دیه میدهیم.
* به چه کسی گفتهاند؟
چند نفر این را به من گفتند. ببینید ایشان و دو مسئول دیگر مدرسه فوتبال در زندان بودند. آقای زینعلی حتی چند وقت در گرجستان زندانی شده بود. واقعاً اینقدر خون بچههای ما بیارزش است؟ آقای زینعلی مترجم بیتجربه با زن و بچهاش همراه بچههای ما رفته است. انگار سفر تفریحی بوده و نباید ایشان از بچههای ما مراقبت میکرد. من با بازپرس پرونده صحبت کردم و گفت ما نمیتوانستیم بیشتر از یک ماه آنها را زندانی کنیم و به قید ضمانت آزاد شدهاند. بعد متأسفانه همین آدمها دوباره کارشان را شروع کردهاند.
* مگر مدرسه فوتبالشان منحل نشد؟
چرا منحل شد ولی مدرسه فوتبال تازه تأسیس کردهاند.
* واقعاً؟ هنوز درگیر پرونده هستند و مدرسه فوتبال تازه تأسیس کردهاند؟
بله، به واسطه آقای مصطفوی مربی مدرسه فوتبالشان. البته من از ایشان گلایه ندارم، چون آنجا مربی است ولی آقای محمدی چطور توانسته دوباره مدرسه فوتبال بزند و کارش را شروع کند؟ چقدر پدر و مادرها خام هستند که دوباره بچهشان را به اینها سپردهاند. من واقعاً برایشان متأسفم. بچههای مدرسه فوتبالشان را جدیداً به محضر بردهاند و با آنها قرارداد بستهاند. در قرارداد هم نوشتهاند هر چه ما بگوییم الزامی است، مثل ماجرای سفر الزامی بچههای ما به گرجستان که گفتند اگر بچهها نیایند باید ۵ میلیون جریمه بدهند و یا اخراج میشوند. اسم مدرسه فوتبال جدید را توان یزد گذاشتهاند. همین چند روز قبل هم یک گوسفند در مدرسه ایرانشهر برای افتتاح مدرسه فوتبالشان قربانی کردند. من با آقای صالحی مدیر ورزش و جوانان یزد هم صحبت کردم. گفتم وظیفه من مادر داغدیده است که این را پیگیری کنم؟ من شاکی پرونده درگذشت پسرم هستم. بچه من باید الان به مدرسه میرفت... (بغض)
* این صحبتها را مطرح کردید، جواب چه بود؟
گفتند به شخصه میروم و پیگیری میکنم. آقای محمدی از اول در این ماجرا دروغ میگفت. چند روز که اصلاً جواب ما را نمیداد. وقتی هم جواب داد الکی گفت: من در گرجستانم، در حالی که ایشان اصلاً کارت پایان خدمت ندارد چطور به گرجستان رفته است؟ در این مدت به دروغ به ما میگفت: من با سفیر صحبت کردم. تمام حرفهای ایشان دروغ بوده. الان هم مجدداً یکسری دروغ میگویند. من از خون بچهام نمیگذارم. به خدا تا آخرش میروم. شما اگر بدانید من محمدحسین را چطور تربیت کردم. به خدا لزومی ندارد تعریف کنم. بچه من یک درسخوان نمونه بود. جزو تیزهوشان ریاضی بود. هر سال برترین دانشآموز کلاس میشد.
* محمدی در مصاحبه تازه خود بار دیگر ادعا کرده بچهها با سنگ به سگ همسایه زدند و یا در هتل را شکستند. البته اینها ربطی به اصل داستان ندارد، درست است؟
اصلاً سنگ زدن به سگ چه ربطی به غرق شدن بچه ما دارد؟ شما بچه ما را به منطقه ممنوع برای شنا بردهاید چه ربطی به شکستن کنترل تلویزیون هتل دارد؟! اصلاً یک حرفهایی میزنند که مسخره است.
* آقای محمدی حتی ادعا کرده بودند یکی از بچهها مشروبات الکلی مصرف کرده بود.
این هم جزو دروغهایشان است. ببینید جمعهشب آقای زینعلی به بچهها میگوید من میخواهم بیرون بروم ولی فقط ۴ نفرتان را میتوانم ببرم. هدفش هم این بوده تاکسی بگیرد و به قول معروف کرایه نصف شود. بعد به مقصد که میرسد به بچهها میگوید شما تاکسی بگیرید و برگردید هتل. ایشان کل بچهها را در هتل رها کرده بود که ساعت ۱۲ شب از هتل بیرون برود. این چه حرفهای دروغی است که میزنند؟ جواب پزشکی قانونی دست من رسیده و با چشم خودم دیدهام. جواب هر دو را هم دیدهام. اصلاً بحث مشروبات الکلی را تأیید نکردهاند. محمدی میخواهد با این بحثها حواسها را پرت کند. من حتی با آقای نعیمی بازپرس پرونده صحبت کردم و به او گفتم محمدی چنین ادعایی کرده و گفت: اصلاً اینطور نبوده است.
* در جواب پزشکی قانونی درباره مرگ بچهها چه چیز اعلام کردند؟
خفگی.
* آقای محمدی ادعا کرده کاربخش و ورمزیار با هم در آب گلاویز شده بودند.
۴ تا بچه که در آنجا بودند دروغ میگویند و محمدی که حق خروج از کشور را نداشته، راست میگوید؟ همه دروغگو هستند به جز آقای محمدی؟
* اطلاعات تازهای درباره اتفاقی که افتاد دارید؟
بچهها برای بازی واترپلو در آب بودند. اول کاربخش که قدش خیلی بلندتر بوده به آنطرف آب میرود که توپ را بیاورد. بعد هم پسر من. متین حیدری گفته یک لحظه فقط دست بچهها را دید. کاربخش خیلی تقلا میکرد. رفته بود که او را نجات دهد ولی خودش هم داشت غرق میشد. بعد از آن زینعلی تازه لباس درمیآورد که به آب برود و آنها را نجات دهد که فقط حیدری را میآورد. بعد هم زنگ میزنند اورژانس و... اینها را بچهها هم تأیید کردهاند. حتی قسم خوردند. آنها درباره اتهام مشروب خوردن یکی از بچهها هم گفتند اصلاً چنین چیزی را ندیدهاند و متوجه نشدهاند. الان درد ما این است که چطور با گستاخی دوباره مدرسه فوتبال زدهاند و کارشان را شروع کردهاند.
* حرف خاصی مانده؟
من یک مادر داغدیده هستم. از هیچکس غیر از خدا هم نمیترسم. گفتم اعدامم کنید یا زندانم کنید. من چیزی برای از دست دادن ندارم. تکهای از وجودم از بین رفته است. به مسئولان گفتم اگر رسیدگی نکنید به دیوان عالی کشور میروم. از هیچ چیز هم نمیترسم. پسرم همه دارایی من از زندگیام بودم.