نظرسنجی

نتیجه بازی استقلال - شمس‌آذر قزوین؟
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

اسحاق قویدل به خبرورزشی گفت: اگر زمان به عقب برگردد ورزشی که برای مسابقاتش ناچار باشم از دارو استفاده کنم هرگز انتخاب نمی‌کردم.

اسحاق قویدل

به گزارش خبرورزشی، درد شدیدی در پاهایش دارد و به سختی راه می‌رود. هنوز آثار تورم در زیر چشم راست او دیده می‌شود. نگران آینده است. آینده‌ای که همه چیز آن برای او مبهم به نظر می‌رسد. باید هرچه زودتر کار شیمی‌درمانی خود را آغاز و در کنارش به روند درمانی خود نیز فکر کند.

اسحاق قویدل این روزها بیشتر از اینکه به دردش بیندیشد، حاشیه‌های اطراف، آزارش می‌دهد و این اصلاً برای قهرمانی که در حال مبارزه با سرطان سارکوم است، خبر خوبی نیست. در شرایطی که شاید گفتگو برای او در این روزهای پردرد و دشوار سخت‌ترین کار ممکن باشد، او در یکی از شب‌های آخرین ماه از فصل پاییز سفره دلش را برای ما پهن کرد. از گذشته‌ها گفت. از دیروزی که با هزاران امید و آرزو راهی کانادا می‌شد و از امروزی که دارد روی استیج زندگی با سرطان می‌جنگد. جنگی نابرابر که همگان آرزو دارند اسحاق برنده آن باشد. اسحاقی که در فواصل زمانی این گفتگو به دفعات صدایش لرزید و هق‌هق گریه‌هایش امانش را برید و به نوعی ما را نیز از خود بی‌خود کرد!

* ماجرای بیماری شما از چه زمانی و چگونه آغاز شد؟
واقعیت این است که از یک سال و نیم قبل تقریباً سردردهای من شروع شد و از آنجا که پزشکان نتوانستند تشخیص درستی بدهند، من آزمایشات بسیار، MRI متعدد، سونوگرافی و... را انجام دادم، اما متأسفانه کسی نتوانست چیزی ببیند و من هم فکر می‌کردم چیزی نیست و بعد هم به سوی کانادا پرواز کردم. حتی آخرین باری که بلیت گرفتم، به خاطر همین سردردها یک ماه سفرم را به تعویق انداختم، اما بعد از ۱۰ روز که از حضور من در کانادا می‌گذشت، به دلیل سرماخوردگی دوباره سردردهایم شروع شد که من به بیمارستان مراجعه کردم و بقیه ماجرا.

* وقتی عازم کانادا می‌شدید، ناراحتی خاصی داشتید و از بیماری خود مطلع بودید؟
یک هفته قبل از اینکه به سوی کانادا پرواز کنم، همه علایم از بین رفته بود، سردردهایم خوب شده و هیچ خبری هم از این بیماری لعنتی نبود.

* از کی و چگونه به درمان خود مشغول شدید و در کدام بیمارستان کانادا بستری بوده و هستید؟
دقیقاً از روز جمعه دوم آذرماه (۲۳ نوامبر) درمان خودم در بیمارستان سن‌مارکز را شروع کردم. یعنی در آنجا جراحی سرم را انجام داده و بقیه آزمایش‌ها را نیز پزشکان از من گرفتند که متعاقب آن متوجه شدند «کنسر سارکوما» است و ادامه آزمایشات را نیز به آزمایشگاه و پاتولوژی بیمارستان پرنس مارگریتا منتقل کردند تا گرید آن مشخص شود. من چیزی حدود ۱۰ تا ۱۲ روز در آن بیمارستان بستری بودم و در حال حاضر نیز از بیمارستان مرخص شده‌ام و منتظر این هستم که جواب‌های تکمیلی آزمایشات من بیاید و کار شیمی‌درمانی خودم را شروع کنم.
* چرا زودتر موضوع بیماری خود را رسانه‌ای نکردید؟
این موضوع اصلاً خبر خوشحال‌کننده و افتخارآمیزی نبود که بخواهم آن را رسانه‌ای کنم. اصلاً من جار زدن چنین مسئله‌ای را کار خوشایندی ندانسته و نمی‌دانم. از طرفی پدر و مادرم نیز پیر هستند و در ایران به‌سر می‌برند که مادرم گهگاهی برای دیدن عکس‌های من، همسرم و فرزندم سری به اینستاگرام می‌زند و من به خاطر همین مسائل صلاح ندانستم خبر را رسانه‌ای کنم تا اینکه برخی از مسائل مرا مجبور به این کار کرد.
 
* موضوع غربت چقدر در تشدید بیماری شما نقش داشته است؟
باور کنید غربت و دوری، مسائل و رنج‌های خاص خودش را دارد. شما ببینید چنانچه کسی در یک شرایط خاص قرار گرفته و به یک بیماری خاص‌تر مبتلا شود و آن‌طور که باید و شاید هم کسی کنارش نباشد، چه اتفاقی می‌افتد. البته خدا را شکر من اینجا همسر و دخترم را کنار خودم دارم ضمن اینکه در این جا همسر من بستگانی را دارد که مانند خواهر و برادر کنار ما بوده و از ما حمایت می‌کنند.

اسحاق قویدل


* در حال حاضر چند کیلو وزن دارید و ناراحتی و بیماری اصلی شما چیست؟
من بعد از عمل جراحی که روی سرم انجام دادم، تقریباً ۱۰ تا ۱۲ کیلو وزن بدنم را از دست دادم. یعنی امروز شاید ۱۱۵ کیلو و یا کمتر از آن، وزن بدن من باشد، اما بیماری من، کنسر سارکومای گرید ۴ تشخیص داده شده است که این بیماری نوعی سرطان است که بافت‌های نرم و استخوانی را مورد حمله قرار می‌دهد و به تناوب در بدن پخش می‌شود. در حال حاضر در بدن من هم پزشکان چند تومور دیده‌اند. دو تا در دو لگن سمت چپ و راست من! یکی در انتهای ستون فقرات! یکی در پشت کمر سمت چپ. یک غده در پانکراس و ۲ غده در سرم که یکی از آن‌ها با عمل جراحی بیرون آمده و یکی دیگر در سمت چپ سر من که هنوز وجود دارد.


* چه مقدار از هزینه‌های درمان شما تا به امروز توسط مردم تأمین شده است؟
تا حالا ۶۰ تا ۷۰ هزار دلار مردم عادی کمک کرده‌اند. مردم عادی که اشاره می‌کنم، همان‌هایی هستند که تا امروز هم باشگاه نرفته‌اند. آن‌ها دل بزرگی داشتند. باور کنید تا به امروز یکسری کمک‌هایی به من شده است که باورش ممکن نیست. مثلاً کسی بوده که در جیبش ۲ میلیون تومان پول داشته که یک و نیم میلیون آن را به من داده است. یا طرف حقوق یک ماه خودش را برای کمک به من داده است یا یک بچه‌ای را شاهد بودم که قلک خودش را شکست تا پول‌هایش را به من بدهد یا یک پسر دیگری که می‌خواست با پول‌هایش دوچرخه بخرد، به پدرش گفت؛ پدر من دوچرخه نمی‌خواهم، این پول را برای آقا اسحاق بفرست. باور کنید این اتفاقات خیلی به من احساس قدرت می‌دهد که بتوانم راحت‌تر با این بیماری مقابله کنم.


* شیمی‌درمانی را از چه زمانی شروع خواهید کرد؟
متأسفانه اینجا برای انجام کار شیمی‌درمانی، خیلی مرا معطل کرده‌اند که یک بخش آن به این موضوع مربوط می‌شود که فکر می‌کنند من پول ندارم، اما در کل به من گفته‌اند از جمعه آینده (پس‌فردا) به من اطلاع خواهند داد که چه مبلغی را باید به عنوان بیعانه نزد آن‌ها بگذارم تا آن‌ها کار شیمی‌درمانی مرا شروع کنند.


* آیا برای ادامه روند درمان خود، امکان بازگشت شما به ایران وجود دارد؟
راستش بنا به دلایلی این امکان وجود ندارد!


* همراهی دوستان و مردم را در این مدت چگونه دیدید؟ فکر می‌کردی تا به این اندازه همراه داشته باشید؟
هرگز در خواب هم نمی‌دیدم که به این اندازه مردم ایران مرا دوست داشته باشند، اما از سوی قهرمانان من زیاد حمایت نشدم که این سؤال را در ذهن من به وجود آورده است که‌ای دوستانی که در اینستاگرام خود پست می‌گذارید و می‌نویسید مردم کمک کنند، پس چرا خودتان چنین نکردید؟ شما کجا بودید؟ آیا این پست‌ها فقط برای خودنمایی بوده یا واقعاً کمک به من!؟


* در حال حاضر شرایط عمومی شما چگونه است؟
من حالم خوب است، فقط مشکل درد پاهایم باعث شده نتوانم به راه رفتن‌های عادی خودم ادامه دهم و باید با ویلچر راه بروم. باور کنید درد زیادی در این ناحیه احساس می‌کنم که امیدوارم هرچه زودتر با شیمی‌درمانی این درد برطرف شود.


* اگر دوباره به عقب برگردیم و شما حق انتخاب داشته باشید، آیا دوباره این ورزش را انتخاب می‌کردید؟
من هرگز این ورزش را انتخاب نمی‌کردم. ورزشی که برای آن که بتوانم در آن مسابقه بدهم، باید از دارو استفاده می‌کردم. قطعاً اگر به عقب برگردم، من ورزشی را انتخاب می‌کنم که ماحصل آن برای من سلامتی باشد. اصلاً کاش هیچ‌وقت از کشتی بیرون نمی‌آمدم!


* علت ورم چشم سمت راست شما چیست؟
ورم چشم سمت راست من به خاطر همان توموری است که در سر و در نزدیک عصب چشم من قرار دارد که این تومور هرگاه شروع به فعالیت و فشار می‌کند، به عصب چشم من هم فشار می‌آورد و ورم چشم من نیز به خاطر همین است که رفتم و سی‌تی‌اسکن گرفتم که خدا را شکر گزارش آن هم مثبت اعلام شد و پزشکان یکسری مسکن به من داده و مرا به خانه برگرداندند.


* علت اصلی بیماری شما چیست؟ داروها و مکمل‌ها تا چه اندازه در بروز این بیماری نقش داشته‌اند؟
علت اصلی بیماری من هنوز از سوی پزشکان اعلام نشده است. اما من یقین دارم داروها و مکمل‌های فیکی که در بازار وجود دارد و به دست ما می‌رسید، در بیماری من تأثیر داشته است و به همین دلیل هم از مردم و جوانان می‌خواهم آگاه باشند و به غیر از داروخانه از هیچ‌جا دارو نگرفته و به کسی هم اعتماد نکنند.


* از همسر و دخترت «تینا» بگو. آن‌ها این شرایط را چگونه می‌گذرانند؟
روزهای بسیار سختی است. وقتی آن‌ها را می‌بینم، یک حس بد در من به وجود می‌آید چرا که منی که باید اسباب آسایش آن‌ها را فراهم می‌کردم، حالا باعث رقم خوردن این روزهای سخت برای آن‌ها شده‌ام. من از همسرم صمیمانه سپاسگزارم و تا آخر عمر خاک پای او خواهم بود، چرا که تا به امروز درس‌های بزرگی در زندگی از او گرفته‌ام و او به من ثابت کرد که شراکت واقعی یعنی چه! برای او فقط در روزهای خوشی کنار من بودن ملاک و معیار نبود. او واقعاً رفیق روزهای سخت من بود و هست.

اسحاق قویدل، همسرش و دخترشان تینا


* بهترین خبری که می‌توانید امروز از شرایط جسمانی خود به مردم بدهید، چیست؟
پزشکان گفته‌اند به ارگان‌های حیاتی من هنوز سرطان نفوذ نکرده است، اما اگر زمان بگذرد، ممکن است نفوذ کند. فعلاً بهترین خبر همین است.


* چه پیامی در این شرایط برای جوانانی که تازه در ابتدای راه هستند، دارید؟
از جوانانی که تازه اول راه هستند، عاجزانه خواهش می‌کنم آلوده داروهای استروئیدی نشوند. آن‌ها باید بدانند این ورزش در سطح حرفه‌ای و در سطح مسابقه‌ای آن هیچ چیز به جز عوارض خطرناک ندارد. آن‌ها باید قدر سلامتی‌شان را بدانند.


* از اتفاقات اخیر دلخور هستید، این‌طور نیست؟
ترجیح می‌دهم دیگر وارد حاشیه این مسائل نشوم و آدم‌هایی که این حرف‌های ناروا را درباره من می‌زنند را از ته قلب به خدا واگذار می‌کنم. از خدا می‌خواهم به حق طفل دوساله‌ام تینا، خودش جواب آن‌ها و دروغ‌هایشان را بدهد.


* حرف آخر؟
در پایان از همه مردم، از همه پدر و مادرها می‌خواهم اگر صحبت‌های صریح و بی‌پرده من در این مصاحبه باعث آگاهی آن‌ها و جوانان آن‌ها شده است، برای سلامتی من دعا کنند!

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • باشناس IR ۰۲:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۷
    بدنسازی فقط قدیم خوب بود که طبیعی کار میکردن داروهای هورمونی چیزی جز بیماری ندارن

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

نتیجه بازی استقلال - شمس‌آذر قزوین؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی