به گزارش خبرورزشی، راجر فدرر که به زودی ۳۸ ساله میشود قرار است امسال هم دوباره مدعی اصلی در رقابتهای مهم باشد هرچند که خودش میگوید دیگر با توجه به شرایط سن و سالش نمیتواند در همه تورنمنتها به میدان برود و قهرمان شود. بخشی از این گفتگو را در زیر از نظر میخوانید.
*اینکه بخواهی دوباره در دنیای تنیس تبدیل به مرد شماره یک شوی، امکانپذیر است؟
همیشه امکانپذیر است اگر بتوانم دو یا سه گرنداسلم متوالی را ببرم، بله ممکن است ولی میدانم که خیلی خیلی سخت است.
*یعنی فکر میکنید الان خیلی سختتر است؟
بله، چون من مسنتر شدهام و حالا در تورنمنتهای کمتری هم بازی میکنم؛ وقتی تو در تورنمنتهای کمتری بازی کنی در نتیجه بقیه ۱۰ برابر بیشتر از تو شانس به دست میآورند؛ خب، هر باری هم که تو در یک تورنمنت خیلی زود میبازی و از گردونه رقابتها کنار میروی دیگر این شکست و عقبافتادگی دو برابر محسوب میشود. به همین خاطر است که این روزها ردهبندی کلی در دنیای تنیس اولویتی برای من نیست.
*روایتی است که میگویند وقتی تو ۱۶ سالت بوده یک تابلوی کوچک روی در اتاقت نصب کرده بودی که رویش نوشته «اینجا مرد شماره یک دنیا زندگی میکند». این موضوع درست است؟
این داستان مربوط به زمانی است که من قهرمان رقابتهای زیر ۱۸ سال دنیا شدم. آن موقع ۱۷ ساله بودم و درست در همان روز هم توانستم قهرمان شوم. خب بله، من روی در اتاقم نوشتم «اینجا شماره یک جوانان دنیا زندگی میکند». (میخندد) ولی باور کنید فقط یک روز آن نوشته روی در بود نه بیشتر (زیرخنده میزند).
*لحظاتی هم بوده که به خودت بگویی «ممکن است دیگر چنین چیزی جواب ندهد»؟ لحظه خاصی بوده که در سرت چیزی بگوید که دیگر تلاش کردن بیفایده است؟
در بازی تنیس منظورتان است یا شماره یک دنیا شدن؟
*نه، نه، منظورم شماره یک دنیا شدن است...
خب راستش را بخواهید این روزها تقریباً چنین حسی دارم. میدانم که نواک سه گرنداسلم قبلی را از آنِ خودش کرده. حالا اگر قرار باشد من شماره یک دنیا شوم، باید از همین امروز شروع کنم و جامهای مختلفی را تا سال آینده ببرم. هشت تا جام مهم پیشرو داریم که دو یا سه تایش هم حتماً باید قهرمانی در گرنداسلمها باشد. خب وقتی به این موضوع فکر میکنم میبینم خیلی خوشبینانه است اگر بخواهم چنین چیزی را محقق کنم. پس باید به خودم بگویم سعی کن رقابتهای آخر ماه که در دبی برگزار میشود را ببر و برنده شو و بعد باید منتظر بمانم و ببینم چه میشود. به خاطر همین است که فکر میکنم شماره یک دنیا شدن تقریباً غیر ممکن است.
*قبلاً گفتهای این موضوع برایت هیجان بیشتری دارد که مرد شماره ۱۷ دنیا باشی و یک تورنمنت بزرگ را ببری تا اینکه بخواهی در رنکینگ بالای تنیس دنیا باشی. درست است؟
بله. اینکه در رنکینگ بالای دنیا باشم برایم دستاوردی ندارد؛ شاید قرعه مناسبتری در یک تورنمنت پیش پایم بگذارد ولی اگر تو در این قرعه راحت برنده نشوی آن وقت غم شکستش سختتر خواهد بود. در نتیجه ترجیح میدهم رنکینگ پایینی داشته باشم ولی در عوض عملکرد خوبی از خودم نشان دهم. امیدوارم دستکم این اتفاق امسال برایم محقق شود.
*الان لحظه فوق العادهای در زندگی ورزشی تو است. انگار زمان معلق مانده، تو ۳۸ ساله میشوی ولی هنوز شرایط در دنیای تنیس برایت خوب پیش میرود.
خب درست است هرچند که البته بعضی وقتها اینطور هم که گفتید نیست، چون بعضی وقتها مصدومیت از راه میرسد، بدن درد میگیری؛ چیزهایی که قبلاً کمتر دچارش میشدی. اینجور وقتهاست که آدم سؤالهای زیادی از خودش میپرسد که آیا باید ادامه بدهد یا نه؟ حالا، اما نه، شرایط همانطور که گفتید بد نیست. الان شرایط خوبی دارم، شاید از لحاظ نتیجه گیری در تنیس الان همه چیز برایم ایدهآل نباشد ولی به هر حال از لحاظ بدنی الان احساس خوبی دارم و این مهمترین چیزی برای من در ادامه مسیر است.
*گفتهای از نسل جدید دنیای تنیس یاد میگیری. چه چیزی از این تنیسبازان جدید میآموزی؟
این جوانانی که از راه رسیدهاند شیوه جذابی دارند. آنها حتی یکی از ۱۵ ضربهشان هم نتیجه بدهد مدام به توپ ضربه میزنند. آنها دست به ریسکهای دیوانهکنندهای میزنند؛ همین ریسک کردنهاست که آنها را تبدیل به بازیکنان خطرناکی میکند. من هم سعی میکنم در سرم هنوز یک بازیکن جوان باشم؛ اینکه ریسک کنم و ضربات مختلفی را امتحان کنم.
*دوباره در رولان گروس بازی میکنی؟ آیا این تورنمنت را میتوانی دوباره ببری؟
(فکر میکند) بله؛ ولی باید خوششانس باشی، قرعه خوبی نصیبت شود، در زمان خوب بازیات باشد، باید خوب شروع کنی... به هر حال مسیر بسیار طولانی است. من در رولان گروس بیشتر برای اینکه لذت ببرم بازی میکنم ولی علاوه بر این، خب باید ببینیم چه اتفاقی میافتد. خب، البته از این طریق امیدوارم بتوانم بدون استرس هم بازی کنم؛ اتفاقی که میتواند برایم جالب باشد.
*تو ارتباط ویژهای با فرانسویها داری؛ آنها تو را دوست دارند، ما (سوئیسیها) هم تو را دوست داریم ولی فرانسویها خیلی خاص تو را دوست دارند. شاید فرانسویها حسادت کنند از اینکه تو فرانسوی نیستی و سوئیسی هستی...
(لبخند میزند) راستش نمیدانم... ولی چیزی که من نزد فرانسویها دوست دارم این است که هر کس تقریباً به طریقی با تنیس ارتباط دارد. آنها تقریباً از هر قشری که باشند در پایتخت فرانسه درگیر تنیس میشوند. خب من هم زیاد آنجا هستم، الان کلی هوادار دارم و خیلی از من حمایت میکنند. شاید البته به این خاطر باشد که من فرانسوی حرف میزنم (میخندد) و شاید که این ارتباط زبانی بیتأثیر نباشد. ضمن اینکه قهرمانی من در رولان گروس در سال ۲۰۰۹ یکی از بزرگترین قهرمانیهایی بوده که در دنیای تنیس به دست آوردهام.
*فرانسویها تقریباً در هر مصاحبهای از تو حرف میزنند؛ امباپه چهره سرشناس فوتبالشان میگوید راجر فدرر منبع الهام است، حتی امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه هم در مصاحبه با ما از تو گفت. این موارد بد نیست، نه؟
(میخندد) معلوم است که بد نیست. شاید این حرفها را وقتی میزنند که دارند با رسانههای سوئیسی مصاحبه میکنند؛ باید بعداً هم دوباره از آنها پرسید؛ نمیدانم ولی خب خیلی لذتبخش است که فرانسویها دربارهام اینطوری میگویند.
*و این آدمهایی که گفتم آرزوی بازی کردن با تو را دارند. تو همچنین چیزی میخواهی؟
بله، البته من دوست دارم با آدمهای بیشتری هم تنیسبازی کنم، چون به هر حال هرجایی میروم به ویژه در تمرینات با آدمهای متفاوتی بازی میکنم به ویژه اینکه با بچههایم هم بازی میکنم. این راهی است برای ارتباط برقرار کردن بیشتر با مردم.
*یعنی با امانوئل مکرون هم حاضری بازی کنی؟
من با همه بازی میکنم ولی خب وقتش را هم ندارم. به همین خاطر است که همه چیز تقریباً یک معما میشود. شاید بعد از خداحافظی از دنیای تنیس، زمانی که وقتم بیشتر شد بتوانم از این کارها بیشتر کنم.
*الان دیگر دخترهایت باید ۱۰ ساله شده باشند. این روزها خواسته آنها از تو چیست؟
میگویند «امروز با ما میآیی اسکی؟» و من هم میگویم: «نه. این برای دهمین بار است که میگویم اسکی نمیآیم، چون ممکن است مصدوم شوم». فردایش دوباره چنین درخواستی دارند و من باید برایشان توضیح بدهم که ممکن است مصدوم شوم، میگویند چرا؟ میگویم به این خاطر که نمیخواهم مصدوم شوم. سه روز بعد دوباره از من میپرسند، امروز دیگر با ما میآیی اسکی؟ و این داستان مدام در حال تکرار است. ممکن است این شرایط برای سالهای بعد کاملاً تغییر کند؛ این من باشم که به آنها بگویم بچهها امروز برویم اسکی؟ و آنها بگویند یادت میآید این تو بودی که میگفتی نه، بازم داستان اسکی رو شروع نکنید (میخندد)