به گزارش خبرورزشی، گردن یک خبرنگار را گرفته بود و با ساعد داشت به پشتسرش فشار میآورد تا به او یکی از فنون جودو را بیاموزد؛ این بخشی از فعالیت رافا بنیتس سرمربی نیوکاسل بود تا نشان دهد به غیر از فوتبال در دیگر رشتههای ورزشی هم مهارت دارد. «الان دیگر این حرکاتم را به خوبی گذشته، نمیتوانم انجام بدهم ولی هنوز هم زمانهایی که نیاز باشد، مبارزه کنم این کار را انجام میدهم. برای انجامش آمادهاند؛ همانطور که در کل دوران حرفهایام آماده بودهام». رافا که یکی، دو روز فرصت به دست آورده بود تا پیش از بازی این هفته تیمش در لیگ برتر انگلیس سری به اسپانیا بزند و برگردد، گفتوگویی کوتاه و اختصاصی با میرر داشته که بخشی از آن را در زیر از نظر میگذرانید.
جودو
جودو؟ من کمربندی قهوهای این رشته ورزشی را دارم. نیاز به بردن ۵ تا مبارزه دیگر داشتم تا به کمربند مشکی جودو برسم و ولی در این راستا شکست خوردم و دستم به کمربند مشکی نرسید.
استرس و نگرانی بابت سقوط تیم
من دیگر به اندازه کافی در این فوتبال تجربه دارم. در اینجور وقتها شما باید آرامش خودتان را حفظ کنید و به این فکر باشید که به بهترین شکل ممکن کارهایتان را انجام بدهید. تیم ما هم که الان شرایطش بسیار بهتر شده. الان بازیکنان من میتوانند با هر تیمی رقابت کنند؛ همانطور که دیدید آنها توانستند، منچسترسیتی را شکست دهند. من الان ۱۰۰ درصد به آنها اعتقاد دارم.
وقتهایی که خبری از فوتبال نباشد
(گوشی اش را درمیآورد، عکسهایی در آن نشان میدهد) این سگها را ببینید؛ نژاد یکی آلمانی است که اسمش گوفی است. او متعلق به همسرم است و رئیس حیوانات محسوب میشود. دیگری هم اسمش کلم است. بعد از فوتبال من سوار بر ترن میشوم و به خانه میروم. دوست دارم در خانه باشم. میروم و این حیوانات را برای قدمزنی به بیرون میروم. البته وقتی به خانه برمیگردم خودم را برای سروکله زدن با دخترها هم آماده میکنم! اگر هم در نیوکاسل باشم با اطرافی که دوروبرم هستند، زمانهایی که اوقات فراغتم باشد کارت بازی میکنم. بازی و رقابت کردن را دوست دارم. اینطور هم که نیست که همیشه و هر زمانی فکر و ذکرم فوتبال باشد.
علاقه به حیوانات
در کل دوران زندگیام این علاقه وجود داشته. من خودم قبلاً یک سگ از نژاد دوبرمن داشتم؛ خیلی خوب بود. وقتهایی که تمرین میکردم با همان سگ میرفتم و میدویدم. من خودم طبقه چهارم زندگی میکردم و مجبور بودم برای اینکه کارش را کند همیشه چهار طبقه با پله پایین بیاورمش. خواهر، برادر و دو عمویم هم دامپزشک هستند و به این ترتیب کلاً عادت داریم که دوروبرمان پر از حیوان باشد.
فیلمهای مورد علاقه
چیزهایی که این روزها جوانان دارند از تلویزیون نگاه میکنند چرندیات است. اگر من بخواهم ریلکس کنم و فیلمی ببینم دوست دارم فیلمهای کابویی را ببینم. من فیلمهای اکشن را دوست دارم. خب در این راستا، کارهایی که کلینت استیوود ساخته را دوست دارم. حتماً میدانید که بسیاری از فیلمهای وسترن همینجا در اسپانیا و در آلمریا ساخته میشود. البته اینطور نیست که همه این فیلمها امروزه خوب باشند، چون مثلاً در بعضی از آنها میبینیم که سرخپوستها ساعت به دست دارند!
ارتباط با شبکههای اجتماعی
کلودیا دختر بزرگترم که الان ۲۰ ساله است روی این چیزها حساس است. من احتیاجی به سازگار شدن به این محیط ندارم ولی او به من میگوید «گوش کن! تو اصلاً چیزی از این داستانها سر در نمیآوری. پس این دستبندهای دیجیال را ببند تا به تو کمک کند زودتر با این دنیای مجازی سازگار شوی». گفتم، من نیازی به سازگاری با این دنیای مجازی ندارم ولی برای او این موضوع خیلی مهم است! ما در مورد موارد مختلفی حرف میزنیم و او میگوید «اووه، گوش کن، اینها طرفداران نیوکاسل هستند و درباره شما حرف میزنند پس باید آنها را فالو کنید». یک حساب توئیتری دارم که آن را هم خودم نساختهام. اینکه در این فضای مجازی بروی و یکی مثل آلن شیرر را فالو کنی کار سادهای است! ولی دخترم سروکله اش پیدا میشود و میگوید «جیمز بی، خواننده مشهوری است، طرفدار بزرگ نیوکاسل هم است و درباره شما چیزهای خوبی گفته، پس برو و او را هم فالو کن». من هم گوش میکنم و میروم فالو میکنم.
ارتباط با جوانان
خب به غیر از کلودیا، من آگاتا ۱۷ ساله را هم دارم آنها به من کمک میکنند با جوانان راحتتر ارتباط برقرار کنم. همیشه به خودم میگوید دوروبر من که پر از جوانان هستند. اگر اینطور نباشد و شما پیر شوید آن وقت دیگر ارتباط برقرار کردن با نسل جوان کار سختی میشود. این شیوه که مثلاً دارید با دخترتان صحبت میکنید و متوجه میشوید تفکراتش چطوری است خیلی به شما کمک میکند. بازیکنان مثل همین نوجوانها هستند، بسیاری از آنها جوان هستند. باید پیش خودتان فکر کنید «اگر در این شرایط قرار بگیرم چه چیزی به دخترهایم میگویم؟ چطور میتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم؟» وقتی اینطور فکر کنید میبیند که بسیاری از همان شیوهها روی این جوانان هم جواب میدهد.
اختلاف نظر با دخترها
تنها جنگ و جدلی که با دخترهایم داریم بر سر تلویزیون است. یکی از آنها مثلاً میخواهد برنامه دیگری ببیند. اینطور من یک دفعه به او میگویم «معلوم است داری چهکار میکنی!» به او میگویم، میخواهم فلان برنامه را ببینم. بیفایده است، در این جنگ هیچ وقت نمیتوانم برنده شوم!