خبرورزشی/ آرتین زهرابی: آنهایی که وقایع تیم ملی ایران را در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه به یاد دارند، خوب میدانند، همیشه در بر همین پاشنه چرخیده است.
هرگز خبری از ذرهای تغییر و دگرگونی نبوده و نیست؛ انقلاب درونی افراد نیز خلاصه میشد در مخالفتهای عجیب با آقای تومیسلاو ایویچ؛ جنتلمنی که داشت به فوتبال کشور، خالصانه خدمت میکرد و تیم ملی ایران را برای جام جهانی ۹۸ میساخت؛ عجیب تیمی هم ساخت. هر چند او با اتهاماتی مشابه که در این سالها به شدت برای شما ملموس است کلهپا شد و هرگز با تیم ملی ایران، رنگ جام جهانی را ندید!
بعدها همین بلاها سر میروسلاو بلاژویچ نازل شد؛ حتی سالها قبل وقتی آری هان با دو پا به تهران آمد و دو پای دیگر قرض کرد و از دست منتقدان در رفت، باز چیزی عوض نشد.
برانکو ایوانکوویچ هم مشابه همین نیشها را در تیم ملی خورد اما حضور کیروش در فوتبال ایران، نقطه اوج همه مناقشهها بود؛ کیروش اگرچه در این فوتبال لباس رزم پوشید و مرد میدان بود اما ضربههای کاری و غریبانهای از پشتهماندازیها خورد. به او هر نوع اتهامی که فکر میکنید زده شد؛ کیروش در این فوتبال «دلال موزامبیکی» شد و افرادی که به خاطر منافع فوتبال ملی پای او ایستادند هم کم ضربه نخوردند.
ماندهایم حیران و معطل که در این فوتبال چه چیزی عوض شده که دوباره رسیدهاند به یک مربی خارجی دیگر!
آقای مارک ویلموتس در فوتبال ایران راه درازی دارد؛ اگر قراردادش نهایی شود و در اینجا بماند دو فردای دیگر، زیر چرخدندههای کدام منتقدان قرار است خرد و خمیر شود؟ به او چه اتهاماتی میبندند؟ ویلموتس را با چه عنوانی صدا میزنند؟ دلال بلژیکی یا ...