سالها قبل جمعهها عصر پیاده با پرچم آبی به سمت شیرودی به راه میافتادم؛ جمعه بود، اتوبوسها کمتر از روزای معمولی میومدن، پیاده میرفتم تا اتوبوس برسه... اتوبوسهای ۲طبقه خط فاطمی یا مینیبوس ولیعصر، بلیط ۲ریالی یا کرایه ۲۰ ریالی، کمی کری با قرمزایی که به هر دلیلی میخواستن بیان بازی ما رو ببینن.
به امجدیه میرسیدم، خوشحال از اینکه هنوز بلیط باقی مونده... به گوشه قسمت جنوبی میرفتم، پایین اون قسمت یک در کوچک بود که به رختکن راه داشت و بازیکنان وارد زمین میشدن. این قسمت هوادارای معتصب مینشستن، همون جایگاه ۸ آزادی. حسنآقا بوق میزد و ما هم تشویق میکردیم. اون روزا تیم فوتبال استقلال و پیراهن آبی، تعصب بود، عشق بود، زندگی بود؛ برای مردم فقط تفریح نبود... یک هفته صبر تا بازی بعد.
روزهای شنبه و تنها دو مجله ورزشی بود: ۵۰ ریالی دنیای ورزش رنگی و کیهان ورزشی با پیوست سیاهوسفید.
مدیرعامل که چه عرض کنم بزرگان تیم همچون منصورخان، شرفی، رضوی، مرحوم حجازی و.... سعی میکردن با دست خالی بهترین تیمو جمع کنن. یکی مثل پدر استقلال، منصورخان با اینکه میدونست شاید سال بعد مرحوم مظلومی رو نیمکت باشه حتی مغازه شخصی خودشو میفروخت تا بتونه قطریهایی که به فینال آسیا رسیده بودن راضی بشن بهترین بازیکنشون که با شنیدن درخواستمون به آرزوی کودکی خودش رسیده بود ول کنن؛ اون بازیکنه که طعم تلخ یتیمی و زندگی در پایینترین محلات تهران، قدیمیترین خاطراتش از کودکی بود پشت کرد به همه مزایا و قرارداد و فقط رضایتنامه میخواست چون عاشق بود. برای نام پرافتخار استقلال و تیممون احترام قائل بودن چون برای هوادار احترام قائل بودن؛ چون میدونستن این تیم عشق و زندگی جوانان هست. بزرگان تیم نه مصاحبه میکردن نه وارد جنگ و کری با دیگری میشدن و نه رقیبان به قدری تهمت و افترا میزدن تا مجبور کنن به دادسرا برن. کار خودشونو که حمایت و نگاهداری از تیم بود انجام میدادن.
فوتبال نه خصوصی بود، نه حرفهای بود، اما با توجه به اقتصاد اون زمان پول در اونهم وجود داشت. اما مقابل ورزش، ورزشکار و هوادار حرمت و احترامها حفظ میشد. تا قبل از اومدن شفر ادبیات بزرگان ما در غیاب منصورخان، ناصرخان، سرطلایی و سکوت امثال حسن آقای روشن در مواقعی که باید حرف میزد و حرف زدن ایشون موفعی که باید سکوت میکرد تشکیل شده بود از کلماتی مانند لمپن، دلال، پاچهخار، جیرهخوار، مکتبی، فردپرست، باندباز، اجنبی، عمرو عاص، اهل کوفه، شوالیه، دکتر قلابی و… اگر همینگونه ادامه پیدا میکرد در آینده نزدیک شمر و یزید هم وارد فوتبال ما میشدن. شاید بد نباشه در این آشفتهبازاز، وزارت ورزش به عنوان متولی دو تیم استقلال و پرسپولیس میزان هزینه و بدهی و درآمد دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را به طور رسمی اعلام کنه تا هواداران فوتبال خود در مورد همه اتفاقات قضاوت کنن!
رفتار مدیران و مسئولین این دوتیم با توجه به فرهنگ مدیریتی که در ایران میشناسیم طبیعی هست و اونا قصد ندارن هردو در یکزمان تیم قدرتمندی رو تشکیل بدن که اونا در آینده و موفقیتهاش سهمی نداشته باشن و موفقیتش به نام مدیر بعدی نوشته بشه! در این شرایط شاید بهترین گزینه برای مدیریت ضغیف، استعفا باشه تا وجهه خودشو نزد هوادارا بیش از این خراب نکنن. تا زمانی که دو تیم استقلال و پرسپولیس به صورت دولتی اداره میشن همین قصه ادامه پیدا خواهد کرد و با تعویض دولتا، از پتانسیل علاقه مردم به این دو تیم در جهت اهداف سیاسی استفاده خواهد شد و بسیاری از مسائل همواره مبهم می مونه. شاید وقتش رسیده تا دولت به طور واضح، دلایل عدم واگذاری این دو تیم به بخش خصوصی را اعلام کنه!
* ارسالی از سیدرضا توسلی