خبرورزشی/ مهدی همدانی؛ اگرچه امیررضا واعظی آشتیانی ۹ سال است از فوتبال فاصله گرفته ولی هنوز هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. او طی مصاحبهای با خبرورزشی پرده از اتفاق بسیار مهمی برداشت که فروردین سال ۸۸ در استقلال رخ داد و باعث شد محمد مایلیکهن از تیم ملی کنار برود! حرفهای افشاگرانه آشتیانی را بخوانید.
هزینه بیضابطه
داستان پروپییچ و ۶ طلبکار داخلی استقلال نشان میدهد هیچ ضابطهای برای هزینه کردن در این باشگاه وجود ندارد. اگر باشگاه بیشتر از هزینه مصوب هزینه میکند باید در مجمع به رئیس مجمع جواب پس بدهد. این اتفاقات نشان میدهد که اصلاً اسناد استقلال حسابرسی نشده و ادعاهای وزارت ورزش در این رابطه صحت ندارد. مدیرانی که چنین کارهایی را کردهاند باید مؤاخذه شوند. مدیران استقلال از کیسه خلیفه میبخشیدند و متأسفانه برخوردی هم با آنها نشده است. این افراد هیچ تعهدی به بیتالمال ندارند و حاصل کارشان هم شده چیزی که میبینید.
بوقچیهای حقوقبگیر
هنوز هم میگویم تجمعات عدهای مقابل در باشگاه و وزارت ورزش هدایت شده است. قاطعانه میگویم یکسری از مدیران و مربیان به بوقچیها حقوق میدهند تا در روزهای حساس از وجودشان استفاده کنند. اغلب این بوقچیها آدمهای لمپن و کمفکری هستند که با یک شام و ناهار و حقوق ماهانه استخدام آقایان میشوند.
آتو!
البته این همه ماجرا نیست. متأسفانه برخی از مدیران و مربیان به خاطر رفتارهای اشتباه و نامناسب خود به دست بوقچیها «آتو» دادهاند و این افراد هم به خاطر همین نقاط ضعف مرتب از آقایان باج میگیرند، به همین راحتی. این حقیقتی غیرقابل کتمان در فوتبال ماست.
ماجرای خیابان، ولی عصر
بگذارید در مورد این بوقچیها افشاگری کنم. در فروردین سال ۸۸ وقتی من مدیرعامل استقلال بودم با سایپا بازی داشتیم و سرمربی آن آقای مایلیکهن بود. تیم ما در کورس قهرمانی قرار داشت، ولی سایپا نه سقوط میکرد و نه سهمیه میگرفت. اهمیت آن مسابقه در این بود که آقای مایلیکهن ۱۰ روز قبل از آن حکم سرمربیگری تیم ملی را گرفته بود. قبل از آن بازی آقایان گروهی از بوقچیهای استقلال که من پایشان را از باشگاه بریده بودم به یک دفتر در خیابان، ولی عصر دعوت کردند و به آنها ناهار و پول دادند تا علیه محمد مایلیکهن شعار بدهند. متأسفانه طرح فحاشی به سرمربی سایپا در آنجا کلید خورد و آقایان حتی برای بوقچیها تعیین کرده بودند کدام سکوها چه شعارهایی بدهند. عین آن نقشه پیاده شد و اتفاقات بسیار زشتی رقم خورد که واقعاً مایه تأسف بود و روح من از آن خبر نداشت. یکی از همان بوقچیها بعدها پیش من آمد و ابراز ندامت کرد و گفت: حاجآقا من را حلال کن. من خودم در آن جمع بودم و پول هم گرفتم. به ما پول دادند تا علیه مایلیکهن شعار بدهیم. مایلیکهن هم عصبانی شد و نامه تندی نوشت که باعث جداییاش از تیم ملی شد و افشین قطبی آمد. آن بوقچی به من گفت: حاجآقا، ببخشید. شما مدیرعامل باشگاه بودید و همه چیز به نام شما تمام شد در حالی که خودتان هیچ خبری از آن نداشتید. اینها را به خبرورزشی گفتم تا نشان بدهم بحث نفوذ بوقچیها و سوءاستفاده از آنها تا چه اندازه در فوتبال ما پیش رفته است.
هزینه بیضابطه
داستان پروپییچ و ۶ طلبکار داخلی استقلال نشان میدهد هیچ ضابطهای برای هزینه کردن در این باشگاه وجود ندارد. اگر باشگاه بیشتر از هزینه مصوب هزینه میکند باید در مجمع به رئیس مجمع جواب پس بدهد. این اتفاقات نشان میدهد که اصلاً اسناد استقلال حسابرسی نشده و ادعاهای وزارت ورزش در این رابطه صحت ندارد. مدیرانی که چنین کارهایی را کردهاند باید مؤاخذه شوند. مدیران استقلال از کیسه خلیفه میبخشیدند و متأسفانه برخوردی هم با آنها نشده است. این افراد هیچ تعهدی به بیتالمال ندارند و حاصل کارشان هم شده چیزی که میبینید.
بوقچیهای حقوقبگیر
هنوز هم میگویم تجمعات عدهای مقابل در باشگاه و وزارت ورزش هدایت شده است. قاطعانه میگویم یکسری از مدیران و مربیان به بوقچیها حقوق میدهند تا در روزهای حساس از وجودشان استفاده کنند. اغلب این بوقچیها آدمهای لمپن و کمفکری هستند که با یک شام و ناهار و حقوق ماهانه استخدام آقایان میشوند.
آتو!
البته این همه ماجرا نیست. متأسفانه برخی از مدیران و مربیان به خاطر رفتارهای اشتباه و نامناسب خود به دست بوقچیها «آتو» دادهاند و این افراد هم به خاطر همین نقاط ضعف مرتب از آقایان باج میگیرند، به همین راحتی. این حقیقتی غیرقابل کتمان در فوتبال ماست.
ماجرای خیابان، ولی عصر
بگذارید در مورد این بوقچیها افشاگری کنم. در فروردین سال ۸۸ وقتی من مدیرعامل استقلال بودم با سایپا بازی داشتیم و سرمربی آن آقای مایلیکهن بود. تیم ما در کورس قهرمانی قرار داشت، ولی سایپا نه سقوط میکرد و نه سهمیه میگرفت. اهمیت آن مسابقه در این بود که آقای مایلیکهن ۱۰ روز قبل از آن حکم سرمربیگری تیم ملی را گرفته بود. قبل از آن بازی آقایان گروهی از بوقچیهای استقلال که من پایشان را از باشگاه بریده بودم به یک دفتر در خیابان، ولی عصر دعوت کردند و به آنها ناهار و پول دادند تا علیه محمد مایلیکهن شعار بدهند. متأسفانه طرح فحاشی به سرمربی سایپا در آنجا کلید خورد و آقایان حتی برای بوقچیها تعیین کرده بودند کدام سکوها چه شعارهایی بدهند. عین آن نقشه پیاده شد و اتفاقات بسیار زشتی رقم خورد که واقعاً مایه تأسف بود و روح من از آن خبر نداشت. یکی از همان بوقچیها بعدها پیش من آمد و ابراز ندامت کرد و گفت: حاجآقا من را حلال کن. من خودم در آن جمع بودم و پول هم گرفتم. به ما پول دادند تا علیه مایلیکهن شعار بدهیم. مایلیکهن هم عصبانی شد و نامه تندی نوشت که باعث جداییاش از تیم ملی شد و افشین قطبی آمد. آن بوقچی به من گفت: حاجآقا، ببخشید. شما مدیرعامل باشگاه بودید و همه چیز به نام شما تمام شد در حالی که خودتان هیچ خبری از آن نداشتید. اینها را به خبرورزشی گفتم تا نشان بدهم بحث نفوذ بوقچیها و سوءاستفاده از آنها تا چه اندازه در فوتبال ما پیش رفته است.