خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ ۱- لیگ برتر، هنوز شروع نشده است که بارش کارتهای زرد و قرمز، بر سر آقای شماره ۳ پرسپولیس، باریدن گرفته است! برای شجاع خلیلزاده فرقی ندارد که بازی رسمی است یا دوستانه! مسابقه تدارکاتی و دستگرمی است یا پیکاری جدی بر سر ۳ امتیازی که باید برد تا برندهاش شد!
شجاع، برای دخالت کردن در آن بخش از بازی که به او مربوط نمیشود، مهارتی دارد ویژه! «کلکل» کردن با حریف! نق زدن به جان داور! حتی دخالت در کار داوری و در امری که مربوط است به داوران!
شجاع، تا امروز در بازیهای تدارکاتی پرسپولیس، مقابل فولاد اهواز و گلگهر سیرجان، دو بار کارت قرمز گرفته و از زمین اخراج شده است! پرسپولیس، میتواند بدون سیدجلال بازی کند، ولی دوام آوردن و مقاومت کردن، در یک بازی رسمی، بدون شجاع- یعنی پس از اخراج او- حتماً در ردیف غیرممکنهاست!
شجاع خلیلزاده، به واسطه نوع بازی درگیرانهاش، همیشه در معرض اخطار و اخراج قرار دارد! شرط عقل نیست که بهترین دفاع وسط پرسپولیس و لیگ برتر، به استقبال کارتهای زرد و قرمز بیشتری هم برود! لیگ برتر، با پرسپولیسی که همیشه ۱۱ بازیکنه باشد، بیشتر «پز» میدهد و به سرمایههای انسانیاش، میبالد!
استاد فتحی، اینجا استقلال است
۲- یک روز یک جا، در گوشهای یا ستونی که به لطف محبت دوستان دارم، نوشتم:
... یادت باشد که استقلال تیم عقاب نیست! حتی جلوتر رفتم و برای بیان اهمیت کار، اضافه کردم: ... حتی فدراسیون فوتبال و کمیته انضباطیاش هم تیم استقلال نیست! آنهم استقلالی که در ۵ سال اخیر، خوب گزیده شده، خوب چزیده شده و دیگر جای بیشتری برای تحمل فشارهای اضافهتر ندارد!
معلوم است که روی سخن به جانب امیرحسین فتحی بود، استاد فتحی که هنوز دکتر فتحی نشده، در فوتبال «حضوری» بههم زده بود! به نشانه زیرکی و به نشانه این که مایههایش را دارد!
امیرحسین فتحی، هنوز در استقلال هست و انگار، متوجه فرقهای بودن در استقلال با بودن در هر جای دیگری نشده است! همان تفاوتی که ایرج عرب هم به آن پی نبرده است. روزمره بودن، باری به هر جهت بودن، چو فردا شود، به فکر فردا افتادن- و حتی باز هم به فکر فردا نیفتادن- مشکلات استقلال را «یکدستی» و سبک و آسان گرفتن و در انتخاب همکار، اصل اهل کار بودن و اهلیت داشتن و مردان آبدیده و چکش خورده را، مرجح دانستن و با آب حمام به شیوه ویلکارنگی، دوست نگرفتن! باز هم بگویم؟!
سربند اتفاقات اخیر، فکر کردیم که «استاد» دوزاریاش افتاد و گرفت و دیگر از همان سوراخ گزیده نخواهد شد! ولی چه خیال بیاساسی و چه تصور نابهجایی! دوباره مشاور! دوباره مشاوره و مشورتهای غیرمفید و ناهمفکرانه! و بیفکرانه! باز هم برای استقلال، خارج از دایره استقلال، به کسانی پناه بردن که مرهم نیستند و نمکپاش دل ریش، هر زودباور و سادهاندیشی هستند، و در نتیجه، این نکته را دوباره لازمالتذکر و لازمالتکرار کردن که:
... اینجا استقلال است و عقاب نیست، یا بهمن آن هم اواخرش، یا یک تیم درپیت دیگری! ... اینجا استقلال است! با استراماچونی و با تیمی که باید ببرد!
لیگ یک و روز اولش؛ هورا، برای عنایتی و قشقایی
۳- خودمان را، از «تکوتا» نمیاندازیم! به روی خودمان نمیآوریم که چگونه، مصداق عینی سال به سال، دریغ از پارسال شدهایم و باز هم وفادارتر از این هم خواهیم شد! لیگ یکمان را دوست داریم! هرچه نباشد، ریشه لیگ برتر که هست!
برای عدهای از ساکنان «شهرک لیگ یک»، همهچیز خوب و همه چیز خوش تمام شد! مثلاً برای «بادران»ها که در اهواز، استقلال را در آخرین دقیقهها، با یک گل زدند! فرهاد کاظمی خودی نشان داد! و چه خودی! مدعی درجه اول!
تیم اراک هم برد و چه تیمی را، فجر سپاسی شیراز را. داود مهابادی، چرا با باخت شروع کرد؟! تا ثریا میرود دیوار کج! نه؟ کار ۹۰ ارومیه در شهر تبریز هم کار بزرگی بود: نود ارومیه یک بر صفر برنده شد، اما....
اما باید صد ایوا... گفت برای رضا عنایتی که تازه مربی است و ۳ گل هم زد تا خط و نشان بکشد که تازه هستم، اما تازهکار نیستم! یعنی رضا عنایتی از تیم قشقایی، یک مدعی درست کرده است؟ خدا کند که همینطور باشد! خدا کند که عنایتی مربی، به اندازه عنایتی گلزن، جربزه و بلدیت داشته باشد.
تیمهای شمالی، همه متوقف شدند، ملوان، متوقف هم نشد. ملوان باخت! قوی سفید انزلی- که دیگر سفید هم نیست، «قُو» هم نیست و «قَوی» هم نیست و گلخورش ملس نشان میدهد- باخت به کی؟ به تیم پاکدشت! به سرخپوشان نزدیک ورامین! ملوان را، یواشکی دید زدیم، دیدنی نبود، دیدن نداشت! وقتی خودش نخواهد، وقتی ملوان بودن را فراموش کرده باشد و تیمی که فقط اسم قشنگ ملوان را با خودش حمل میکند و لاغیر، از بقیه چه کاری برمیآید؟ امسال هم عروسی به خانه ملوانهای انزلی نمیآید! صبر کنید شاید سالی دیگر!
شجاع، برای دخالت کردن در آن بخش از بازی که به او مربوط نمیشود، مهارتی دارد ویژه! «کلکل» کردن با حریف! نق زدن به جان داور! حتی دخالت در کار داوری و در امری که مربوط است به داوران!
شجاع، تا امروز در بازیهای تدارکاتی پرسپولیس، مقابل فولاد اهواز و گلگهر سیرجان، دو بار کارت قرمز گرفته و از زمین اخراج شده است! پرسپولیس، میتواند بدون سیدجلال بازی کند، ولی دوام آوردن و مقاومت کردن، در یک بازی رسمی، بدون شجاع- یعنی پس از اخراج او- حتماً در ردیف غیرممکنهاست!
شجاع خلیلزاده، به واسطه نوع بازی درگیرانهاش، همیشه در معرض اخطار و اخراج قرار دارد! شرط عقل نیست که بهترین دفاع وسط پرسپولیس و لیگ برتر، به استقبال کارتهای زرد و قرمز بیشتری هم برود! لیگ برتر، با پرسپولیسی که همیشه ۱۱ بازیکنه باشد، بیشتر «پز» میدهد و به سرمایههای انسانیاش، میبالد!
استاد فتحی، اینجا استقلال است
۲- یک روز یک جا، در گوشهای یا ستونی که به لطف محبت دوستان دارم، نوشتم:
... یادت باشد که استقلال تیم عقاب نیست! حتی جلوتر رفتم و برای بیان اهمیت کار، اضافه کردم: ... حتی فدراسیون فوتبال و کمیته انضباطیاش هم تیم استقلال نیست! آنهم استقلالی که در ۵ سال اخیر، خوب گزیده شده، خوب چزیده شده و دیگر جای بیشتری برای تحمل فشارهای اضافهتر ندارد!
معلوم است که روی سخن به جانب امیرحسین فتحی بود، استاد فتحی که هنوز دکتر فتحی نشده، در فوتبال «حضوری» بههم زده بود! به نشانه زیرکی و به نشانه این که مایههایش را دارد!
امیرحسین فتحی، هنوز در استقلال هست و انگار، متوجه فرقهای بودن در استقلال با بودن در هر جای دیگری نشده است! همان تفاوتی که ایرج عرب هم به آن پی نبرده است. روزمره بودن، باری به هر جهت بودن، چو فردا شود، به فکر فردا افتادن- و حتی باز هم به فکر فردا نیفتادن- مشکلات استقلال را «یکدستی» و سبک و آسان گرفتن و در انتخاب همکار، اصل اهل کار بودن و اهلیت داشتن و مردان آبدیده و چکش خورده را، مرجح دانستن و با آب حمام به شیوه ویلکارنگی، دوست نگرفتن! باز هم بگویم؟!
سربند اتفاقات اخیر، فکر کردیم که «استاد» دوزاریاش افتاد و گرفت و دیگر از همان سوراخ گزیده نخواهد شد! ولی چه خیال بیاساسی و چه تصور نابهجایی! دوباره مشاور! دوباره مشاوره و مشورتهای غیرمفید و ناهمفکرانه! و بیفکرانه! باز هم برای استقلال، خارج از دایره استقلال، به کسانی پناه بردن که مرهم نیستند و نمکپاش دل ریش، هر زودباور و سادهاندیشی هستند، و در نتیجه، این نکته را دوباره لازمالتذکر و لازمالتکرار کردن که:
... اینجا استقلال است و عقاب نیست، یا بهمن آن هم اواخرش، یا یک تیم درپیت دیگری! ... اینجا استقلال است! با استراماچونی و با تیمی که باید ببرد!
لیگ یک و روز اولش؛ هورا، برای عنایتی و قشقایی
۳- خودمان را، از «تکوتا» نمیاندازیم! به روی خودمان نمیآوریم که چگونه، مصداق عینی سال به سال، دریغ از پارسال شدهایم و باز هم وفادارتر از این هم خواهیم شد! لیگ یکمان را دوست داریم! هرچه نباشد، ریشه لیگ برتر که هست!
برای عدهای از ساکنان «شهرک لیگ یک»، همهچیز خوب و همه چیز خوش تمام شد! مثلاً برای «بادران»ها که در اهواز، استقلال را در آخرین دقیقهها، با یک گل زدند! فرهاد کاظمی خودی نشان داد! و چه خودی! مدعی درجه اول!
تیم اراک هم برد و چه تیمی را، فجر سپاسی شیراز را. داود مهابادی، چرا با باخت شروع کرد؟! تا ثریا میرود دیوار کج! نه؟ کار ۹۰ ارومیه در شهر تبریز هم کار بزرگی بود: نود ارومیه یک بر صفر برنده شد، اما....
اما باید صد ایوا... گفت برای رضا عنایتی که تازه مربی است و ۳ گل هم زد تا خط و نشان بکشد که تازه هستم، اما تازهکار نیستم! یعنی رضا عنایتی از تیم قشقایی، یک مدعی درست کرده است؟ خدا کند که همینطور باشد! خدا کند که عنایتی مربی، به اندازه عنایتی گلزن، جربزه و بلدیت داشته باشد.
تیمهای شمالی، همه متوقف شدند، ملوان، متوقف هم نشد. ملوان باخت! قوی سفید انزلی- که دیگر سفید هم نیست، «قُو» هم نیست و «قَوی» هم نیست و گلخورش ملس نشان میدهد- باخت به کی؟ به تیم پاکدشت! به سرخپوشان نزدیک ورامین! ملوان را، یواشکی دید زدیم، دیدنی نبود، دیدن نداشت! وقتی خودش نخواهد، وقتی ملوان بودن را فراموش کرده باشد و تیمی که فقط اسم قشنگ ملوان را با خودش حمل میکند و لاغیر، از بقیه چه کاری برمیآید؟ امسال هم عروسی به خانه ملوانهای انزلی نمیآید! صبر کنید شاید سالی دیگر!