۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

فرزند زنده یاد منصور پورحیدری به خبرورزشی گفت: زمانی که پدرم زنده بود در آمریکا با دوست‌هایم که پرسپولیسی بودند کری شدیدی داشتم. حتی ساعت ۴ صبح که بازی استقلال را نشان می‌داد بلند می‌شدم و بازی را می‌دیدیم و کل‌کل می‌کردیم.

خبرورزشی/ پریسا غفاری؛ عسل پورحیدری، فرزند مرحوم منصور پورحیدری و فریده شجاعی است. او مرداد ۱۳۷۰ همزمان با قهرمانی استقلال در آسیا به دنیا آمد و خانواده اش به‌خاطر همین نام او را عسل گذاشتند تا شیرینی این قهرمانی همیشه در یادشان باشد. عسل پنج سالی است که در آمریکا مشغول تحصیل است و با دعوت سرمربی وقت تیم ملی بسکتبال بانوان به تهران آمد تا این روز‌ها در اردن و مسابقات غرب آسیا پیراهن شماره ۲۵ را به یاد پدر بر تن و برای پرچم کشورش در میدان تلاش کند. ملی‌پوش بسکتبال کشورمان که با وجود سه سال از درگذشت پدرش هنوز فراموشش نکرده، امیدوار است استقلالی‌ها بتوانند با بازی‌های خوب و هواداران با رفتارهایشان یاد پدر او را زنده نگه دارند و ثابت کنند استقلالی بهترین است. 
*استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟
صددرصد استقلالی.
*به خاطر مرحوم منصور پورحیدری استقلالی شدید؟‌
نمی‌دانم از اول هم استقلالی بودم. وقتی پدرم به صنایع اراک رفت همچنان طرفدار پروپاقرص آبی‌ها بودم.
*از آمریکا آمدید و برای اولین بار در یک میدان بین‌المللی برای تیم ملی بسکتبال به میدان رفتید.
بله، من پنج سال است از ایران رفته و در آمریکا زندگی می‌کنم، در آنجا هم بسکتبالم را ادامه می‌دهم. البته از بسکتبال ایران هم دور نبودم و سعی کردم در مقاطعی که به تهران می‌آمدم برای دیدن مسابقات سوپرلیگ به سالن بروم و با تیم‌ها هم تمرین داشتم. از اول تابستان بعد از دعوت شدنم به تهران آمدم و مرتب در اردوی تیم ملی هستم. جو خوبی حکم‌فرماست. نسبت به سه ماه قبل نیز پیشرفت خیلی خوبی داشتیم.
*انتخاب شایسته متشرعی را به عنوان سرمربی چطور می‌بینید؟
به نظرم انتخاب خوب و شایسته‌ای بود. در دوره‌ای شاگرد ایشان بودم. در حال حاضر در آمریکا فعالیت می‌کند. از بین مربیان ایرانی به نظرم مربی شایسته‌ای است.
*از یک خانواده فوتبالی چطور به بسکتبال علاقه‌مند شدید؟
من از اول به‌خاطر خاله و مادرم بسکتبال بازی می‌کردم؛ دقیقاً از پنج سالگی. البته فوتبال هم بازی می‌کردم ولی ترجیح من بسکتبال است.
*با ورود خانم‌ها به استادیوم‌های فوتبال موافق هستید؟
امیدوارم این اتفاق بیفتد که می‌تواند اثر مثبت فرهنگی و کیفی خوبی بر فوتبال بگذارد.
*اهل سینما هستی؟
بله، ولی نه خیلی زیاد. بیشتر دوست دارم در منزل فیلم ببینم.
*وقتی تهران هستی و بازی‌های استقلال را می‌بینی، یاد پدر می‌افتی؟
خیلی زیاد. سعی می‌کنم زیاد نگاه نکنم و تنها نتایج آن‌ها را پیگیری کنم. چون به یاد پدر می‌افتم و خیلی ناراحت می‌شوم.
*دوست دارید شماره پیراهن پدر مرحوم را بپوشید؟
همیشه شماره پیراهنم ۵ بود، اما الان به‌خاطر پدرم که شماره پیراهنش ۲ بوده می‌خواهم ۲۵ را در تیم ملی بسکتبال بر تن کنم.
* از نتایج تیم استقلال در این چند سال راضی هستید؟
سالی که پدرم فوت کرد همه چیز در استقلال بد بود. خیلی خوب نتیجه نگرفتند، اما بعد بهتر شدند.
*فوت پدر بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها و جامعه داشت، برخورد مردم با شما چگونه بود؟
همه احساس همدردی می‌کردند. حتی پرسپولیسی‌ها هنگام بستری بودن پدرم در بیمارستان تنهایش نگذاشتند. همه او را دوست داشتند. من ندیدم تا به حال کسی از پدرم شاکی یا ناراحت باشد. انسان محبوبی بود.
*عسل پورحیدری رابطه اش با آتوسا حجازی خوب است؟
خیلی آتوسا را ندیدم. بیشتر با خانم حجازی ملاقات داشتم.
*فکر می‌کنید بسکتبال بانوان بعد از این همه سال می‌تواند موفقیتی به دست آورد؟
بعد از صدور مجوز به نظرم هم سوپرلیگ بهتر بود و هم تیم ملی با این تمرینات خیلی عوض شد. حداقل در غرب آسیا می‌توانیم مقام بیاوریم، اما در آسیا فعلاً نیاز به تجربه بالا داریم.
*نایب رئیسی خانم فریده شجاعی در فدراسیون بسکتبال کار تو را در عضویت در تیم ملی سخت‌تر کرده است!
خیلی، موقع آمدن آن‌قدر تحت فشار قرار گرفتم که گفتم خدایا با این حاشیه‌ها بیایم یا نه؟! با خودم فکر می‌کردم هر قدر هم خوب بازی کنم آن‌قدر حرف و حدیث زیاد است که از نظر روانی روی من تأثیر گذاشت که نکند به‌خاطر مادرم بوده است! واقعاً برایم سخت بود.
*خاطره‌ای از مرحوم منصور پورحیدری دارید؟
من بچه که بودم زیاد با پدرم استادیوم می‌رفتم. بچه‌های استقلال با من خیلی شوخی می‌کردند. البته نقش اصلی این اذیت‌ها را پدرم ایفا می‌کرد. هر موقع هم به منزل ما می‌آمدند پدرم چیزی را مطرح می‌کرد که آن‌ها سر به سر من بگذارند. همیشه توی ذهنم هست. پدر من برعکس ظاهر جدی‌ای که داشت خیلی شوخ‌طبع بود و با من رابطه نزدیکی داشت.
*سابقه حضور با پدر در استادیوم را دارید؟
یک بار بازی استقلال بود به آزادی رفتم ولی بیشتر سر تمرین‌های آنها می‌رفتم.
*با هم‌تیمی‌هایت که پرسپولیسی هستند کرکری دارید؟
الان دیگر نه. در این سه سال گذشته، چون زیاد بحث این دو تیم نمی‌شود دیگر کری نمی‌خوانم. زمانی که پدرم زنده بود در آمریکا با دوست‌هایم که پرسپولیسی بودند کری شدیدی داشتم. حتی ساعت ۴ صبح که بازی استقلال را نشان می‌داد بلند می‌شدم و بازی را می‌دیدیم و کل‌کل می‌کردیم، اما بعد از فوت پدر دیگر اصلاً.
*در زمان فوت پدر در تهران نبودید، این خبر را شنیدی چه احساسی داشتید؟
نزدیک امتحان‌های نهایی بود که مادر تماس گرفت و گفت حتماً باید به تهران بیایم، چون دکتر به مادرم گفته بود مشخص نیست پدر چقدر زنده می‌ماند. من هم یک هفته قبل از امتحان‌ها سریع خودم را رساندم. آن روز‌ها پدرم خیلی ضعیف شده بود و دو، سه روز آخر در کما بود. وقتی ازش خداحافظی کردم یک تکانی خورد. من برگشتم آمریکا و بعد از سه روز صبح که بیدار شدم هم‌خانه‌ام سارا به من گفت حال پدر خیلی بده، ولی وقتی موبایلم را گرفتم و پیغام‌های تسلیت را دیدم حالم بد شد ولی متأسفانه نتوانستم بیایم تهران. احساس این را داشتم که پدرم با همان چهره و سلامتی که پنج سال پیش بود در فکرم باقی بماند. هر چند بعداً به این نتیجه رسیدم که اشتباه کردم. چون اگر تدفین پدر را می‌دیدم بحث فوت او برایم بیشتر جا می‌افتاد.
*سر خاک پدر می‌روید؟
بله، هر هفته ولی این‌قدر اذیت می‌شوم که بیشتر از ۱۰ دقیقه نمی‌توانم آنجا بمانم.
*یک جمله برای پدر بگو.
پدر تکرارنشدنی است.
*پیامی برای بازیکنان و هواداران استقلال دارید؟
امیدوارم همه با رفتارهایشان و بازیکنان با بازی‌های خوب یاد پدر من را زنده نگه دارند و نشان دهند که استقلالی ها با همه فرق می‌کنند و بهترینند.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی