خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ همه برگشتند سرکار اصلىشان! تیمهایى که فرصت را براى استراحت مناسب دیده بودند، تمرین خود را دوباره دنبال کردند. تیمهایى که دانستند حق یک ساعت وقت تلف کردن ندارند، بدون هدر دادن همان یک ساعت، تمرین خود را پى گرفتند! بیشتر در همان سیاق پیشین! اغلب در همان قالب تکرارى! چند تیم هم بودند- و هستند- که آنالیز و حلاجى دو هفته اول را مبناى کارهاى آینده خود قرار دادند!
در تبعیت از اصل تجربهگرایانه گذشته، چراغ راه آینده است! نمىتوان اینان را گذشتهگرا نامید، بلکه اهل تحلیلند و تحقیق را لازم مىدانند! یاد گرفتهاند که بىعلم- ولو اندک، ولو محدود و نیز مختصر- دست به هیچ کارى نزنند!
تیمهایى هم داریم که اهل دعوایند! حتى اینان هم فرصت خوبى کسب کردند تا در تمرینها و یا حاشیه تمرینها، بىخود و بىدلیل یا باخود و بادلیل، به هم بپرند و یقه هم را بگیرند! در قبال این رفتار، هر تیم که یکى داشت که مثل جواد زرینچه، تیغدار و برشدار بود و حوادث بد را زیرسبیلی رد نمىکرد، برد، والا هم دیروز را باخت و هم فردا را بیشتر خواهد باخت!
غافلگیر مىکنیم، غافلگیر نمىشویم
تیم ملى به هنگکنگ رسید تا سهشنبه، غافلگیر نشود! تیم امید هم خود را به تاشکند مىرساند تا از روزهاى تیم ملى، به نحو بارزى استفاده حداکثرى- در ظرف زمان موجود و ممکن- به عمل آورد!
آیا فرهاد و جناب حمیدخان استیلى، مأموریت ممکن و مسئولیت دشوارى را برعهده گرفتهاند؟! هم استیلى و هم فرهاد، از آن طایفهاند که سرشان درد مىکند براى دردسر! سرشان درد مىکند براى دستمال بستن!
جاى یک بزرگمرد، از جنس حسن حبیبی، یک مرد بزرگ همیشگى، چون على پروین، مردانى از قبیل محمود یاورى که کمشمارند و پر از تجربه میدانى و کاربردى، جاى حسینعلى کلانى- که تیم امید را تنها نگذاشته بود- و بقیه این قبیل مجسمههاى افتخار و دانش تجربى، کجاست؟
آیا بودن اینان، کنار تیم امید، کنار مردان پردل و سرنترسى، چون مجیدى و استیلى و... اسباب قوت روحى هرچه بیشتر تیمى که تنها یک راه براى موفقیتش مى شناسیم- تمرین و فقط تمرین! مسابقه و باز هم مسابقه- نخواهد شد؟
چرا جمع خود را کامل نمىکنیم؟ چرا جنس تیمهاى جوانترمان را جور نمىکنیم؟ چرا به تیم امید، وزن بیشترى نمىبخشیم؟ چرا اهمیت وجودىشان را به رخ خودشان نمىکشیم!
مىدانیم که، چون صد آمد، نود هم پیش ماست! نود خود را، چرا به صد بدل و مبدل نمىکنیم؟
براى توفیق تیم امید، تا همین لحظه هم کم کار نشده است؛ ولى «کار را که کرد؟ آن که تمام کرد!» کار تیم امید را تمام کنیم و ناقص، رهایشان ننماییم!
فلسطین، ستایش انگیز و قوى
خبرى به ما- و همه اهالى فوتبال قاره آسیا- رسید که هم حیرتآور بود و هم بسیار خوب و ستایشانگیز!
فلسطین در راه جام جهانى ٢٠٢٢، در اولین بازى خود، شگفتى که سهل است، «سوپرشگفتى» خلق کرد! فلسطین، تیم ملى فلسطین که در همه موارد- الا روح رزمنده، الا عزم پیکارجو و الا روحى برآمده از مقاومتى بىبدیل- کاستىهاى عدیده تجهیزاتى دارد، ازبکستان را با دو گل، مغلوب کرده است!
ازبکها، همان تیم در حال پیشرفت و همان تیم در حال سرمایهگذارى همهجانبه بودند و فلسطینیان هم، همان تیم سلحشور و مبارزهجو که باکى از جنگیدن و جنگاورى ندارند! فلسطین، تیمى دارد که متعلق است به روحى بزرگ! به ارادهاى که خود را باور دارد و خود را برحداند! روحى که مغلوب کمبودها نمىشود و روحى که کاستىهاى خود را عمده و دلیلى براى مبارزه نکردن، نمىداند! فلسطین، کارى کرد که باید ستوده شود! هم ستوده و هم تحسین!
در تبعیت از اصل تجربهگرایانه گذشته، چراغ راه آینده است! نمىتوان اینان را گذشتهگرا نامید، بلکه اهل تحلیلند و تحقیق را لازم مىدانند! یاد گرفتهاند که بىعلم- ولو اندک، ولو محدود و نیز مختصر- دست به هیچ کارى نزنند!
تیمهایى هم داریم که اهل دعوایند! حتى اینان هم فرصت خوبى کسب کردند تا در تمرینها و یا حاشیه تمرینها، بىخود و بىدلیل یا باخود و بادلیل، به هم بپرند و یقه هم را بگیرند! در قبال این رفتار، هر تیم که یکى داشت که مثل جواد زرینچه، تیغدار و برشدار بود و حوادث بد را زیرسبیلی رد نمىکرد، برد، والا هم دیروز را باخت و هم فردا را بیشتر خواهد باخت!
غافلگیر مىکنیم، غافلگیر نمىشویم
تیم ملى به هنگکنگ رسید تا سهشنبه، غافلگیر نشود! تیم امید هم خود را به تاشکند مىرساند تا از روزهاى تیم ملى، به نحو بارزى استفاده حداکثرى- در ظرف زمان موجود و ممکن- به عمل آورد!
آیا فرهاد و جناب حمیدخان استیلى، مأموریت ممکن و مسئولیت دشوارى را برعهده گرفتهاند؟! هم استیلى و هم فرهاد، از آن طایفهاند که سرشان درد مىکند براى دردسر! سرشان درد مىکند براى دستمال بستن!
جاى یک بزرگمرد، از جنس حسن حبیبی، یک مرد بزرگ همیشگى، چون على پروین، مردانى از قبیل محمود یاورى که کمشمارند و پر از تجربه میدانى و کاربردى، جاى حسینعلى کلانى- که تیم امید را تنها نگذاشته بود- و بقیه این قبیل مجسمههاى افتخار و دانش تجربى، کجاست؟
آیا بودن اینان، کنار تیم امید، کنار مردان پردل و سرنترسى، چون مجیدى و استیلى و... اسباب قوت روحى هرچه بیشتر تیمى که تنها یک راه براى موفقیتش مى شناسیم- تمرین و فقط تمرین! مسابقه و باز هم مسابقه- نخواهد شد؟
چرا جمع خود را کامل نمىکنیم؟ چرا جنس تیمهاى جوانترمان را جور نمىکنیم؟ چرا به تیم امید، وزن بیشترى نمىبخشیم؟ چرا اهمیت وجودىشان را به رخ خودشان نمىکشیم!
مىدانیم که، چون صد آمد، نود هم پیش ماست! نود خود را، چرا به صد بدل و مبدل نمىکنیم؟
براى توفیق تیم امید، تا همین لحظه هم کم کار نشده است؛ ولى «کار را که کرد؟ آن که تمام کرد!» کار تیم امید را تمام کنیم و ناقص، رهایشان ننماییم!
فلسطین، ستایش انگیز و قوى
خبرى به ما- و همه اهالى فوتبال قاره آسیا- رسید که هم حیرتآور بود و هم بسیار خوب و ستایشانگیز!
فلسطین در راه جام جهانى ٢٠٢٢، در اولین بازى خود، شگفتى که سهل است، «سوپرشگفتى» خلق کرد! فلسطین، تیم ملى فلسطین که در همه موارد- الا روح رزمنده، الا عزم پیکارجو و الا روحى برآمده از مقاومتى بىبدیل- کاستىهاى عدیده تجهیزاتى دارد، ازبکستان را با دو گل، مغلوب کرده است!
ازبکها، همان تیم در حال پیشرفت و همان تیم در حال سرمایهگذارى همهجانبه بودند و فلسطینیان هم، همان تیم سلحشور و مبارزهجو که باکى از جنگیدن و جنگاورى ندارند! فلسطین، تیمى دارد که متعلق است به روحى بزرگ! به ارادهاى که خود را باور دارد و خود را برحداند! روحى که مغلوب کمبودها نمىشود و روحى که کاستىهاى خود را عمده و دلیلى براى مبارزه نکردن، نمىداند! فلسطین، کارى کرد که باید ستوده شود! هم ستوده و هم تحسین!