به گزارش خبرورزشی، شهروندآنلاین نوشت؛ با گذشت چند روز از مرگ دلخراش سحر خدایاری، واکنشها به این حادثه دردناک همچنان ادامه دارد. از زمان رسانهایشدن خودسوزی سحر تا امروز اظهارنظرهای مختلفی درباره این حادثه و دلایل وقوع آن مطرح شده است. حالا این رسانه به عنوان منبع اصلی انتشار این خبر دو گفتگو با خواهر و پدر سحر انجام داد که تا حدودی جزییات و چرایی بروز این حادثه را روشن کرد. در این بین هم بهخصوص پس از مرگ سحر چهرههای شناختهشدهای از طیفها و گروههای مختلف نسبت به این حادثه تکاندهنده واکنش نشان دادند و با خانواده خدایاری ابراز همدردی کردند؛ اما شاید آنچه تاکنون کمتر به آن پرداخته شده لحظه وقوع حادثه و جزییات خودسوزی این دختر سی ساله است. اینکه سحر چه زمانی و دقیقا کجا دست به این اقدام وحشتناک زده است؟ چه کسانی تا قبل از رسیدن آمبولانس به کمک او رفتند؟ سحر چطور خودش را آتش زد و آخرین جملاتی که بر زبان آورد، چه بود؟ اینها پرسشهایی بود که خبرنگار را راهی محل حادثه کرد.
با اینکه نزدیک به دو هفته از خودسوزی سحر گذشته، اما اهالی محل هنوز هم آن حادثه را با جزییات به خاطر دارند. آنها از فریادها و ضجههای دختری میگویند که درست ۱۱ روز پیش کسبه و رهگذران خیابان شریعتی تقاطع معلم را شوکه کرد. حسین یکی از همین افراد، پسر جوانی است که خودش میگوید بعد از آن حادثه هر شب کابوس میبیند: «خیلی صحنه وحشتناکی بود، یک توده سیاه که دستانش را باز کرده بود، بالا و پایین میپرید، شعلههای آتش هم از تن و بدنش بالا میرفت، هنوز صدای جیغهایش توی گوشم میپیچد.» او درباره زمان وقوع حادثه هم توضیح میدهد: «من داخل مغازه نشسته بودم، ساعت حدود ۱۱ بود؛ یعنی چند دقیقهای گذشته بود، صدای دادوفریادی بلند شد، سریع بیرون را نگاه کردم، دود و آتش بود چند نفری هم به طرفش میدویدند، باور نمیکردم که کسی خودش را آتش زده باشد، اما وقتی آتش خاموش شد، فهمیدم که یک دختر جوان بوده که از دادگاه انقلاب بیرون آمده و خودش را آتش زده است.»
هنوز داشت نفس میکشید، صحبتهایش مفهوم نبود، همهمه و شلوغی خیابان هم صدای ضعیف او را نامفهومتر میکرد؛ اما من شنیدم که میگفت نمیخواهم، ولم کنید، نمیخواهم…
رامین یکی دیگر از کسبه خیابان شریعتی جزییات دیگری از خودسوزی سحر را به میگوید: «من دیدم که بهسرعت از خیابان معلم به طرف شریعتی میآمد. خودش را آتش زده بود، یک تاکسی ون نگه داشت و با کپسول سعی کرد آتش را خاموش کند، بعد هم چند ماشین دیگر زیرپایی و پتو روی بدنش انداختند، اما دیگر فایدهای نداشت، از سر تا پایش کامل سوخته بود، حتی لباسهایش هم خاکستر شده بود، چند خانم چادر و لباس روی بدنش انداختند، بعد هم آمبولانس رسید و او را با خودش برد.»
محمد هم از ساکنان این خیابان است؛ آنطور که خودش میگوید، اولین نفری بوده که خودش را به سحر رسانده و او با پیراهنش سعی کرده آتش را خاموش کند: «من سمت غرب خیابان شریعتی ایستاده بودم، از دور داشتم خیابان معلم را نگاه میکردم که چشمم به آن دختر افتاد، یک دبه سفیدرنگ دستش بود، انگار میخواست کاری بکند، کنجکاو شدم، چند قدمی به طرفش رفتم؛ کنار خیابان ایستاده بودم که یکدفعه دبه را بلند کرد و مایعی که داخل آن بود را روی خودش ریخت.» او ادامه میدهد: «من بهسرعت به طرف او دویدم، خیابان شلوغ بود، تا به آن طرف خیابان برسم، خودش را به آتش کشید، با همان حال به طرف خیابان شریعتی میدوید، مثل یک گلوله آتش؛ پیراهنم را درآوردم تا آتش را خاموش کنم، همان موقع بود که یک نفر با کپسول آتشنشانی به کمک آمد و بعد هم دیگر همه جمع شدند، وقتی آتش خاموش شد، جای سالمی در بدن او باقی نمانده بود، بعد هم ماشین پلیس آمد، چند دقیقه بعد هم آمبولانس رسید.» به گفته این مرد میانسال سحر پس از خاموششدن آتش هنوز به هوش بوده: «هنوز داشت نفس میکشید، صحبتهایش مفهوم نبود، همهمه و شلوغی خیابان هم صدای ضعیف او را نامفهومتر میکرد؛ اما من شنیدم که میگفت نمیخواهم، ولم کنید، نمیخواهم…» بنا به گفته شاهدان عینی کل این حادثه دلخراش تا آمدن آمبولانس و بردن سحر به بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری حدود ۷ تا ۱۰ دقیقه طول کشیده و در این مدت هیچکس هم صحبت یا حرف واضحی از این دختر را به یاد ندارد.
چگونگی تهیه بنزین هم یکی دیگر از موارد عجیب این ماجرا است. جایگاه سوخت شریعتی نزدیکترین پمپ بنزین تا محل حادثه است؛ فاصلهای حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر با محلی که سحر خودش را به آنجا کشیده؛ اما ماموران این جایگاه حرفی برای گفتن نداشتند، آنها به این پرسش که خرید بنزین از سوی یک دختر جوان سی ساله را به خاطر دارند، اینگونه پاسخ دادند: «اینجا خیلیها با دبه از ما بنزین میگیرند، ما چیزی به خاطر نداریم، اما چند روز پس از آن حادثه از طرف پلیس فیلم دوربینهای جایگاه را کپی گرفتند و با خودشان بردند.»
هنوز داشت نفس میکشید، صحبتهایش مفهوم نبود، همهمه و شلوغی خیابان هم صدای ضعیف او را نامفهومتر میکرد؛ اما من شنیدم که میگفت نمیخواهم، ولم کنید، نمیخواهم…
رامین یکی دیگر از کسبه خیابان شریعتی جزییات دیگری از خودسوزی سحر را به میگوید: «من دیدم که بهسرعت از خیابان معلم به طرف شریعتی میآمد. خودش را آتش زده بود، یک تاکسی ون نگه داشت و با کپسول سعی کرد آتش را خاموش کند، بعد هم چند ماشین دیگر زیرپایی و پتو روی بدنش انداختند، اما دیگر فایدهای نداشت، از سر تا پایش کامل سوخته بود، حتی لباسهایش هم خاکستر شده بود، چند خانم چادر و لباس روی بدنش انداختند، بعد هم آمبولانس رسید و او را با خودش برد.»
محمد هم از ساکنان این خیابان است؛ آنطور که خودش میگوید، اولین نفری بوده که خودش را به سحر رسانده و او با پیراهنش سعی کرده آتش را خاموش کند: «من سمت غرب خیابان شریعتی ایستاده بودم، از دور داشتم خیابان معلم را نگاه میکردم که چشمم به آن دختر افتاد، یک دبه سفیدرنگ دستش بود، انگار میخواست کاری بکند، کنجکاو شدم، چند قدمی به طرفش رفتم؛ کنار خیابان ایستاده بودم که یکدفعه دبه را بلند کرد و مایعی که داخل آن بود را روی خودش ریخت.» او ادامه میدهد: «من بهسرعت به طرف او دویدم، خیابان شلوغ بود، تا به آن طرف خیابان برسم، خودش را به آتش کشید، با همان حال به طرف خیابان شریعتی میدوید، مثل یک گلوله آتش؛ پیراهنم را درآوردم تا آتش را خاموش کنم، همان موقع بود که یک نفر با کپسول آتشنشانی به کمک آمد و بعد هم دیگر همه جمع شدند، وقتی آتش خاموش شد، جای سالمی در بدن او باقی نمانده بود، بعد هم ماشین پلیس آمد، چند دقیقه بعد هم آمبولانس رسید.» به گفته این مرد میانسال سحر پس از خاموششدن آتش هنوز به هوش بوده: «هنوز داشت نفس میکشید، صحبتهایش مفهوم نبود، همهمه و شلوغی خیابان هم صدای ضعیف او را نامفهومتر میکرد؛ اما من شنیدم که میگفت نمیخواهم، ولم کنید، نمیخواهم…» بنا به گفته شاهدان عینی کل این حادثه دلخراش تا آمدن آمبولانس و بردن سحر به بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری حدود ۷ تا ۱۰ دقیقه طول کشیده و در این مدت هیچکس هم صحبت یا حرف واضحی از این دختر را به یاد ندارد.
چگونگی تهیه بنزین هم یکی دیگر از موارد عجیب این ماجرا است. جایگاه سوخت شریعتی نزدیکترین پمپ بنزین تا محل حادثه است؛ فاصلهای حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر با محلی که سحر خودش را به آنجا کشیده؛ اما ماموران این جایگاه حرفی برای گفتن نداشتند، آنها به این پرسش که خرید بنزین از سوی یک دختر جوان سی ساله را به خاطر دارند، اینگونه پاسخ دادند: «اینجا خیلیها با دبه از ما بنزین میگیرند، ما چیزی به خاطر نداریم، اما چند روز پس از آن حادثه از طرف پلیس فیلم دوربینهای جایگاه را کپی گرفتند و با خودشان بردند.»
روانپزشکان درباره علت مرگ سحر چه گفتند؟
سحر دختر جنجالی این روزها، از بیماری دوقطبی هم رنج میبرد. میگویند سحر سابقه خودکشی هم داشته و حالا باید دید که تا چه حد مشکلات جامعه، مشکلات خانوادگی و از همه مهمتر مشکلات روحی و روانی این دختر باعث اقدام وحشتناکش شده است. میتوان سوختن سحر را قطعا به بیماریاش ربط داد یا نه.
گمانهزنیهای روانشناختی
امیرحسین جلالی ندوشن | روانپزشک
جلالی ندوشن بیماری دوقطبی، بیماری نیست که صرفا در اثر عوامل یا فشارهای محیطی ایجاد شود. فرد قطعا ژن این بیماری را دارد و در مواقعی خاص بروز میکند. البته به این معنا نیست که هرکسی که ژن اختلال بیماری دوقطبی دارد، حتما به این بیماری مبتلا میشود. ممکن است عوامل و فشارهای محیطی باعث شود بیماری خودش را نشان دهد، مثل خیلی از بیماریهای روانی دیگر که این ویژگی را دارد، یعنی فرد ژن و استعداد ابتلا به بیماری را دارد و در اثر فشارهای محیطی بیماری خودش را نشان میدهد. البته باید گفت مواردی هم هست که هیچ فشار محیطی وجود ندارد و، چون ژن بیماری در فرد وجود دارد، بروز میکند. ممکن است حتی در محیط خیلی آرامی هم باشد، ولی، چون استعداد بالاتری دارد، این بیماری در او بروز میکند. از طرف دیگر فردی که ژن این بیماری را دارد، اگر خوب درمان شود، میتواند مانند دیگر افراد جامعه زندگیاش را کند، درس بخواند، کار کند و حتی خیلی هم باهوش باشد، البته اختلال دوقطبی یک نوع ندارد. اختلال دوقطبی نوع اول خیلی شدید است و در بیشتر موارد منجر به بستری میشود، برای همین این نوع بیماری میتواند تاثیر زیادی روی فعالیتهای روزانه فرد داشته باشد، ولی نوعهای بعدی این بیماری قابل کنترل است. مثلا در افراد خلاق جامعه مثل نویسندهها میتواند این نوع اختلالهای دوقطبی وجود داشته باشد و آنها به فعالیتهایشان ادامه دهند. البته هرچه ما در این موارد بگوییم همهشان کاملا یک گمانهزنی است و باید در هر فرد به صورت دقیق بررسی شود، چراکه بروز این نوع بیماریها به عوامل مختلفی بستگی دارد. بیماریهای روانی سرنوشتهای مختلفی دارند و نحوه بروز و ظهورشان فرق میکند. درباره این دختر جوان نیز باید بگویم که نمیتوان بهطور دقیق گفت بیماریاش، مشکلات خانوادگیاش یا مشکلات جامعهاش چقدر بر رفتار او تاثیر داشته است. میتواند همه اینها دستبهدست هم داده باشند تا او مرتکب چنین اقدامی شده باشد. اگر این دختر بیماری روانی داشته است، باید از موارد استرسزا دور میشد و به او توجه بیشتری هم در خانواده و هم در جامعه میشد، تا رفتار آرامتری از خودش نشان میداد.
سحر دختر جنجالی این روزها، از بیماری دوقطبی هم رنج میبرد. میگویند سحر سابقه خودکشی هم داشته و حالا باید دید که تا چه حد مشکلات جامعه، مشکلات خانوادگی و از همه مهمتر مشکلات روحی و روانی این دختر باعث اقدام وحشتناکش شده است. میتوان سوختن سحر را قطعا به بیماریاش ربط داد یا نه.
گمانهزنیهای روانشناختی
امیرحسین جلالی ندوشن | روانپزشک
جلالی ندوشن بیماری دوقطبی، بیماری نیست که صرفا در اثر عوامل یا فشارهای محیطی ایجاد شود. فرد قطعا ژن این بیماری را دارد و در مواقعی خاص بروز میکند. البته به این معنا نیست که هرکسی که ژن اختلال بیماری دوقطبی دارد، حتما به این بیماری مبتلا میشود. ممکن است عوامل و فشارهای محیطی باعث شود بیماری خودش را نشان دهد، مثل خیلی از بیماریهای روانی دیگر که این ویژگی را دارد، یعنی فرد ژن و استعداد ابتلا به بیماری را دارد و در اثر فشارهای محیطی بیماری خودش را نشان میدهد. البته باید گفت مواردی هم هست که هیچ فشار محیطی وجود ندارد و، چون ژن بیماری در فرد وجود دارد، بروز میکند. ممکن است حتی در محیط خیلی آرامی هم باشد، ولی، چون استعداد بالاتری دارد، این بیماری در او بروز میکند. از طرف دیگر فردی که ژن این بیماری را دارد، اگر خوب درمان شود، میتواند مانند دیگر افراد جامعه زندگیاش را کند، درس بخواند، کار کند و حتی خیلی هم باهوش باشد، البته اختلال دوقطبی یک نوع ندارد. اختلال دوقطبی نوع اول خیلی شدید است و در بیشتر موارد منجر به بستری میشود، برای همین این نوع بیماری میتواند تاثیر زیادی روی فعالیتهای روزانه فرد داشته باشد، ولی نوعهای بعدی این بیماری قابل کنترل است. مثلا در افراد خلاق جامعه مثل نویسندهها میتواند این نوع اختلالهای دوقطبی وجود داشته باشد و آنها به فعالیتهایشان ادامه دهند. البته هرچه ما در این موارد بگوییم همهشان کاملا یک گمانهزنی است و باید در هر فرد به صورت دقیق بررسی شود، چراکه بروز این نوع بیماریها به عوامل مختلفی بستگی دارد. بیماریهای روانی سرنوشتهای مختلفی دارند و نحوه بروز و ظهورشان فرق میکند. درباره این دختر جوان نیز باید بگویم که نمیتوان بهطور دقیق گفت بیماریاش، مشکلات خانوادگیاش یا مشکلات جامعهاش چقدر بر رفتار او تاثیر داشته است. میتواند همه اینها دستبهدست هم داده باشند تا او مرتکب چنین اقدامی شده باشد. اگر این دختر بیماری روانی داشته است، باید از موارد استرسزا دور میشد و به او توجه بیشتری هم در خانواده و هم در جامعه میشد، تا رفتار آرامتری از خودش نشان میداد.
درنگی بر مرثیه دختر استقلالی
عطالله دلپاک، روانپزشک
عطالله دلپاک، روانپزشک
روز دوشنبه سحر خدایاری بعد از گذشت حدود یک هفته رنج و درد ناشی از خودسوزی بدرود حیات گفت. نکتهای که به نظرم درعین اهمیت در میان مرثیهها و قهرمانسازیها مغفول ماند، این بود که خواهر ایشان در مصاحبهای با روزنامه شهروند (۱۴/۰۶/۹۸ صفحه ۶) خبر از سابقه قبلی اختلال دوقطبی، سابقه اقدام به خودکشی و تغییرات رفتاری اخیر ایشان به دنبال بازداشت موقت میداد. این گزارش از این حیث اهمیت پیدا میکند که در حجم اظهارنظرهای مختلف، ما بهعنوان متخصص روانپزشکی چه وظیفهای داشتیم و داریم؟! و چرا کسی لب به سخن نگشود؟ میتوان نگرشهای مختلف به این ماجرا داشت؛ اجتماعی، سیاسی، حقوقی و… ولی ما در این جایگاه وقتی از نقطهنظر روانپزشکی به ماجرا مینگریم، باید در وهله نخست نگران مکانیزمهایی باشیم که بیماران روانپزشکی در برخورد با سیستم قضائی با آن دست به گریبانند، باید بپرسیم آیا این سازوکارها کافی هستند و وظایف خود را که همان مراقبت از بیماران و شهروندان است، به درستی انجام میدهند. این مورد اخیر به نظرم نشاندهنده ناکافیبودن این سازوکارهاست که به قیمت جان یک انسان و یک بیمار تمام شد. میتوان روزها و ساعتها مرثیه و مدح گفت ولی جامعه برای عملکرد بهتر به راهکار و به یادگرفتن از اشتباهات و مفهومسازی و بحث نظری در مورد آنها نیاز دارد. از اینرو از اساتید و صاحبنظران پزشکی و روانپزشکی قانونی تقاضا دارم این مورد بهخصوص و موارد احتمالی مشابه را مورد مطالعه و مداقه قرار داده و کمبودهای احتمالی و راهکارهای اصلاح آنها را به اطلاع همکاران و مسئولان برسانند.
در اندوه سحر
علی فیروزآبادیآسیب، روانپزشک
به خود و خودکشی به شکل خودسوزی چه در روزگاران کهن و همچنین در عصر مدرن شیوعی قابل توجه داشته است. در کشورهای پیشرفته این رفتار در حدود یکدرصد موارد خودکشی را به خود اختصاص میدهد، اما در جهان سوم این میزان به مراتب بیشتر است و تا ۷۰-۴۰درصد موارد را شامل میشود. انگیزههای پشت این رفتار متفاوت است. گاهی این انگیزهها مذهبی هستند. بهطور مثال در هند در میان ساتیها این رفتار برای بیوههای شوهر از دست داده، امری تجویزشده است. آنها بر این باورند که این کار راه ورود به بهشت را برای زن هموار میکند. کنشگران سیاسی و اجتماعی مانند روحانیان تبت، از این عمل برای نشاندادن اعتراض و جلب توجه افکارعمومی نسبت به وضع خود استفاده کردهاند.
برخی محققین رابطه میان خودکشی و خودسوزی را انکار میکنند. از دید میکل بیگز، یکی از پژوهشگرانی که به شکل سازمانیافته در این مورد کار کرده است، خودسوزی رفتاری عامدانه، آگاهانه و دردناک برای نشاندادن اعتراض فردی است. تحت برخی شرایط، چنین رفتاری قدرت این را پیدا میکند که واکنش اجتماعی نیرومندی به وجود آورد، اما این در موارد اندکی صادق است. چنین تخمین زده شده که ۸۰۰ تا ۳ هزار خودسوزی در طول ۴ دهه گذشته انجام شده است، اما تعداد انگشتشماری از آنها تأثیر ژرف اجتماعی داشتهاند. خودسوزی در انظار عمومی در مردان بهمراتب بیشتر دیده میشود. در فرانسه هر دوهفته یکبار یک خودسوزی در انظار عمومی به دلایل سیاسی رخ میدهد. بررسی پزشکی یا روانپزشکی در مورد دلایل احتمالی آسیبشناسانه این رفتار انجام نشده است و در بسیاری مطالعات، اقدامکنندگان سابقه خودکشی قبلی یا مشکل روانپزشکی نداشتهاند. نقطه مشترک بسیاری از این موارد وجود نیروی پرخاشگرایانه عظیمی بود که به هر دلیل قادر به بروز در دنیای خارج نشده و به سوی خود شخص برگشته بود. درد و رنجی که چنین رفتاری برای فرد ایجاد میکند، در حقیقت بازتاب خشم، سرخوردگی، حس انتقام و ناامیدی است که در دنیای ذهنی فرد بایستی متوجه عوامل بیرونی میشده، اما انرژی انباشته حاصل از عدم امکان تخلیه در دنیای خارج به سوی فرد برمیگردد. در کشور خود ما بررسیها حاکی از شیوع خودسوزی در برخی مناطق بوده که زمینههای خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی بدون شک در آن دخالت داشته و مداخله مناسب را طلب میکنند.
پرسشی که در این میان مطرح میشود این است که مسئولیت آحاد جامعه در قبال پیشگیری از چنین رفتارهایی چیست؟ بدیهی است که میان وظایف سیاستمداران، جامعهشناسان، معلمان، قضات، هنرمندان و دیگر مشاهیر و روانپزشکان در این رابطه تفاوت وجود دارد. برخی از روانپزشکان توصیه به بایکوت خبری چنین حوادثی میکنند با این توجیه که انتشار اخبار در این مورد و دادن اهمیت ویژه به یک خودکشی میتواند منجر به افزایش شیوع خودکشی در دیگر افراد شود. سخن این است که آیا اصولا در دنیای کنونی جلوگیری از انتشار چنین اخباری یا به قول معروف وایرالشدن آن حتی اگر مطلوب باشد، ممکن است؟ واقعیت این است که چنین کنشهایی، طوفانی را در سطح جامعه به راه میاندازد که سکوت بخش آگاه جامعه تنها میتواند به غبارآلودهشدن ماجرا کمک کرده و بازار اظهارنظرهای احساسی و هیجانی را داغ کند (که خود میتواند تقویتکننده رفتار مشابه در افراد مستعد باشد.) روانپزشکان میتوانند و باید به شکل منطقی و با زبان غیرهیجانی علمی در مورد چنین حوادثی سخن بگویند. چه بخواهیم، چه نخواهیم، سوالاتی در این مورد در سطح جامعه مطرح میشود و اگر ما به این سوالات پاسخ درخور ندهیم، پس که باید به این وظیفه عمل کند؟
از سحر الگو نسازید
فروغ ادریسی، روانشناس بالینی
برخی محققین رابطه میان خودکشی و خودسوزی را انکار میکنند. از دید میکل بیگز، یکی از پژوهشگرانی که به شکل سازمانیافته در این مورد کار کرده است، خودسوزی رفتاری عامدانه، آگاهانه و دردناک برای نشاندادن اعتراض فردی است. تحت برخی شرایط، چنین رفتاری قدرت این را پیدا میکند که واکنش اجتماعی نیرومندی به وجود آورد، اما این در موارد اندکی صادق است. چنین تخمین زده شده که ۸۰۰ تا ۳ هزار خودسوزی در طول ۴ دهه گذشته انجام شده است، اما تعداد انگشتشماری از آنها تأثیر ژرف اجتماعی داشتهاند. خودسوزی در انظار عمومی در مردان بهمراتب بیشتر دیده میشود. در فرانسه هر دوهفته یکبار یک خودسوزی در انظار عمومی به دلایل سیاسی رخ میدهد. بررسی پزشکی یا روانپزشکی در مورد دلایل احتمالی آسیبشناسانه این رفتار انجام نشده است و در بسیاری مطالعات، اقدامکنندگان سابقه خودکشی قبلی یا مشکل روانپزشکی نداشتهاند. نقطه مشترک بسیاری از این موارد وجود نیروی پرخاشگرایانه عظیمی بود که به هر دلیل قادر به بروز در دنیای خارج نشده و به سوی خود شخص برگشته بود. درد و رنجی که چنین رفتاری برای فرد ایجاد میکند، در حقیقت بازتاب خشم، سرخوردگی، حس انتقام و ناامیدی است که در دنیای ذهنی فرد بایستی متوجه عوامل بیرونی میشده، اما انرژی انباشته حاصل از عدم امکان تخلیه در دنیای خارج به سوی فرد برمیگردد. در کشور خود ما بررسیها حاکی از شیوع خودسوزی در برخی مناطق بوده که زمینههای خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی بدون شک در آن دخالت داشته و مداخله مناسب را طلب میکنند.
پرسشی که در این میان مطرح میشود این است که مسئولیت آحاد جامعه در قبال پیشگیری از چنین رفتارهایی چیست؟ بدیهی است که میان وظایف سیاستمداران، جامعهشناسان، معلمان، قضات، هنرمندان و دیگر مشاهیر و روانپزشکان در این رابطه تفاوت وجود دارد. برخی از روانپزشکان توصیه به بایکوت خبری چنین حوادثی میکنند با این توجیه که انتشار اخبار در این مورد و دادن اهمیت ویژه به یک خودکشی میتواند منجر به افزایش شیوع خودکشی در دیگر افراد شود. سخن این است که آیا اصولا در دنیای کنونی جلوگیری از انتشار چنین اخباری یا به قول معروف وایرالشدن آن حتی اگر مطلوب باشد، ممکن است؟ واقعیت این است که چنین کنشهایی، طوفانی را در سطح جامعه به راه میاندازد که سکوت بخش آگاه جامعه تنها میتواند به غبارآلودهشدن ماجرا کمک کرده و بازار اظهارنظرهای احساسی و هیجانی را داغ کند (که خود میتواند تقویتکننده رفتار مشابه در افراد مستعد باشد.) روانپزشکان میتوانند و باید به شکل منطقی و با زبان غیرهیجانی علمی در مورد چنین حوادثی سخن بگویند. چه بخواهیم، چه نخواهیم، سوالاتی در این مورد در سطح جامعه مطرح میشود و اگر ما به این سوالات پاسخ درخور ندهیم، پس که باید به این وظیفه عمل کند؟
از سحر الگو نسازید
فروغ ادریسی، روانشناس بالینی
ممنوعیتها و سختگیریها در محیط خانواده میتواند تولید خشم کند، بنابراین اگر فردی در چنین خانوادهای باشد، درونش پر از خشم و کینه میشود. همین فرد در جامعه نیز با همین سختگیریها و ممنوعیتها مواجه میشود، بنابراین خشم او بیشتر و بیشتر شده و درنهایت به صورت یک فاجعه بروز میکند. قطعا عوامل زیادی در این اقدام نقش داشتهاند؛ مشکلات خانوادگی، روحی و اجتماعی. اما بهطور قطع نمیتوان گفت که این دختر حتما به خاطر بیماری روانیاش دست به چنین اقدامی زده است. تمام افرادی که خودکشی میکنند، حتما بیماری روانی نداشتهاند. ما مواردی داشتیم که فرد از لحاظ روانی هیچ مشکلی نداشته، ولی در یک لحظه دست به خودکشی میزند. این دختر با مشکلات زیادی روبهرو بوده است. تمام این مشکلات هم او را تبدیل به یک مین خنثینشده کرده بود که در یک لحظه و با آخرین ضربه، منفجر میشود. با این حال باید عوامل را بهطور دقیق بررسی کرد و بعد از آن به نتیجه رسید. اما چیزی که در این میان وجود دارد این است که حالا سحر تبدیل به یک نشانه شده و این برای جامعه ممکن است بسیار خطرناک باشد. سحر خودش را تباه کرد وای کاش آموزش بیشتری جهت پیداکردن راهحل منطقی برای مشکلاتش میدید، تا در این شرایط میتوانست بهتر تصمیم بگیرد. او قطعا در آن لحظه روح و روانش توانمندی پیداکردن راهحل بهتری را نداشته است. اما اینکه بخواهیم از او یک الگو بسازیم، برای جوانان و نوجوانان ممکن است خطرناک باشد. اینکه برای شنیدهشدن صدای فریاد حتما باید سوخت و همین باعث تحریک جوانان و نوجوانی میشود که در جامعه و خانواده با ممنوعیت و سختگیری مواجهند و تصور میکنند به خواستههایشان توجه نمیشود، برای همین بهتر است به جوانان آموزشهای بیشتری بدهیم. قطعا سحر اگر زندانی میشد، بهتر از این بود که خودش را بسوزاند. باید در این زمینه هشدار داد و این حرکت را یک حرکت اعتراضآمیز مثبت جلوه نداد، بلکه عوامل فشار و سختگیریها را کمتر کرد.
منبع: شهروندآنلاین