خبرورزشی/مهدی همدانی؛ پدر یعنی ستونی برای خانواده
پدر یعنی تکیهگاهی برای همه
پدر یعنی عمودی برای خیمه
پدر یعنی سدی برابر سیل
پدر یعنی سنگصبور
پدر یعنی قهرمان ابدی فرزندان
پدر یعنی تکیهگاهی برای همه
پدر یعنی عمودی برای خیمه
پدر یعنی سدی برابر سیل
پدر یعنی سنگصبور
پدر یعنی قهرمان ابدی فرزندان
در استقلال برای همه این صفات میشد به یک اسم رسید. اسمی بزرگ که مقابل همه حملهها به استقلال مردانه ایستاد و چه هجمههایی که ناجوانمردانه به او شد؛ «منصور پورحیدری»
هر نسل از هواداران استقلال با چهرهای خاص خاطره دارند، اما همه آنها در این اسم با هم اتفاق نظر دارند. مردی که ۵۰ سال با استقلال زندگی کرد و آبیترین چهره فوتبال ایران بود. مردی که وجودش به استقلال پیوند خورده بود، ولی پرسپولیسیها هم احترامش را داشتند. جوانی که در استقلال پیر شد. چهرهای که موهایش بهخاطر آبیها سفید شد. اسطورهای که با استقلال جام برد، ولی زندگیاش را به آن باخت. مربی که برای بهبودی استقلال از سلامتی خودش گذشت و بهخاطر درخشیدن ستارهها در آسمان آبی بر ثروت پدریاش چوب حراج زد.
پورحیدری با استقلال زندگی کرد، با استقلال نفس کشید و برای استقلال جان داد. برای استقلال حرص میخورد و چه سیگارهایی که به خاطر آن نکشید. همان سیگارهایی که زندگیاش را دود کردند. دیدن بازیهای خوب استقلال برای منصورخان مثل تماشای دلبری معشوق در میدان بزم بود و منصورخان عجیب محو دلبری دلبر میشد. همان دلبری که در نهایت جان منصور برایش رفت.
امروز سه سال از پرواز منصورخان پورحیدری میگذرد و نه تنها خانواده پورحیدری، شاگردان و هواداران استقلال بلکه همه جامعه فوتبال غمگینِ غم فراغ موفرفری مؤدب فوتبال ایران است. آقای پدر رفت، اما هنوز هم دلش پیش استقلال است و هرگاه معشوقش زمین بخورد، چشمهای او بارانی میشود.
پورحیدری هنوز هم پدر استقلال است و شک نداریم سر بازیهای استقلال با حجازی، احدی، مظلومی و... بساط حرص خوردنشان در آسمان هم برپاست. پورحیدری مرد در سایه استقلال نبود بلکه سایهای همیشگی برای استقلال بوده و هست.
منصورخان، میدانیم که دلت هنوز هم با استقلال است و چشمت بهدنبال موفقیت استقلالیها. گاهی هم از آسمان ما را نگاه کن، چون دلمان برای ادب و متانتت تنگ شده. صفتهایی که کمکم در فوتبال ما میرود تا کیمیا شود.
پورحیدری با استقلال زندگی کرد، با استقلال نفس کشید و برای استقلال جان داد. برای استقلال حرص میخورد و چه سیگارهایی که به خاطر آن نکشید. همان سیگارهایی که زندگیاش را دود کردند. دیدن بازیهای خوب استقلال برای منصورخان مثل تماشای دلبری معشوق در میدان بزم بود و منصورخان عجیب محو دلبری دلبر میشد. همان دلبری که در نهایت جان منصور برایش رفت.
امروز سه سال از پرواز منصورخان پورحیدری میگذرد و نه تنها خانواده پورحیدری، شاگردان و هواداران استقلال بلکه همه جامعه فوتبال غمگینِ غم فراغ موفرفری مؤدب فوتبال ایران است. آقای پدر رفت، اما هنوز هم دلش پیش استقلال است و هرگاه معشوقش زمین بخورد، چشمهای او بارانی میشود.
پورحیدری هنوز هم پدر استقلال است و شک نداریم سر بازیهای استقلال با حجازی، احدی، مظلومی و... بساط حرص خوردنشان در آسمان هم برپاست. پورحیدری مرد در سایه استقلال نبود بلکه سایهای همیشگی برای استقلال بوده و هست.
منصورخان، میدانیم که دلت هنوز هم با استقلال است و چشمت بهدنبال موفقیت استقلالیها. گاهی هم از آسمان ما را نگاه کن، چون دلمان برای ادب و متانتت تنگ شده. صفتهایی که کمکم در فوتبال ما میرود تا کیمیا شود.