خبرورزشی/ شهرام وزیری؛ از آنجایی که باختنها در این فوتبال گل و بلبلیمان بدجوری عادت شده و از سویی فرمایش شده ترک عادت موجب مرض است بنابر این وقتی به صرافت میافتیم که ترک عادت کنیم تا کمتر ببازیم تو گویی این جسم مریض و نحیف فوتبال ما است که مدام باید بچاید و دست از پا درازتر رو به قبله بخوابد!
باختنها در فوتبال ما نه گوشه دارد و نه کنار و نه حاشیه. باختنها منبعث و نشأت گرفته از متن این فوتبال است و تا وقتی باختها در متن فوتبالمان به مثابه کلاف دور هم میپیچند باید هم سردرگمی این فوتبال همچنان مستدام باشد.
در یک سوی این فوتبال تیم ملی با آقای ویلموتس باختهایش را رج میزند و در دیگر سویش پرسپولیس با آقای کالدرون باختهایش را تمرین میکند تا در دیگر جایش استقلال نه البته به استراماچونی که مدام به پس و پیش میزهای مدیریتش ببازد!
باختنها در فوتبال ما یک شکل و یک جور نیستند جا با جا و جا به جا باهم فرق میکند... وقتی ویلموتس ریاکارانه و مزورانه بدهیهایش را به این ملت جامه بستانکارانه میپوشاند... وقتی جنابش با زیرکی سؤال را با سؤال تحریف میکند و وقیحانه فوتبال ما را مورد عتاب و خطاب قرار میدهد... چرا نباید جناب عالیجاهش سر سبیل آویزان این فوتبال نقاره بزند؟!
نقارهزنی اگر برای ما سخت است برای این عالیجنابان وارداتی در هر دستگاه با هر نت و هر آهنگ که دشوار نیست... مگر صدای نقاره این جناب کالدرون به قول علی پروین خودمون «آقا کندرون»! گوش پرسپولیس را کر نکرده؟!
همین مشاطهگری که در بیتدبیری مدیران پرسپولیس آمد تا ابروی تیمی خوشترکیب و قهرمان را بردارد با هنرمندی تمام زد و چشم و چارش را کور کرد!
تو بگو دیگر معجزات و کراماتی بهتر از این هم یافت میشود... درست برخلافش آن یکی که استراماچونی باشد استقلال را با ساختاری درهم ریخته و با تیمی جوان و هماهنگ شده هر روز بیشتر از دیروز ارتقا بخشید تا بینش و دانشش را به رخ حریفان بکشد.
تفاوت در همین آدم هاست یکی با هوش و درایت، ویرانه را آباد میکند و دیگری با ادعا به کراماتش آبادیها را خرابه تحویلت میدهد... دیگر هم فرقی ندارد که این میان ویلموتسها میراثخوار ارزشهای کیروشها باشند یا کالدرونها ماترکخوران چه برانکوها برجای گذاشتهاند. فرقش هر چه هست برای فوتبال ماست که همه سویه بازنده است... بازنده هم درون میدانها با چنین تحفههای وارداتی و هم در پشت میزها با جیبهای خالی شده از پول این ملت. تفاوت در آب و نان این فوتبال است. چاه این فوتبال اگر سال هاست به آب نمیرسد چه باک که چنین مقنیهای نقارهزنش کم به نان نرسیدهاند!
باختنها در فوتبال ما نه گوشه دارد و نه کنار و نه حاشیه. باختنها منبعث و نشأت گرفته از متن این فوتبال است و تا وقتی باختها در متن فوتبالمان به مثابه کلاف دور هم میپیچند باید هم سردرگمی این فوتبال همچنان مستدام باشد.
در یک سوی این فوتبال تیم ملی با آقای ویلموتس باختهایش را رج میزند و در دیگر سویش پرسپولیس با آقای کالدرون باختهایش را تمرین میکند تا در دیگر جایش استقلال نه البته به استراماچونی که مدام به پس و پیش میزهای مدیریتش ببازد!
باختنها در فوتبال ما یک شکل و یک جور نیستند جا با جا و جا به جا باهم فرق میکند... وقتی ویلموتس ریاکارانه و مزورانه بدهیهایش را به این ملت جامه بستانکارانه میپوشاند... وقتی جنابش با زیرکی سؤال را با سؤال تحریف میکند و وقیحانه فوتبال ما را مورد عتاب و خطاب قرار میدهد... چرا نباید جناب عالیجاهش سر سبیل آویزان این فوتبال نقاره بزند؟!
نقارهزنی اگر برای ما سخت است برای این عالیجنابان وارداتی در هر دستگاه با هر نت و هر آهنگ که دشوار نیست... مگر صدای نقاره این جناب کالدرون به قول علی پروین خودمون «آقا کندرون»! گوش پرسپولیس را کر نکرده؟!
همین مشاطهگری که در بیتدبیری مدیران پرسپولیس آمد تا ابروی تیمی خوشترکیب و قهرمان را بردارد با هنرمندی تمام زد و چشم و چارش را کور کرد!
تو بگو دیگر معجزات و کراماتی بهتر از این هم یافت میشود... درست برخلافش آن یکی که استراماچونی باشد استقلال را با ساختاری درهم ریخته و با تیمی جوان و هماهنگ شده هر روز بیشتر از دیروز ارتقا بخشید تا بینش و دانشش را به رخ حریفان بکشد.
تفاوت در همین آدم هاست یکی با هوش و درایت، ویرانه را آباد میکند و دیگری با ادعا به کراماتش آبادیها را خرابه تحویلت میدهد... دیگر هم فرقی ندارد که این میان ویلموتسها میراثخوار ارزشهای کیروشها باشند یا کالدرونها ماترکخوران چه برانکوها برجای گذاشتهاند. فرقش هر چه هست برای فوتبال ماست که همه سویه بازنده است... بازنده هم درون میدانها با چنین تحفههای وارداتی و هم در پشت میزها با جیبهای خالی شده از پول این ملت. تفاوت در آب و نان این فوتبال است. چاه این فوتبال اگر سال هاست به آب نمیرسد چه باک که چنین مقنیهای نقارهزنش کم به نان نرسیدهاند!