خبرورزشی/ جهانگیر کوثری؛ برانکو را عربستان اخراج میکند و در تهران برای او سر و دست میشکنند. کالدرون را پرسپولیسیها تحویل نمیگیرند و تیم ملی امارات در به در دنبال اوست. دنیزلی را در حالی که ترکها برایش هورا میکشند از تراکتور اخراج میکنند. ویلموتس را ایران رها میکند و چند تیم بزرگ اروپایی به او التماس میکنند. واقعاً چه رازی است در این فوتبال، این توپ گرد که همه ملتها به دنبال آن حنجره پاره میکنند. همین ماه پیش برانکو را از الاهلی عربستان اخراج کردند و تیم ملی ما هماکنون به دنبال اوست و نازش را نیز میکشند و روی سرشان میگذارند و کارت سرمربیگری را به نامش صادر کردهاند. خاصیت فوتبال همین است که سلیقههای مختلف را میطلبد، سیاست رایج در فوتبال را به تنوع میبرد و نظریههای یکسان ندارد. در فوتبال ما هم این تئوریها در جریان است و دلالها نقش ویژهای در آن دارند. در همین لیگ خودمان یکسری مربی روی خط دایره فوتبال میچرخند و بنا به مصلحت دلالها پرت میشوند داخل یکی از تیمها و پولی میگیرند و سال بعد سر از تیم دیگری درمیآورند؛ از تهران به مازندران، گیلان، سیرجان، ایلام، اهواز، آبادان، مسجدسلیمان و حتی کرج و فوتبال در این گردش باشگاهی با این دانشها و تکرار تمرینات باید پیشرفت کند؟!
روابط درونی این مربیان و دلالها و حتی چند تا از برنامههای ورزشی، ساختار فوتبال ما را میسازند و انتظار داریم پرتغال را ببریم و به اسپانیا نبازیم و کیروش نگریزد و ویلموتس کم نیاورد و ما هم مقام بیاوریم و در این وانفسا همه میشوند کارشناس و تحلیلگر. یکی با تهیهکننده برنامه آشناست و یکی با مجری و یکی هم از تمام ظواهر خود سود میجوید و فوتبال ما را به نقد میگذارند که مردم بیاموزند و فرهنگ این رشته و جامعه ما رشد کند! مجریان تحصیلکرده و کاردان اخراج میشوند و یا کوچ میکنند، داوران بزرگ ما سفر میکنند و ایراد هم میگیریم که چرا فلانی رفته و فلانی میخواهد برود و چرا میرود و برای آدمها و کارهای شخصی آنها هم تصمیم میگیریم. این فوتبال حکایتی دارد که دوغ و دوشابش قاطی است و متأسفانه بسیار برای مردان تحصیلکرده ما سخت است که ورود کنند. آنها بیرون نشستهاند تا فوتبال را یکسری فرصتطلب و نابلد به پیش ببرند و نتیجهاش میشود داستان امروز که به همت مردم هنوز پابرجاست.
روابط درونی این مربیان و دلالها و حتی چند تا از برنامههای ورزشی، ساختار فوتبال ما را میسازند و انتظار داریم پرتغال را ببریم و به اسپانیا نبازیم و کیروش نگریزد و ویلموتس کم نیاورد و ما هم مقام بیاوریم و در این وانفسا همه میشوند کارشناس و تحلیلگر. یکی با تهیهکننده برنامه آشناست و یکی با مجری و یکی هم از تمام ظواهر خود سود میجوید و فوتبال ما را به نقد میگذارند که مردم بیاموزند و فرهنگ این رشته و جامعه ما رشد کند! مجریان تحصیلکرده و کاردان اخراج میشوند و یا کوچ میکنند، داوران بزرگ ما سفر میکنند و ایراد هم میگیریم که چرا فلانی رفته و فلانی میخواهد برود و چرا میرود و برای آدمها و کارهای شخصی آنها هم تصمیم میگیریم. این فوتبال حکایتی دارد که دوغ و دوشابش قاطی است و متأسفانه بسیار برای مردان تحصیلکرده ما سخت است که ورود کنند. آنها بیرون نشستهاند تا فوتبال را یکسری فرصتطلب و نابلد به پیش ببرند و نتیجهاش میشود داستان امروز که به همت مردم هنوز پابرجاست.