خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ تا ریشه در آب است، امید ثمری هست! اما کو ریشه و کو آب؟! با این همه، باز هم امید ثمری هست! هنوز باید مقابلهای داشته باشیم با چین! هنوز میتوانیم غلبه کنیم بر تیم امیدهای چین و هنوز میتوان صاحب ۴ امتیاز شد! اگر تیم خودمان را، دوباره عوض نکنیم!
هنوز امید ثمری باید باشد! هنوز میتوان منتظر اتفاقاتی که پیش خواهند آمد، نشست! ولی درباره بازی چه باید گفت؟ درباره شکل عملکردی که بچههای امید داشتند، چه باید گفت؟ یعنی چه میتوان گفت؟ و یعنی حرفی که ناگفته مانده باشد، مگر باقی مانده است؟ با دیدن نحوه فوتبالی که تیم امید به نمایش گذاشت، این سؤال بلافاصله در ذهن خیلیها نقش بست:
... با این تیم چقدر میتوان دور رفت؟ با این بازی چقدر میتوان فوتبال خوشایندتری را عرضه کرد؟ لاجرم باید به این سؤال هم پاسخ داد: ... با این بنیه انسانی، چقدر قرار است خوشبین باشیم و درباره آینده این نفرات چگونه باید نتیجهگیری کرد؟ و اصلاً این که: ... این تیم، تمرین هم داشت؟ این تیم، آمادگی هم داشت؟
از حمید استیلی تشکر میکنیم که هر چه میتوانست انجام داد و خب، حد توانستنش، همین بود! در دایره تشکر کردن، درهای دیگری هم به روی همکاران و دستیاران حمیدخان باز است! امیرحسین پیروانی، رضا شاهرودی و علی امامیفر نیز هیچ کمکاری مرتکب نشدند و نیز آقای حبیبی هم! توانستن عزیزان همین است!
از کوزه همان بیرون میتراود که در اوست! و دست و پا زدن بیسرانجام بچههای تیم امید، تراوشهای درونی کوزه فوتبال ایران است که به این نتیجه رسیده است: به مربی غیرایرانی، نیازی ندارد! ولی نه! حد فوتبال ما این نیست!
داورزنی
تیم ملی والیبال را دیدید؟ خوشتان آمد؟ تغییر را حس کردید؟ و بهتر بازی کردن را هم!
هم باتجربهها خیلی خوب بودند و هم جوانترها در حال پخته شدن و بلکه پختهتر شدن! راحت همه را بردند و به آسانی کار دشوار راهیابی به بازیهای المپیک را به انجام رساندند! در این بین، آیا داورزنی را دیدید؟ کجا بود؟ چه میکرد؟ ما که ایشان را ندیدیم، ولی آثار وجودیاش همهجا بود! در چینش تیم؛ در اتخاذ تدابیر تاکتیکی و در راهبری لحظه به لحظه تیم و امر کوچینگ! سرمربی تیم هم به واسطه حضور نامرئی، ولی مؤثر داورزنی، بهتر تیمش را هدایت میکرد! به موقع تصمیم میگرفت و تصمیمهای بهجا میگرفت! کولاکوویچ هم مربی لحظهها شده بود! در سایه حضور غیرمحسوس داورزنی!
والیبال، بالای سر خود یک بزرگتر داشت! یک مدیر، یک سرپرست، یک فرمانده، مردی که اجازه نمیداد در تیم هرکی به هرکی باشد و تیم ملی، آنارشیزده باشد!
داورزنی، برای اداره هرچه بهتر والیبال، مردی است هم دانا و هم توانا، او را باید سالهای سال به عنوان رئیس فدراسیون حفظ کرد! داورزنی را باید یک مدیر خوب و قوی و صاحب اقتدار لازم، در اداره فدراسیون دانست!
والیبال ایران، حالا دو تیم قدر دارد که یکی از دیگری بهتر است! والیبال را حفظ کنیم و به ترکیب مدیریتیاش دست نزنیم! هرکس را بهر کاری ساختند! و داورزنی را هم برای اعتلای والیبال ایران ساختهاند!
امیدواریم و آماده
- ... و زندگی یعنی امید و حرکت! پس ما که هستیم که امید خود را از دست بدهیم! حتی اگر تمام تیم امید را، زیر و رو کنند و از نو شکلش بدهند، باز هم امید خود را، از دست نمیدهیم و ادامه هم میدهیم! به این بچهها، حتی به این بچهها هم امیدواریم! و به این کادر! حتی به این کادر! نیز امیدواریم!
هنوز امید ثمری باید باشد! هنوز میتوان منتظر اتفاقاتی که پیش خواهند آمد، نشست! ولی درباره بازی چه باید گفت؟ درباره شکل عملکردی که بچههای امید داشتند، چه باید گفت؟ یعنی چه میتوان گفت؟ و یعنی حرفی که ناگفته مانده باشد، مگر باقی مانده است؟ با دیدن نحوه فوتبالی که تیم امید به نمایش گذاشت، این سؤال بلافاصله در ذهن خیلیها نقش بست:
... با این تیم چقدر میتوان دور رفت؟ با این بازی چقدر میتوان فوتبال خوشایندتری را عرضه کرد؟ لاجرم باید به این سؤال هم پاسخ داد: ... با این بنیه انسانی، چقدر قرار است خوشبین باشیم و درباره آینده این نفرات چگونه باید نتیجهگیری کرد؟ و اصلاً این که: ... این تیم، تمرین هم داشت؟ این تیم، آمادگی هم داشت؟
از حمید استیلی تشکر میکنیم که هر چه میتوانست انجام داد و خب، حد توانستنش، همین بود! در دایره تشکر کردن، درهای دیگری هم به روی همکاران و دستیاران حمیدخان باز است! امیرحسین پیروانی، رضا شاهرودی و علی امامیفر نیز هیچ کمکاری مرتکب نشدند و نیز آقای حبیبی هم! توانستن عزیزان همین است!
از کوزه همان بیرون میتراود که در اوست! و دست و پا زدن بیسرانجام بچههای تیم امید، تراوشهای درونی کوزه فوتبال ایران است که به این نتیجه رسیده است: به مربی غیرایرانی، نیازی ندارد! ولی نه! حد فوتبال ما این نیست!
داورزنی
تیم ملی والیبال را دیدید؟ خوشتان آمد؟ تغییر را حس کردید؟ و بهتر بازی کردن را هم!
هم باتجربهها خیلی خوب بودند و هم جوانترها در حال پخته شدن و بلکه پختهتر شدن! راحت همه را بردند و به آسانی کار دشوار راهیابی به بازیهای المپیک را به انجام رساندند! در این بین، آیا داورزنی را دیدید؟ کجا بود؟ چه میکرد؟ ما که ایشان را ندیدیم، ولی آثار وجودیاش همهجا بود! در چینش تیم؛ در اتخاذ تدابیر تاکتیکی و در راهبری لحظه به لحظه تیم و امر کوچینگ! سرمربی تیم هم به واسطه حضور نامرئی، ولی مؤثر داورزنی، بهتر تیمش را هدایت میکرد! به موقع تصمیم میگرفت و تصمیمهای بهجا میگرفت! کولاکوویچ هم مربی لحظهها شده بود! در سایه حضور غیرمحسوس داورزنی!
والیبال، بالای سر خود یک بزرگتر داشت! یک مدیر، یک سرپرست، یک فرمانده، مردی که اجازه نمیداد در تیم هرکی به هرکی باشد و تیم ملی، آنارشیزده باشد!
داورزنی، برای اداره هرچه بهتر والیبال، مردی است هم دانا و هم توانا، او را باید سالهای سال به عنوان رئیس فدراسیون حفظ کرد! داورزنی را باید یک مدیر خوب و قوی و صاحب اقتدار لازم، در اداره فدراسیون دانست!
والیبال ایران، حالا دو تیم قدر دارد که یکی از دیگری بهتر است! والیبال را حفظ کنیم و به ترکیب مدیریتیاش دست نزنیم! هرکس را بهر کاری ساختند! و داورزنی را هم برای اعتلای والیبال ایران ساختهاند!
امیدواریم و آماده
- ... و زندگی یعنی امید و حرکت! پس ما که هستیم که امید خود را از دست بدهیم! حتی اگر تمام تیم امید را، زیر و رو کنند و از نو شکلش بدهند، باز هم امید خود را، از دست نمیدهیم و ادامه هم میدهیم! به این بچهها، حتی به این بچهها هم امیدواریم! و به این کادر! حتی به این کادر! نیز امیدواریم!