خبرورزشی/ آرتین زهرابی؛ جواد خیابانی برای ساخت مستند «تاریخ ورزش ایران» به کتابخانه ملی رفت. او در این باره گفت: کتابخانه ملی ایران در حوزه اسناد کاغذی به عنوان یک مرجع مطرح است و از منابع موجود در این سازمان توانستم برای انجام پژوهش استفاده کنم.
اینکه خیابانی برای ساخت چنین مستندی وقت میگذارد بسیار ارزشمند است اما آیا پژوهش در کتابخانه ملی ایران در این زمینه کافی است؟
به نظر میرسد خیابانی منهای تحقیقات کامل در کتابخانه ملی که بسیار مکان فوقالعادهای برای انجام پژوهش است، نیازمند حضور بیوقفه در آرشیو صداوسیما و بررسی بخشهای بسیار مهم از برنامههایی است که خود او اجرا کرده...
خیابانی در دورانی که تیم ملی در جام جهانی حضور داشت یا به جام ملتهای آسیا رفته بود نقدهای بسیاری به سرمربی وقت تیم ملی داشت. او چندین بار دراین رابطه بغض کرد و در مذمت رفتار مردی که خیلیها میدانستند برای تیم ملی کشورمان میجنگید، واژههای پرسوز و گدازی را بر زبان آورد. آیا همین نمونه کوچک برای جواد خیابانی که از سرمربی تیم ملی ناراضی بود و حتی نتایج تیم را نمیپسندید برای انجام یک پژوهش ساده کافی نیست؟
مستند تاریخ ورزش ایران که با مطالعه در کتابخانه ملی و جستجوی منابع وقتگیر قرار است ساخته شود، اتفاقی ارزشمند است؛ دست خیابانی و افرادی که او را در این راه سخت همراهی میکنند درد نکند اما دورانی که در تیم ملی ایران نیز سپری کردیم بخشی از همین تاریخ است. مربی بعدی تیم ملی که جانشین کیروش شد و خیابانی و دوستانش تصور میکردند فرشته نجات فوتبال ایران از راه رسیده را هم دیدیم.
چرا در این مستند اثری از همان بغضها و گریههای سابق و اتفاقات پس از آن را شاهد نباشیم؟ چرا نباید بگوییم در ماجرای ویلموتس چه کلاهی سرمان رفت؟
خیابانی و برخی همراهان که صعودهای بینظیر تیم ملی به جام جهانی و بازیهای چشمنواز مقابل تیمهای خارقالعاده فوتبال دنیا را نمیپسنیدند، این وقاحتی که در قرارداد ویلموتس شکست خورده به چشم میخورد را چگونه در این مستند تاریخی جای میدهند؟
این حق مردم است در مستندی که وعده ساختش داده شده همه حقایق را ببینند؛ حتی خندهها و گریههای با دلیل و بیدلیل را هم باید در این مستند شاهد باشیم.